eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
117 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17047916426917 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
#پروفایل_شهدایی🌹 #شهید_محمد_سلیمانے✨ @shahadat_arezoomee
#پروفایل_شهدایے🌹 #شهید_رسول_پور_مرادی✨ @shahadat_arezoomee
💞💞💞 💛قرارعاشقی💛 🍁صلوات خاصه امام رضا به نیابت از 🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک. ساعت هشت به وقت امام رضا😍😍😍 👇👇 @shahadat_arezoomee 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@shahadat_arezoomee 🌹
دلم آسمون میخاد🔎📷
@shahadat_arezoomee 🌹
🍃🌺 بسمـ رب✨ شهدا 🌺🍃 ❤️🕊 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 در سوریه یک نیروی عالی و ارزشمند برای فرمانده اش محسوب می شد. به خاطر پر انرژی بودن و بدن رو فرمی که داشت، برای هر فرمانده ای یک سرمایه بود😌. همه کاری می کرد. یک آچار فرانسه ی واقعی بود. این قابلیت را داشت که بتواند در هر پستی📬 قرار بگیرد و از عهده ی وظیفه اش خوب بربیاید. سربازی بود که هر فرمانده ای آرزویش را داشت.😍 ❤️ ❤️ ✨ 🍃🌹 @Shahadat_arezoomee
❌آن خواب سوریه ذهنم را آشفته کرده بود. وقتی که راضی نشد بماند، به او گفتم 🔸 «امین درست است که من راضی به رفتن تو نیستم اما یک خوابی دیدم که می‌دانم حضرت زینب(سلام الله علیها) تو را دعوت کرده.»  با خودم فکر می‌کردم خانم فقط برای زیارت امین را دعوت کرده. 🔹به من گفت «چطور زهرا؟»  خوابم را برای او گفتم و گفتم که حس کردم امضا حضرت زینب (سلام الله علیها) پای نامه بود... 💟 به قدری خوشحال شده بود که حقیقتاً این خوشحالی با تمام شادی‌هایی که همیشه از او می‌دیدم بسیار بسیار متفاوت بود. اصلاً از خوشحالی در پوست خودش نمی‌گنجید. 🔹می‌گفت «اگر بدانی چقدر خوشحالم کرده‌ای زهرا جان، خانمم، عزیزم...»  عصبانی‌تر ‌شدم. ترس یک لحظه رهایم نمی‌کرد. 🔸گفتم «بله، شما که به آرزویت می‌رسی، می‌روی سوریه، چرا که نه؟ چرا خوشحال نشوی مرا که تنها می‌گذاری؟ مرا می‌خواهی چکار؟» 🔹 گفت «انصافاً خودت که خوابش را دیده‌ای دیگر نباید که جلویم را بگیری.» 🔸گفتم «خوابش را دیده‌ام اما این فقط خواب است!» 🔹 گفت «نگو دیگر! انگار انتخاب شده‌ام.» 🍃برای نرفتنش به او می‌گفتم «امین می‌دانی عروسی بدون تو خوش نمی‌گذرد.» 🔹 می‌گفت «باور کن برای من هم رضا خیلی عزیز است اما اگر عروسی برادر خودم، حسین هم بود باید می‌رفتم. قول می‌دهم جبران ‌کنم... ان‌شاء الله اربعین به کربلا می‌رویم.» 🔸گفتم «ان‌شاء الله... سلامتی تو برای من بس است.» 💕وابستگی خاصی به هم داشتیم. واقعاً ارتباطمان عجیب و غریب بود.  29 مرداد 94، اولین اعزامش به سوریه بود که حدود 15 روز بعد برگشت. 🌟با اینکه رضا تنها برادرم است و خیلی برای ازدواجش شوق داشتم اما در روز جشن همه فهمیدند که من چقدر آشفته و ناراحتم. غمگین و ماتم‌زده فقط نشستم و با هیچ‌کس حرف نمی‌زدم. مهمان‌ها از مادرم می‌پرسیدند همسر زهرا کجا رفته که زهرا اینطور می‌کند! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈با ما همراه باشید...🌹🌹🌹 @shahadat_arezoomee 🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣❣❣❣❣❣ ❣زیارت "شهــــــداء"❣ بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🌹 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... ❣❣❣❣❣❣ 🌹 هدیہ بہ ارواح طیبہ شهدا صلوات🌹 🌸اللهم عجل لوليک الفرج🌺 https://eitaa.com/shahadat_arezoomee 🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴
سلام ارباݕ✋ سرصبحِ🌤نوڪر شروع میشود با در ڪوبے خانه ے ارباݕ...😍 نوڪرے پشت در است در بگشایید😢 ارباݕ...😊 🌷 @shahadat_arezoomee
﷽🍃🌹🍃🌹 #وصییت_نامه 📌اگر دلتان گرفت یاد زیارت عاشورا ڪنید ومطمئن باشید غم شما از غم خانم زینب ڪبرے(س)ڪوچڪ تر است.. #شهید_محمد_رضا_دهقان 🕊 #صبحتون_شهدایی 😍 @shahadat_arezoomee 🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🌀یک دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهـه نبود، بهش گفتند: « با یک دست که نمیتونی بجنگی برو عقب.» ⇦میگفت: « مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟ ❇️مگه نفرمود : « والله ان قَطعتَمو یَمینــی، اِنی اُحـــامی ابـداً عن دینــــی »... ⚜عملیات والفجر 4 مسئول محور بود. حمیدباکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محـاصره دشمن نجات بـده با عـده ای از نیـروهاش رفت به سمت منطـقه مأموریـت، لحظه‌های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بـود: ⚜«مگه مولایم امام حسین عليه السلام در لحظه‌ی شهـادت آب آشامید که من بیاشامم.» شهید کہ شد هم تشنه‌لب بود هم بی‌دست ..😞 ✍ راوی : همرزم شهیـــد 🌷شهید شاپور برزگر گلمغانی فرمانده‌محورعملیاتی‌لشکر۳۱عاشورا 🌹 ❤️ @shahadat_arezoomee 🍃🌹
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🌺🌺🌺🍃 🍃🌺🌺🍃 🍃🌺🍃 🍃🍃 🍃 😍 شب ڪہ پلڪ هام رفت روی هم ، ام را در آورد . براے ڪہ بیدار شدم ، خندیـد و گفت : اینجورے نگیریا ، رو در بیار و دستت رو بشور ... ( زیر ) : . گفتم : واے من اینو چطورے ؟ 💓 🌺| @shahadat_arezoomee 🍃 🍃🍃 🍃🌺🍃 🍃🌺🌺🍃 🍃🌺🌺🌺🍃 🍃🍃🍃🍃🍃🍃
محل شهادت سید مرتضی آوینی سید شهیدان اهل قلم صد متر به قتلگاه عملیات والفجر مقدماتی ‌https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
🌸 مخفف چــادر میدونی چیه؟؟! "چهره آسمانےدختررسول الله(ص)"❤️ خواهرم❗️ جنگ هنوز ادامه داره فقط اینبار تویی که خط مقدم جبهه ای یه وقت شرمنده باکری ها و همت ها و...نشی. نمیخواد جون بدی‼️ نمیخواد خون بدی‼️ چادرو حجابت رو سفت بچسب.❤️ https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
تو ای یار ما کجایی..😔 https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
😔 🔻هنگامی که سپاه پاسداران، پیکر شهید را تحویل گرفتند 💔😔و وضع رقت بار و سوزناک آن را مشاهده کردند🍁🌱، از کسانی که پیکر را تحویل داده بودند پرسیدند: آیا شما مسلمانید؟؟ این چه کاری است که با بدن یک مسلمان کردید؟!😔🍃😭 🔻در پاسخ گفتند: تقصیر خودش بود... روی سینه اش نوشته بود: 💜"خادم المهدی"💜 روی نگین انگشترش هم حک شده بود: 💛" یا فاطمة الزهرا"💛 💗صَلَّی الله عَلَیکُم یا أهل‌بیتِ النبوة💗 : خاطره منقول از ریاست قرارگاه فرهنگی خاتم الاوصياء، سید احمد عبودتیان🌹♥ https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃هرجاروضه بود،جلسه نیایش ودعا بودشرکت کن،گریه کن ...انشااالله عاقبتش رستگاری است. @shahadat_arezoomee 🍃🌹
💛قرارعاشقی💛 🍁صلوات خاصه امام رضا به نیابت از 🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک. 👇👇 @shahadat_arezoomee 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹 💟فردای آن شب، وقتی به سوریه رسید به من زنگ زد. 🔹گفت «زهرا اگر بدانی خوابت چقدر مرا خوشحال کرده!  برای همه دوستانم تعریف کرده‌ام.» 🔸گفتم «واقعاً یک خواب این همه تو را خوشحال کرده؟» 🔹گفت «پس چی؟ این‌طور حداقل فهمیدم با همه ارادتی که من به خانم زینب (س)دارم، خانم هم مرا قبول کرده...» 🔸گفتم «خب مطمئناً  تو را قبول کرده با این همه شوق و ذوق‌ات...» خوشحالی‌اش واقعی بود. هیچ‌وقت او را این‌طور ندیده بودم.  با خوشحالی و خندان رفت.... هر روز با من تماس می‌گرفت گاهی اذان صبح، گاهی 12 شب و ... به تلفن همراه‌ام زنگ می‌زد. 💕روی یک تقویم برای مأموریت‌اش روزشمار گذاشته بودم. هرروز که به انتها می‌رسید با ذوق و شوق آن روز را خط می‌زدم و روزهای باقی‌مانده را شمارش می‌کردم.. ❤وقتی برگشت، مقداری خوردنی از همان‌هایی که خودش آنجا خورده بود برایم آورده بود می‌گفت «چون من آنجا خورده‌ام و خوشمزه بود، برای تو هم خریدم تا بخوری!» 🍃تقصیر خودش بود که مرا خیلی وابسته خودش کرده بود... حتی گردو هم از آنجا برایم خریده بود. ✔وقتی هم مأموریت می‌رفت اگر آنجا به او خوردنی می‌دادند، خوردنی‌ها را با خودش می‌آورد. این درحالی بود که همیشه در خانه میوه، تنقلات و آجیل داشتیم ✳وقتی از اولین سفر سوریه برگشت 14 شهریور بود. حدود 12:30 بامداد از مهرآباد تماس گرفت که به تهران رسیده است. نگفته بود که چه زمانی برمی‌گردد.خانه مادرم بودم. پدر، مادر و خواهرهایم را از خواب بیدار کردم و به آنها گفتم امینم آمد ! همه از خواب بیدار شدند و منتظر امین نشستند. 🔴حدود ساعت 3-2 امین رسید. تمام این فاصله را دائماً پیامک می‌دادم و می‌گفتم «کی می‌رسی؟» آخرین پیام‌ها گفتم «امین دیگر خسته شدم 5 دقیقه دیگر خانه باش! دیگر نمی‌توانم تحمل کنم 🌠آن شب با خودم گفتم «همه چیز تمام شد.»آنقدر بی‌تاب و بی‌قرار بودم که فکر می‌کردم وقتی او را ببینم چه می‌کنم؟ می‌دوم، بغلش می‌کنم و می‌بوسمش. شاید ساکت می‌شوم! شاید گریه می‌کنم! دائماً لحظه دیدن امین را با خودم مرور می‌کردم که اگر بعد 15 روز او را ببینم چه می‌کنم؟ حال خودم نبودم. آن لحظات قشنگ‌ترین رؤیای بیداری من بود...  امینِ من، برگشته بود... سالم و سلامت... 🌹و حالا همه سختی‌ها تمام می‌شد!  مطمئناً دیگر قرار نبود لحظه‌ای از امین جدا شوم...  بی او عمری گذشت... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈با ما همراه باشید...🌹🌹🌹 @shahadat_arezoomee 🍃🌹
حاݪ ندارے ثواب ڪنے #گناه نڪن😔 #شبتون_شهدایی 🌙 🍃🌹 @shahadat_arezoomee 🌹🍃🌹🍃