eitaa logo
.*★شهد شهادت★*.
38 دنبال‌کننده
224 عکس
28 ویدیو
1 فایل
ۅ ڸا تَحسبنّ َ الذین قُتلوا فے سَبیل اللّه أمواتا بل أحیاء عندَ رَبّهم یُرزَقون
مشاهده در ایتا
دانلود
همه انسانها در همه جای دنیا و در همه شرایط دنبال سعادت و خوشبختی و لذت و خوشی هستند، چه انسانهای دیندار و چه انسانهایی که به خداوند و آخرت اعتقادی ندارند و چه انسانهای خوب و درستکار و چه انسانهای بد و بدکار. همه انسانها همیشه به دنبال سعادت و خوشی خود هستند و تنها تفاوت انسانها در این است که گاهی سعادت واقعی خود را اشتباه تشخیص می دهند یا در هنگام عمل از سعادت واقعی خود که می شناسند، غافل شده و آن را با چیزی اشتباه می کنند. انسانهای غیر الهی می پندارند که سعادتشان در پول و مقام و زن و فرزند و..(دنیا) است و تمام همت خود را صرف تحصیل همین امور می کنند. انسانهای الهی هم فهمیده اند که سعادتشان در ارتباط با خداوند و پیروی از انبیا و اولیا است. فهمیده اند که برترین لذت ها و عالی ترین خوشی ها در انس با خداوند و در ماوراء عالم دنیاست و البته اگر در مسیر رضای خداوند عمل کنند خداوند آرامش و آسایش دنیا را نیز روزی ایشان می کند. سعادت از نگاه انسانها همان لذت است، لذت حالتی است که همه انسانها از آن تجربیاتی دارند. لذت های حسی مانند لذت غذاها و بوها و صداها بخشی از لذت هایی است که ما انسانها آن را دوست داریم، لذت محبت ورزیدن به دیگران، لذت مورد احترام قرار گرفتن، لذت آزادی داشتن، لذت فهمیدن و کشف کردن مسائل جدیدو...انواعی از لذت های غیر حسی اند که ما در زندگی تجربه می کنیم. سعادت طلبی ، ذاتی انسانها است و هیچ انسانی نمی تواند کاری کند که هدفی جز لذت بردن در آن وجود داشته باشد. حتی کسانی که به خود ریاضت داده و سختی هایی را تحمل می کنند،در حقیقت در جستجوی لذت برتر لذت های کمتر را رها می کنند، مانند کسی که مدتها رنج سفر و غربت و فقر را برخود هموار نموده تا به تحصیلات عالی علمی برسد. @shahd_shahadat🌷
در وجود انسان قوه محرکی هست که همواره ما را به سوی منفعت طلبی و لذت طلبی حرکت می دهد و شوق و انگیزه ای دائمی در ما به سوی سعادت و لذت تولید می نماید. هرگاه اندیشه و فکر ما حکم می کند که کاری مصداق سعادت است، خواهی نخواهی آن شوق و انگیزه به سوی آن مصداق نیز جهت گیری کرده و ما را بدان سو حرکت می دهد. انسان همواره انسان را به لذت برتر و عالیتر دعوت می نماید ولی گاهی و اندیشه ما لذت پست و را به جای معرفی می کند و گاهی نیز که اندیشه ما لذت برتر را می شناسد، تمایلات درونی، ما را به واداشته ، در لحظات حساس تصمیم گیری لذت پست و محدود را به جای لذت حقیقی و برتر جا می زند. به همین جهت برای رفتارهای خود باید تلاش کنیم که ما مدیریت شده و مصداق لذت و سعادت را کشف کرده و بدان توجه نماید و نیز تلاش کنیم که و تمایلات درونی خود را تعدیل و اصلاح کنیم تا در موجب غفلت ما از آنچه واقعا فهمیده ایم نباشد. کسی است که بعد از سنجیدن تمام ابعاد یک قضیه و نفع و ضرر های آن در کوتاه مدت و بلندمدت، همه را با هم به دست آورد و اگر برآیند آن لذت و سعادت بود بدان اقدام ورزد ، وگرنه لذت های پست یا موقتی که درد و پشیمانی بزرگ یا طولانی مدتی را به دست بیاورد شایسته طلبیدن نیست. @shahd_shahadat🌷
هیچ انسانی هیچ گاه از حس سعادت طلبی و منفعت طلبی و لذت طلبی خارج نمی شود، همواره این اندیشه و فکر انسان است که با استدلال به انسان می فهماند که کاری موجب منفعت و لذت انسان است و انسان به سوی آن کشیده می شود. اما برخی از بزرگان گفته اند که این قاعده کلی یک استثنا هم دارد، استثنا در مواردی است که حال عشق و محبت بر کسی غلبه کرده و اک را از خود بی خود نموده و او بدون اینکه عقلش تصدیق به نفع کاری کند از شدت محبت به سوی محبوب خود کشیده و کاری را که او می پسندد انجام می دهد. مانند مادری که از سر محبت از منافع خود گذشته و خود را به آتش می اندازد تا فرزندش را نجات دهد. از این وضعیت به تقابل عشق و عقل یاد می کنند، چون در این شرایط عشق کاری را و عقل مصلحت اندیش کار دیگری را انتخاب می کند و البته گاه حق با عشق است. توضیح بیشتر این بحث را باید در کتب عرفانی دنبال کرد. @shahd_shahadat🌷
مهمترین ریشه رنج ها و درد ها است، وقتی به چیزی علاقه مند هستیم و آن را از دست می دهیم یا امیدواریم بدان برسیم و نمیرسیم از فراق آن چیز رنج می بریم و درد می کشیم. هرچه دلبستگی های انسان کمتر باشد رنج و سختی انسان هم کمتر است، کسی که می خواهد از همه رنج ها رها شود باید یا دلبستگی های خود را از ریشه رها کند یا باید به چیزی دلبستگی داشته باشد که هیچ وقت از او جدا نشده و از دست نمی رود. ریشه دلبستگی های انسان و اوست، نوع نگاه ما به واقعیت است که مشخص می کند به چه چیزهایی دلبستگی داشته باشیم، هرگاه چیزی در نگاه ما ارزش محسوب می شود و آن را موجب نفع و لذت می شماریم به آن وابسته و دلبسته می شویم. پس ریشه رنج ها دلبستگی ها و ریشه دلبستگی ها هم نگاه ما به عالم است، اگر می خواهیم از رنج های بیهوده راحت شویم باید دلبستگی های خود را دهیم. @shahd_shahadat🌷
نوعی دیگر از دردها، دردهای فیزیکی مانند دردی که از جراحت به وجود می آید یا دردهای روحی مانند درد دوری از دوستان الهی است. این دردها هم گرچه خودش درد و رنج است ولی اگر در راستای اهداف عالی تر باشد، نه فقط درد نیست، بلکه گاهی شیرینی هم دارد، چون می دانیم که درد وقتی احساس می شود که به آن توجه کنیم، مثلا کسی که پایش درد دارد وقتی در ساعت ملاقات عزیزترین اشخاص به دیدارش می روند و محو صحبت با آنان می شود دردش را فراموش می کند چون بدان توجهی ندارد. حال اگر این جراحت را در راستای دفاع از عزیزانش برداشته و با این درد جان آنان را نجات بخشیده باشد این درد، اگر فراموش هم نشود، برایش شیرین شده و همیشه از این جراحت راضی است. اگر انسان بتواند همه دردها و سختی های خود را در مسیر رسیدن به اهداف عالی و بلند خود ساماندهی نماید، خود به خود همه دردها یا فراموش می شود یا تبدیل به شیرینی و لذت می گردد. انبیای الهی می گویند: در میان همه موجودات عالم تنها چیزی که ارزش دوست داشتن و خواستن دارد ، خود خداوند است، چون مخلوقات هرچه دارند از او دارند و همه عاریه و امانت است و هیچ کدام از خود مستقل نیستند و هر زیبایی و کمالی پرتویی از زیبایی و کمال اوست. @shahd_shahadat🌷
خداوند تنها محبوبی است که هیچ گاه از انسان جدا نمی شود و هر حادثه ای هم در دار دنیا اتفاق بیافتد رشته تعلق انسان از پروردگار منقطع نمی گردد. هرجا و هر زمان می توان او را صدا زد و با او خلوت نموده و عشق بازی کرد و اگر دوری و فراقی هم هست از و کوتاهی ماست وگرنه او از رگ گردن نیز به ما نزدیک تر است. از دیگرسو مدیر و مدبر عالم اوست و همه حوادث در زیر نگین حکمرانی و فرمانفرمایی او اتفاق می افتد و هر کدام حکمت و مصلحتی دارد. کسی که در زندگی همیشه به دنبال اوست و عالم را نیز در دست قدرت او مشاهده می نماید، هر مصیبت و بلایی هم به او برسد، برایش شیرین است چون آن را از جانب و معشوق خود می بیند و می داند که از سر لطف و خیر بوده است و وسیله ای برای رسیدن به آرامشی بیشتر و انسی برتر با پروردگار است. به همین جهت است که در همه غم و غصه ها تبدیل به و خرسندی می شود و همه در یک غم خلاصه می شود و آن غم فراق و دوری از خداوند است و مؤمن فقط روز به روز تلاش می کند با و خود را به او نزدیک تر نماید و از خوان احسان و لطف بیشتر بهره مند گردد. بنابراین با فهم و جا گرفتن آن در و دل ریشه همه رنج ها از بین می رود و اگر هم کسی به شکل کامل توحید را نیافت به هر قدد به آن نزدیک شده و از تعلقات رنگارنگ فاصله گیرد، به همان مقدار از رنج ها دور شده و به نزدیک می گردد. @shahd_shahadat🌷
وقتی ریشه رنج ها از بین رفت، انسان آرامشی وصف ناشدنی می یابد، ولی نبودن رنج و درد به معنای رسیدن به سعادت نیست. برای رسیدن به سعادت باید به دنبال تحصیل چیزهای لذت بخش باشیم. اکنون چه باید بکنیم تا به سعادت یا بزرگترین سعادت ممکن یا لذت بخش ترین لذتها برسیم؟ بدیهی است لذت های بدن یا به تعبیری لذت های دنیوی از جهت زمان محدود بوده و در همین عمر کوتاه دنیا خلاصه می شود و چون انسان از دنیا برود، این لذتها هم پایان می پذیرد. علاوه بر اینکه لذات دنیوی همواره همراه با درد و رنج های فراوان است، دنیا بسان است که هرچه انسان از آن بنوشد بیشتر تشنه می شود. انسان سال ها زحمت می کشد و مالی می اندوزد و از تحصیل آن لذت می برد ولی نفس انسان به تحصیل آن قانع نیست و علاوه بر به دست آوردن آن، به دنبال نگهداری و آن می گردد و به همین جهت از روزی که آن را به دست آورد همواره باید در هراس از این باشد که مبادا دزدی آن مال را بدزدد یا بلایی فرو آید و منزل و مغازه و کارخانه او را نابود سازد و هرچه اموال و داراییش بیشتر می شود غصه ها و هراس ها نیز بیشتر می گردد و مالی که بنا بود سبب آرامش گردد بیشتر دغدغه آفرین می شود. اما لذت هایی که منشأ آن روح انسان بوده و از درون می جوشد با مرگ تمامی نمی یابد و تا زمانی که روح و قوای او آن لذت ها نیز ادامه خواهد یافت و چون خواهیم دانست که و آنچه با خود به آخرت می برد تغییر نمی پذیرد، باید حدس بزنیم که لذت های او نیز جاویدان خواهد بود. @shahd_shahadat🌷
در بحث های خواهیم دانست که (برزخی و قیامتی) از درون نفس انسان می جوشد، چنانکه دردها و رنج های آن نیز تراوشات درون و جان خود انسان است. آنچه برای انسان در سفر به عوالم بعدی باقی خواهد ماند، همان است که در درون و ذات انسان جا گرفته و آنچه که از برون انسان به وی می رسد چون عارضی و غیر اصلی است بقاء و ثباتی ندارد. به همین جهت گفته اند: هرچه بیرون است از ذاتت نیاید سودمند را کن ساز اگر امروز اگر فرداستی پیامبران الهی نیز که با قدم اختیار به عالم غیب کرده و بازگشتند همگی حکایت از جاویدان بودن لذت های اخروی نموده اند. از سوی دیگر لذت های و روحی از جهت کیفیت نیز از لذت های شیرین تر است. انسان هرچه در مراتب عالم هستی می نماید و می رود به لذت های عالی تری دست می یابد و به همین جهت لذت های اخروی از لذت های دنیوی شیرین تر است و چون عالی ترین مرتبه موجودات مجرد و قوی ترین وجود، خود است، لذت انس با او از هر لذتی بیشتر و بیشتر است و اصلا قابل مقایسه با دیگر لذات دنیوی و اخروی نیست. به همین جهت انبیای الهی انسانها را دعوت به و او نموده اند و گفته اند که هیچ چیز با آن قابل مقایسه نیست و هرکس به کمتر از آن قانع شود نقد عمر را باخته است. @shahd_shahadat🌷
شیرین ترین چیز برای انسان خروج از و تنگناها است. انسان هرگاه به دنبال لذتی می گردد در جستجوی چیزی است که آن را ندارد و لذا وقتی به آن می رسد آتش و جستجو فرو می نشیند تا زمانی که دوباره آن را از دست دهد و بار دیگر به دنبال آن حرکت نماید. اگر کسی به عالمی دست یابد که علم نامتناهی و قدرت نامتناهی و کمال نامتناهی در آن است(یعنی اوج ) در این مرتبه همه انواع لذت را در عالی ترین مرتبه آن با هم تجربه می نماید و دیگر هیچ وقت حاضر نیست مرتبه ای کمتر از آن را با آن عوض نماید. مقام لقاء الله یا معرفة الله یا فناء فی الله و... اشاره به همین درجه از کمال بشر است که دیگر کمالی بالاتر از آن قابل تصور نیست. تنها چیزی که می تواند به زندگی ببخشد و زندگی انسان را از پوچی و بی حاصلی بیرون آورد همین انس با است، مۏمن همیشه در حال حرکت به سوی خداوند و سیر در ملکوت است و هر دم محصول تازه ای از این سیرو سفر به دست می آورد و همواره در حال چشیدن لذت های این سفر است و به همین جهت هیچ گاه از زندگی خسته نمی گردد و رنج سفر را یا نمی فهمد یا اگر بفهمد برایش در کنار سرور و شادمانی لذت های معنوی هیچ است و لذا افسردگی ندارد و و راضی سر می کند و زندگیش معنا دار و با هویت می باشد. جز مکاتب الهی هیچ مکتبی مشکل معناداری زندگی را نتوانسته و نمی توان به شکل صحیح حل کند و همگی به بن بست می رسند. @shahd_shahadat🌷
چگونه می توانیم به سعادت حقیقی دست بیابیم؟ راه رسیدن به این کمال نهایی چیست؟ پاسخ تفصیلی این سوال را باید در مباحث اخلاق و عرفان و سیر و سلوک جستجو کرد;اینجا همین قدر بدانیم که راه رسیدن به این سعادت این است که اول خود را درست و قدر نفس و عمر خود را بدانیم و آن گاه ‌ برای خود و رسیدن به و بنماییم و سفر خود را به سوی خدا کنیم. مسافر این سفر جان و انسان است و راه آن است نه بیرون. باید در خود فرو رویم و دریچه ای به بگشاییم. برای فرو رفتن در خود باید از هرچه ما را به بیرون از خود بیش از حد نیاز جلب می کند ورزیم و خود را از بیرون به قدر امکان جدا کنیم. هرچه به و بیشتر برسیم و مشغول شویم از خویشتن پنهان خود می شویم و از طی نمودن راه سعادت دورتر می گردیم. @shahd_shahadat🌷
اگر دقت کنیم در درس های در مبحث می بینیم که دستورات دین در راستای آنست که انسان بیشتر در خود رفته و از هر چیز زائدی که بیرون اوست جدا شود. پرخوری نکردن، زیاد نخوابیدن، زیادی حرف نزدن، به لهو و لعب و گشت و گذار بی فائده مشغول نبودن، از دوستان اهل دنیا جدا شدن، نوشته های بی حاصل را رها کردن و...سبب یافتن و در خود فرو رفتن است. بیداری در نیمه های شب که همه جا تاریک است و آرام و چیزهای کمتری انسان را به خود مشغول می کند و راز ونیاز کردن با خداوند بخشنده و پروردگار مهربان و د مناجات و اشک و آه و به یاد داشتن خداوند در طول روز کم کم سبب می شود که انسان وابستگی خود را به خدا به صورت پایدار و همیشگی ادراک نماید و فقر و نداری خود را همواره در مقابل دیدگانش حاضر ببیند و آهسته آهسته به خداوند نزدیک شود. صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به دوام ناتمامان جهان را کند این پنج تمام انسان باید سعی کند که خداشناسی فطری را همیشه به همراه داشته باشد و همواره را حس نماید. هرچه قدر حس حضور خداوند در انسان قوی تر شود، حال و روز انسان نیز بهتر می شود، عبادتش رنگ و بوی دیگری می گیرد، اخلاقش تغییر می کند ، از گناهان دور می شود و کم کم خداوند در دلش شعله ور شده و او را به سوی خداوند سوق می دهد و تنها راه آن، بر در همه حالات است. از اینجا به اهمیت ترک دنیا و دوری از لهو ولغو و باطل و اهمیت عبادت و نماز اول وقت و نماز شب پی میبریم و می فهمیم که ...
انسان های معمولی تا وقتی در تن هستند همت نمی کنند از لذت های حسی جدا شوند و لذا درهای ملکوت به رویشان گشوده نمی شود;تا آن زمان که با مرگ به اضطرار از بدن جدا شده و ناگهان حجابها کنار رفته و به آن عوالم می پردازند و البته دیگر دیر شده و کار از اختیار ایشان خارج بوده و با آنچه آورده اند محشور می گردند. از همین رو می گویند که تن قفس و اسارتگاه من و نفس است; و تا از این اسارتگاه رهایی نیابیم راهی نخواهیم یافت; ولی تنها راه رهایی از آن ، انسان با همت خود نیز در عین زنده بودن و متصل بودن روحش به بدن این حجاب را کنار زده و از قفس بیرون آمده و به عوالم دیگر راه یابد. مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم @shahd_shahadat🌷