eitaa logo
.*★شهد شهادت★*.
41 دنبال‌کننده
224 عکس
28 ویدیو
1 فایل
ۅ ڸا تَحسبنّ َ الذین قُتلوا فے سَبیل اللّه أمواتا بل أحیاء عندَ رَبّهم یُرزَقون
مشاهده در ایتا
دانلود
انسان در اثر فراوان با بینایی و لامسه از همه انواع دیگر ادراکات و شناختها غافل می شود و همه جهان هستی را خلاصه در همان چیزی می بیند که با باصره و لامسه به چنگ در می آید. خداوند متعال موجودی مجرد است که هیچ مشابهتی با امور جسمانی ندارد. انسان تا مجردات را ادراک نکند همواره خداوند را مانند یک جسم نورانی و بزرگ در نظر می آورد و همیشه در دام تشبیه خداوند به مخلوقات می افتد. پس اولین فایده در خود فرو رفتن و خود را شناختن آشنایی با عالم مجردات و فراهم شدن زمینه اولیه برای شناخت خداوند است. https://eitaa.com/shahd_shahadat https://chat.whatsapp.com/IEU6ILfAPQ6KMlTdVFySJU
وقتی در عالم محسوسات و جسمانیات سیر می کنیم، و نسبت میان آنها را بررسی می کنیم انواعی از نسبت را می یابیم، وقتی می گوییم محمود همان پسر عموی حبیب است، نسبت میان محمود و پسرعموی حبیب نسبت اتحاد است و این دو کلمه از یک حقیقت حکایت می کنند. ویژگی این نسبت این است که وجود پسرعموی حبیب همان وجود محمود است و هر صفتی که پسرعموی حبیب دارد دقیقا همان صفت محمود است. در همین مثال نسبت میان محمود و حبیب نسبت جدایی و استقلال است، محمود کسی است که صفاتی دارد و حبیب نیز برای خود شخصیتی جداگانه بوده و صفاتی خاص خود دارد. وقتی می گوییم محمود فردی از مجموعه انسان هاست، محمود عین مجموعه انسان ها نیست، یعنی وجود محمود همان وجود مجموعه انسان ها نیست و همه صفات آنها را ندارد، ولی در عین حال می فهمیم که جدا و مستقل از مجموعه انسان ها نیز نیست، او فردی از مجموعه است و اگر مجموعه از بین برود او نیز از بین رفته است. شبیه همین نسبت را در دریا و موج هم می توان مشاهده کرد. موج عین دریا نیست و از او جدا هم نیست و نمی توان او را کاملا مستقل پنداشت. ما در عالم نسبت دیگری میان موجودات نمی یابیم و هر چه هست یکی از این سه نسبت است. آیا از این نوع است؟ https://eitaa.com/shahd_shahadat https://chat.whatsapp.com/IEU6ILfAPQ6KMlTdVFySJU
اگر بخواهیم از نسبت خود با خداوند نمونه ای باید سفری به عالم ماورای محسوسات کنیم تا نسبت های جدیدی را در آن جا رصد کنیم و بتوانیم با کمک آنها رابطه خود را با خداوند بهتر بشناسیم. بهترین راه برای راه یافتن به عالم ملکوت (ماوراء محسوسات) در خود فرو رفتن و است. نفس و جان ما که مجرد از خصوصیات جسم و ماده بوده و آسانترین کانال برای دست یافتن به عالم مجردات می باشد وسیله ای است برای یافتن نسبتی جدید که در عالم جسمانیات آن را نمی توان یافت. بهترین مثال ها برای رابطه خالق و مخلوق را می توانیم در رابطه نفس و جان خود با ادراکاتمان بیابیم و البته باید بدانیم که هر مثالی هم برای خداوند زده می شود باز هم از جهاتی ناقص است، چون هیچ موجود محدود و متناهی را نمی شود با موجود نامتناهی مقایسه کرد و هر کس هر مثالی می زند در آخر باید با تمام وجود رو به درگاه الهی کرده و بگوید اے بروݧ از وهم و قــــــال و قیل مــن خـــــاڪ بر فرق مــــــن و تمثیــــــــل مـــن چند لحظه ای تمرکز کرده و درخود فرو بروید و گلی را در گلدانی زیبا تصور نمایید، اکنون به این سوالات پاسخ دهید گل با شما عینیت دارد؟آیا شما دقیقا همان گل هستید؟ معلوم است که پاسخ منفی است و شما چیزی غیر از گل هستید و گل چیزی غیر از شما است. نسبت گل با شما نسبت یک مجموعه با زیر مجموعه است؟ آیا مثل دریا و موج است؟ باز هم پاسخ منفی است، دریا از موج ها و آبها ساخته شده و تقسیم پذیر است. ولی شما از تصویر گل به وجود نیامدید. شما از قبل وجود داشتید و خودتان گل را ساختید و به وجود آوردید. علاوه بر آنکه حقیقت جان و نفس شما تقسیم پذیر هم نیست. نسبت گل با شما نسبت جدایی و استقلال است؟ گل از ما مستقل نیست و با تمام وجودش به ما وابسته است، گل در درون ما است و ما در همه جای او حاضریم و به او احاطه داریم. گل به ما محتاج است و ما از او مستغنی هستیم. در اینجا با نسبت جدیدی مواجه می شویم که نمونه آن در عالم محسوسات و اجسام نمی توانستیم تجربه کنیم. نسبتی که نه جدایی است و نه عینیت ، یکی از دو طرف با تمام وجود به دیگری محتاج است و طرف دیگر مستغنی و بی نیاز، یکی در درون دیگری است و دیگری به او احاطه دارد. از این نسبت به نسبت تعبیر می کنیم. رابطه ما با خداوند متعال چنین رابطه ای است. ما از خداوند جدا نیستیم و او با همه وجود ما همراه است و نه فقط از رگ گردن به ما نزدیکتر است، و نحن اقرب الیه من حبل الورید(ق/۱۶) واعلموا أن الله یحول بین المرء و قلبه(انفال/۲۴) با این همه این همراهی و نزدیکی او از عظمتش چیزی نمی کاهد و او را به افق مخلوق پایین نمی آورد: هو العلی الکبیر(الحج/۶۲) و او را مانند دریا قابل تقسیم و تجزیه پذیر هم نمی نماید. فهم این رابطه کلید فهم حقیقت توحید است که قرآن کریم از آن چنین تعبیر می فرماید: ألا إنه بکل شیء محیط(فصلت/۵۴) https://eitaa.com/shahd_shahadat https://chat.whatsapp.com/IEU6ILfAPQ6KMlTdVFySJU
اگر معنای ‌ را به خوبی بفهمیم، از اینجا به فهم راه می یابیم. فرض کنید کسی از شما تقاضا می کند که کاغذی بردارید و از خودتان آمار بگیرید و هرچه در وجودتان هست را به فهرست در بیاورید. شما دهها و صدها چیز را می نویسید: افکار رنگارنگ و اخلاقیات گوناگون و تمایلات و خواستها و... وقتی همه چیز را نوشتید یک چیز باقی می ماند که باید به لیست خود اضافه کنید و آن یا شماست. آری من یا نفس حقیقتی برتر از همه اینهاست که همه به او وابسته بوده و در سایه او وجود دارند. اگر توجه کنیم که حقیقت به همه ادراکات و صفات و حالات ما احاطه دارد و با همه چیز همراه است و هیچ کدام از او جدا نیستند، وقتی نفس را به شماره درآورده و به عنوان اولین مورد قرار دادیم دیگر جایی برای شمردن بقیه در عرض آن باقی نمی ماند و همه با او و در او محسوب می شوند، چون که صد آمد نود هم پیش ماست. از این خصوصیت به وحدت در کثرت و کثرت در وحدت تعبیر می کنیم. یعنی نفس ما یکی است که چیزهایی بسیار در او غرق است و وقتی بدان اشاره می کنیم گویا به همه آن چیزهای کثیر و فراوان اشاره کرده ایم. https://eitaa.com/shahd_shahadat https://chat.whatsapp.com/IEU6ILfAPQ6KMlTdVFySJU
همان طور که ما وجودی واحدیم در عین کثرتی در درون،نظام خلقت نیز چنین است. مخلوقات از خداوند جدا نیستند و همه در احاطه او به سر می برند. اگر تعداد هستی های عالم را بخواهیم بشماریم، اگر از درون نظر کنیم و از سوی مخلوقات شروع کنیم اگر بی نهایت مخلوق را هم بشماریم باز هم باید خداوند را که خالق است به این مجموعه بیافزاییم چون او برتر از همه و مستقل از همه است. ولی اگر از بیرون نظر کردیم و از سوی خالق شروع به شمارش نمودیم وقتی خالق را شمردیم دیگر جایی برای شمارش غیر باقی نمی ماند چون همه در احاطه اوست و مستقل و جدا از او نیست. از این رو اهل توحید می گویند که وقتی به عالم از بیرون نظر کنی در عالم یک وجود بیشتر نیست که آن خداوند متعال است و دیگر هرچه هست در احاطه اوست نه جدا از او. https://eitaa.com/shahd_shahadat https://chat.whatsapp.com/IEU6ILfAPQ6KMlTdVFySJU
قرآن کریم در تعبیری بسیار دقیق می فرماید هرکس بپندارد خداوند یکی از سه تا یا یکی از چهارتاست کافر شده است، یکی از سه تا یعنی جزیی از یک مجموعه سه تایی که هم عرض دیگران است به گونه ای که از هر طرف بشماریم تعداد افراد مجموعه سه تا می شود. ولی اگر بگوییم خداوند چهارمی هر سه تا و یا ششمی هر پنج تا است این سخن عین ایمان است. چهارمی هر سه تا یعنی هرگاه مجموعه ای سه تایی را در نظر بگیریم خداوند باز هم حقیقتی زاید بر آنهاست و چهارمی شان می شود ولی در عرض آنها نیست تا با هم مجموعه ای هم عرض بسازند که از هر سو بشماریم چهار تا بشود بلکه اگر از سوی خالق شمارش را آغاز کنیم با شمردن عدد یک همه تمام می شوند و اگر از دیگران آغاز کنیم همیشه او یکی اضافه بر دیگران است. ڶقـــــد ڪــفر الذین قالوا إن الله ثالث ثلاثه و ما من إله إلا إله واحد (مائده،۷۳) به تحقیق کسانی که گفتند خداوند یکی از یک سه تایی است کافر شدند و هیچ خدایی نیست مگر خدای واحد. ما یکون من نجوی ثلاثه إلا هو رابعهم و لا خمسة إلا هو سادسهم و لا أدنی من ذلک و لا أکثر إلا هو معهم أین ما کانوا (المجادله۷) هیچ گفتگوی محرمانه ای میان سه تن نیست مگر اینکه او چهارمین آنهاست، و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست، و نه کمتر از این (عدد) و نه بیشتر، مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست. https://eitaa.com/shahd_shahadat https://chat.whatsapp.com/IEU6ILfAPQ6KMlTdVFySJU
در عالم محسوسات هر وقتی چیزی را به وجود می آوریم همواره بدین شکل است که چند چیز را در کنار هم قرار میدهیم و با ترکیب آنها چیز جدیدی به وجود می آوریم، به چیزهایی که برای به وجود آمدن چیز جدیدی از قبل وجود داشته باشند می گویند. ولی وقتی در عالم نفس سفر می کنیم می بینیم می توان چیزهایی را از صفر ایجاد کرد و نیازی به ترکیب چند چیز با یکدیگر نیست. مثلا الآن شما تصمیم می گیرید که باغی را در خیال خود بیافرینید، با یک اراده و تمرکز باغ به وجود می آید. حال درختان باغی را که ساخته اید ببرید و قطعه قطعه کنید و سپس آنها را بسوزانید و خاکسترش را کناری بگذارید. با تعجب می بینید که بعد از سوزاندن درختان باغ اول سر جای خود باقی است و از آن چیزی کم نشده و معلوم می شود. انسان در افق نفس خود همیشه بدون پیشینه و سابقه تصاویر را ایجاد می نماید ، خداوند هم همه عالم را این چنین خلق فرموده است و برای خلق آن به اینکه چیزی را که از قبل موجود بوده با هم ترکیب کند نیازی ندارد. همانطور که انسان برای آفرینش تصاویر در درون خود زحمت و سختی ندارد، خداوند نیز از آفرینش هیچ مخلوقی به سختی و مشکل نمی افتد. سر مسأله این است که وقتی کسی در محدوده وجود خود کاری می کند چون به آن احاطه دارد و نیرویی مقابل آن نیست هرچه بخواهد می کند ولی وقتی بیرون خود می خواد کاری را رقم بزند با نیرو های دیگر در تقابل قرار می گیرد. خداوند هم چون به همه عالم احاطه دارد هیچ نیرویی مقابل او نیست و هر اراده ای بفرماید بدون فاصله محقق می شود. https://eitaa.com/shahd_shahadat
فرض کنید مدتها قبل شماره تلفن دوست خود را از بر نموده اید.اکنون از شما می پرسند شماره دوستت چند است. چند لحظه ای در خود فرو می روید و با کمی تامل شماره تلفن را می یابید. پس از مدتی گویا از شماره غافل شده و آن از خاطر شما محو می شود و گویا دوباره به موطن و محل اصلی خود باز می گردد. آیا در این مثال شما شماره تلفن را نداشتید و آن را ایجاد کردید یا از قبل در درون شما بود و آن را از درون خود بیرون آوردید و دوباره به جای اول خود بازگشت؟ فهم طبیعی ما این است که ما چیزی را که در درون داشتیم بیرون کشیدیم و از باطن خود به ظاهر آوردیم. در اینجا به خوبی می بینیم که ما در عین اینکه در خودمان هستیم و از خود بیرون نمی رویم، در حیطه وجودیمان چیزی از مرحله ای به مرحله ای منتقل می شود و در همه این مراحل ما خود را حاضر و همراه می بینیم در عین اینکه می دانیم که من حقیقی ما از همه مراحل برتر و عالی تر می باشد. یعنی نه من عین شماره تلفنی است که به یاد آورده ایم و نه آن شماره تلفن از من بیرون و جداست. من در عین علو و شرافت با آن شماره تلفن همراه می باشد و در او حضور دارد و شماره از مرتبه ای که آن را بطون می نامیم به مرتبه ای که ظهور نام دارد قدم می گذارد. وقتی کمی دقت کنیم می بینیم که شماره تلفن در مرتبه بطون به شکل یک شماره معمول با ارقامی جداجدا حضور ندارد ولی عجیب اینجاست که نمی توانیم اصل وجود آن را هم در خزانه حافظه انکار کرده و بگوییم اصلا وجود نداشت و الآن ما آن را آفریده و ساختیم. از اینجا می فهمیم می توان برای یک شیء نوعی وجود در نظر گرفت که نه مانند وجود متعارف آن مفصل و بسط یافته باشد و نه عدم و نبود باشد. این مرتبه را می نامیم. بزرگان اهل معرفت در توضیح نظام عالم خلقت نیز از همین تعبیر کمک می گیرند و می گویند همه موجودات در عوالم بالا به شکل بطون بوده و وقتی به پایین می آیند ظهور می یابند و خلقت، می باشد. برای روشن تر شدن این مطلب به توضیحاتی که در ادامه می آید توجه کنید. https://eitaa.com/shahd_shahadat
مثال اول تمایلات و نیاز های گوناگونی در درون شما وجود دارد(نیاز به خواب راحت، پخت غذا، پذیرایی از دوستان، داشتن مکانی برای نشستن در کنار اعضای خانواده و...) این تمایلات سبب می شود که شما تصمیم بگیرید که خانه ای برای خود بسازید و به فکر ساختن خانه (به شکل کلی) فرو می روید. اعتقادات شما(خوب بودن بهداشت، خوب بودن سلامتی، خوب بودن داشتن نظم، صرفه جویی در وقت و خوب بودن تفکیک جنسیتی میان میهمانان و ...) نیز دست به دست تمایلات شما داده و کمک می کند تا شما ترسیمهای مختلفی را از خانه در فکر خود بیافرینید و در میان تصویر های مختلف در نهایت یکی در نزد شما مورد پسند قرار گیرد. تصاویر نهایی درست شده باز هم مبهم است و برای رنگ و شکل و طرح داخل هر اطاق و جای کابینتها و وسایل مختلف خانه دوباره نفس شما تلاش کرده و خانه را مرحله مرحله از ابهام درآورده و شفافتر می نماید تا جایی کخ خانه با تمام خصوصیات خود در نفس موجود می شود. در پی این تلاشها بدن هم به حرکت در می آید و طبق آن ادراک خانه را می سازد. مثال دوم یک مطلب علمی را می فهمید و اکنون می خواهید در یک سخنرانی بیان کنید، ابتدا ترتیب علمی سخنرانی را در ذهن خود منظم می کنید و سپس آن محتوای منظم شده را تبدیل به الفاظی می کنید و الفاظ در عالم ذهن شما مرتب و منظم می گردند و در نهایت زبان شما بر طبق آن به حرکت در آمده و سخنرانی انجام می شود. نکات قابل توجه مثالها ۱.همه مراحل بعد در گرو مراحل قبل است. تا آن تمایلات و عقاید در درون نباشد آن کلیت منزل شکل نمی گیرد و تا کلیت منزل در ذهن طراحی نشده باشد نوبت به طراحی جزییات در ذهن نمی رسد. به همین شکل تا محتوای علمی ادراک نشود ترتیب علمی مقاله درست نمی شود و تا ترتیب علمی آن ساخته نشود نوبت به انتخاب الفاظ نمی رسد. مراحل بعدی کاملا وابسته به مراحل قبلی است و اگر یک لحظه محتوای علمی از دست برود تمام الفاظی که بیانگر آن بود نیز از خاطر شما بیرون می رود. ۲. مراحل سلسله وار انجام می شود. نفس آغاز راه است و عمل بدن آخر آن و چون نفس مبدأ است آن را بالا می شمریم و بدن را پایین و لذا ایجاد را به نوعی تنزل و پایین آمدن می نامند. ۳.این حقیقت از افق نفس به عمل تنزل می نماید، گرچه در این تنزل هیچ گاه از افق نفس هم خارج نمی شود. ۴.پایین آمدن این حقایق در مراتب نفس مانند پایین آمدن باران نیست که وقتی پایین می رسد بالا را خالی نماید ، بلکه شبیه آویخته شدن و باز شدن یک توپ طناب است که وقتی به پایین میرسد مخزن و اصل آن کماکان در بالا باقی است. ۵. خرچه به سوی پایین حرکت کنیم به جزییت نزدیک تر می شویم و هرچه بالاتر می رویم به کلیت باز می گردیم. ۶.در میان مراحل پیوندی نامریی وجود دارد که آنها را به هم وصل می کند. آن تمایلات و نیازها با آن عقاید وقتی تنزل می کند به همان عمل تبدیل می شود و وقتی آن عمل را در سیر صعودی بالا رویم به همان تمایلات و اعتقادات یا همان طرح علمی می رسیم و لذا از سخن به محتوای علمی می توان پی برد و از ساختمان به تمایلات و عقاید شخص. به همین جهت می توان گفت که این مراحل وحدتی حقیقی دارد و روحی واحد در آن حاکم است. ۷. اگر در این مثالها دقت کنیم می بینیم که آنچه در افق ادراکات ما ظهور کرده از بیرون نیامده بلکه از،نفس ما جوشیده و می توان گفت از آنجا صادر شده است. در حقیقت در همه این موارد نوعی بطون و ظهور را در خود می توانیم بیابیم و بگوییم آنچه در درون ذات ما بود ظهور کرده است. تامل در این مثالها می تواند برای فهم و نحوه راهگشا باشد،گرچه در هر حال میان خالق و مخلوق تناسبی نیست. همه مراتب عالم هستی به نوعی تنزل از ذات الهی است. اولین مرحله آن عالم الهی است که در خزائن حقایقی متعدد وجود دارد و آن حقایق با دست به دست هم دادن و در هم تنیدن تنزل نموده و موجودات را رقم می زنند،چنانچه عقاید و تمایلات ما هم در هم تنید و ادراکاتی ساخت. همه مراحل خلقت سلسله وار و منظم در پی یکدیگرند و وحدتی هم بر همه حاکم است و هیچ کدام از احاطه وجودی خداوند خارج نیستند. فهم اجمالی این مباحث فقط با تامل در نفس ممکن می شود چون این روابط فقط در عالم تجرد قابل یافتن است وگرنه در عالم حس خبری از اینگونه نسبتها نیست. https://eitaa.com/shahd_shahadat
آنچه گذشت استفاده از تفکر در نفس برای فهم علمی مسأله توحید بود، ولی معرفت نفس بدین جا خلاصه نمی شود. آنچه از همه مهمتر است معرفت شهودی نفس با حقیقت آن است. اگر کسی نفس را به حقیقتش بشناسد آن را موجودی می یابد و می بیند که تمام وجودش فقر و نیاز به پروردگار است و خودش خالی خالی و تهی تهی است و آن وقت است که تمام وجودش را متصل به خداوند یافته و به قدر ظرف خود به لقاءالله موفق می شود. این حقیقت از با گفتگو و تفکر به دست نمی آید و رسیدن به آن و خصوصا ادراک همیشگی آن فقط در گرو دوری از دنیا و پشت پا زدن به همه تعلقات و عشق و محبت به خداوند می باشد و البته انسان های عادی نیز مرتبه ای از آن را گاهی در شرایطی خاص ادراک می کنند. https://eitaa.com/shahd_shahadat
کتاب و به پایان رسید. إن شاالله که این مطالب چراغ راه خودشناسی و خداشناسی برای همه ما باشد و امشب از خدا و خودش و ی او و اهل بیت عصمت و طهارت را بخواهیم. اللهم عجل لولیک الفرج. التماس دعا