eitaa logo
🌷شهد شیرین شهادت🌷
861 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
11.3هزار ویدیو
16 فایل
﷽ ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند 🌹 شهد شیرین شهادت🌹 ⬇️ 🆔 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱 ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و مطلب @sms121labaykayazeinab غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 . 🔹 همسر گرانقدر شهید مدافع حرم حسین بواس ( چالوس) : یک شب بدون اینکه شهید کوچک زاده را بشناسد، خوابش را دید، از فردا عضو کانال شهید و از این طریق ارادت خاصّی به او پیدا کرد. در عالم خواب شهید کوچک زاده به همسرم گفته بود به زودی به شهادت می‌رسی، روزی که با شهادت یکی از بزرگان ایران، مصادف است.عاشق صیاد شیرازی بود و دقیقا در روز شهادتش حسین هم شهید شد. . ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
37.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 . 🔸میگفت :شناسنامه مو دستکاری کردم. فرار کردم بزور آمدم؛ رفتم زیر صندلی قطار قایم شدم....( خب کجا فرار کرد ؟ مثل خیلی ها که امروز به بهونه های مختلف فرار میکنن و میرن اونور آب!!!! نهههههههههههههه حاجی !!!!! فرار کرد رفت جبهه...با ۶۵ درصد جانبازی هم برگشت .... . 🎥 کلیپ با گرانقدر حمید بلوچ قرائی ( رزمنده ی اهل که مدتی را در بین لشکر ویژه ۲۵ و بود ....) . ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
30.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 جواد جان؛ خان طومان دیگه کجوئه !!! . 🎥 دیدار و مصاحبه مادر که یک فرزندش را در دوران دفاع مقدس و فرزند دیگرش را بعنوان شهید مدافع حرم تقدیم کرد. ( ▪️مادر سید خیراله و سید جواد اسدی_ساری ؛ روستای امره _اردیبهشت ۱۴۰۲) . . . 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹حسین موتور می‌راند و من پشت سرش نشسته بودم ناگهان وسط «تپه‌های ذلیجان» ایستاد پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن گفتم: چرا؟ گفت: احساس می‌کنم دچار غرور شده‌ام تعجب کردم، وسط دشت و تپه‌های ذلیجان، جایی که کسی ما را نمی‌دید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟ . 🔸وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره می‌کرد، گفت:"وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شده‌ایم،تا مدت‌ها سوار موتور نمی‌شد ... . ▪️ خزايي راوري، بيستم 1345، در شهر راور ازتوابع متولد شد و در بيست‌و دوم ،‌ در بر اثر اصابت ‌ به‌ ‌رسيد. . 🌷 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹حسین موتور می‌راند و من پشت سرش نشسته بودم ناگهان وسط «تپه‌های ذلیجان» ایستاد پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن گفتم: چرا؟ گفت: احساس می‌کنم دچار غرور شده‌ام تعجب کردم، وسط دشت و تپه‌های ذلیجان، جایی که کسی ما را نمی‌دید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟ . 🔸وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره می‌کرد، گفت:"وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شده‌ایم،تا مدت‌ها سوار موتور نمی‌شد ... . ▪️ خزايي راوري، بيستم 1345، در شهر راور ازتوابع متولد شد و در بيست‌و دوم ،‌ در بر اثر اصابت ‌ به‌ ‌رسيد. . 🌷 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
18.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 . 🎙 علی فرزند احمد از خاطرات و دلاورمردی . . 💢 مجروح شد ، ترکش خورد به گردنش. پرفسور سمیعی رفت عملش کنه ؛ بخاطر اینکه یوقت تو بیهوشی اصرار نظامی رو احیانا فاش نکنه ؛ نزاشت بیهوشش کنن ...دکتر سمیعی خودش تعجب کرد ؛ گفت من نمیدونم کشوری چطور این درد رو تحمل کرد. . 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹قسمتی از وصیت نامه سردار شهید منوچهر صالحی صمدی ( 🌷شهادت ۷ اردیبهشت ۱۳۶۶ ) : . ▪️چشم تمام مستضعفان جهان به انقلاب اسلامی ایران است؛ شما توجه بکنید وقتی که در رابطه با اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد رئیس جمهور محبوب از ایران حرکت می کند و با قدرت و قاطعیت تمام ابر جنایتکارها و صهیونیستها را رسوا و عمل ننگین آنها را محکوم می کند، بعضی از نمایندگان آن اجلاس در پایان اظهار می دارند که ما همه جنایات اینها را می دانیم و شما علنا و قاطعانه ابراز می کنید ولی ما جرات نداریم. ببینید این مردان از مکتب حسین درس آموخته و هرگز در برابر چنین ظالمانی سر فرود نمی آورند و اینها از پستانی شیر خورده اند که مادرشان ادغام شده و چنین مردانی تربیت نمودند. ملت حزب الله؛ ما مثل حسین وارد جنگ شدیم و مثل حسین از این جنگ بیرون می رویم و به قول امام عزیز:چه بِکشیم؛چه کشته شویم،پیروزیم... . 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹 . 💢 رفتن به سن نیست به عشق است ! او سهمش پرواز بود ... ▪️آقا عزیزالله رودباری... فروردین ۱۲۹۲ در رودبار به دنیا آمد در حد خواندن و نوشتن سواد داشت. میوه و تره‌بار فروش بود ؛سال ۱۳۲۳ ازدواج کرد ، و صاحب سه پسر و پنج دختر شد. از طرف بسیج در جبهه حضور یافت و در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۵ در بمباران هوایی هفت‌ تپه بر اثر اصابت ترکش و قطع پا به جمع آسمانی ها پیوست . مزار او در گلزار شهدای‌قزوین قرار دارد پسرش شعبان هم دو هفته قبل از شهادت خودش به شهادت رسیده است. . ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹 . ▪️پسرش بیسیم چی لشکر ۲۵ کربلا بود.بدست کومله تو غرب کشور اسیر شد و بر اثر شکنجه بشهادت رسید.وقتی پیکرش به زادگاهش بهشهر مازندران بازگشت ؛ مادر خودش پیکر غرق به خون و سوخته و اربا اربای علی اصغر را غسل داد و کفن کرد...عکسی که میبینید لحظه ی عاشقی مادر با فرزند شهیدش است.براستی که این مادران عظمتی خلق کردند و در پيشگاه حضرت زهرا رو سفید شدند.... . 🦋 روح علی اصغر و ... . ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹 . ▪️در جمع نیروهای لشکر 25 کربلا معروف بود، اگر مأموریتی به او محول شود تا پایان مأموریت پوتین را از پایش بیرون نمی آورد. گاه طی شبانه روز یکی دو ساعت بیشتر نمی خوابید. . ▪️همسنگرانش نام "ناجی فاو" را بر او نهادن. بعد از فتح فاو دشمن به پاتکهایی دست زد ولی موفقیتی کسب نکرد. یکی از این پاتکها در 28 اسفند 1364 در حوالی کارخانه نمک انجام شد. حمیدرضا با یک گردان توانست در مقابل سه تیپ دشمن ایستادگی و مقاومت کند. درگیری به حدی شدید بود که در یک روز چند بار سنگرها میان نیروهای خودی و دشمن دست به دست شد. دشمن یک تیپ را وارد عمل کرد و حمیدرضا با یک گروهان به مقابله برخواست. در آن روز آن قدر آر پی جی شلیک کرده بود که از گوشهایش خون می آمد. آتش دشمن چنان شدید بود که سردارمرتضی قربانی فرمانده لشکر 25 فکر می کرد حمیدرضا دیگر شهید یا اسیر شده است. . ▪️یک بار که به مرخصی می آمد، فرمانده لشکر خودرویی مدل بالا در اختیارش گذاشت تا به کارهایش برسد. یکی از همرزمانش می گوید: وقتی که در شهر بودم او را سوار پیکان دیدم و با تعجب دلیلش را پرسیدم. پس از اندکی تامل گفت: «این مردم هر چند وقت عزیزی را تشییع می کنند و نمی دانند که ما چه کاره ایم و چه می کنیم. می ترسم که با سوار شدن در آن باعث شوم مردم مرتکب غیبت و گناه شوند؛ فراهم کردن زمینه غیبت به همان اندازه گناه است.» . برادرش علیرضا که شهید شد؛ در جبهه ماند و حتی در تشییع جنازه برادر شرکت نکرد و به دادن پیامی به مردم شهر اکتفا کرد. بیاد سردار شهید حمیدرضا نوبخت‌🇮🇷 .
🌹 . بابا جون سلام..... حرف زیاد دارم برات بنویسم، ولی وقت ندارم و این تکفیری‌ها دارن میان جلو، باید کار رو شروع کنم. الان زیر آتش سنگین هستم. فقط میگم دوستتون دارم. حلالم کنید. لقمه حلال شما نتیجه داد. سرتونو بلند کنید. خواهشاً لباس مشکی نپوشید. دوست داشتم دستتون الان روی سرم بود و احساس آرامش می‌کردم. بابت همه زحمت‌ها و فداکاری‌ شما تشکر. بازم دوستتون دارم. خدا کنه شما هم شهید بشی. 📝 . ▪️ ▫️شهید عبدالصالح زارع بهنمیری از اهالی روستای کریم‌کلا بهنمیر مازندران، سومین شهید مدافع حرم شهرستان بابلسر و چهاردهمین شهید مدافع حرم استان مازندران است که در سن ۳۰ سالگی به آرزوی خود دست یافت.عبدالصالح در ۱۶ بهمن ماه سال ۱۳۹۴ در جریان نبرد آزادسازی شهرهای شیعه‌نشین نبل و الزهرا سوریه به شهادت رسید. پیکرش در استان مازندران تشییع و سپس برای خاکسپاری به قم منتقل شد. پس از اقامه نماز به امامت آیت‌الله نوری‌همدانی از مرجع تقلید بر پیکر مطهرش، در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد.🌷🇮🇷 ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱