💟 راوی : مادر شهید امیرحسین 💟
↙️ 11 سال پرستار خواهرش زهرا که فلج مغزی دارد بود.
آنقدر این خواهرش را دوست داشت. بارها به پدر امیرحسین میگفتم من اینطور خواهر و برادری ندیدم، وقتی میدیدم چطور این دو با همدیگر ارتباط برقرار میکنند، چون زهرا حرف نمیزند، امیرحسین از مدرسه وارد خانه میشد بلافاصله زهرا را بغل میکرد. قبل از اینکه کوله مدرسه را زمین بگذارد ، زهرا را بغل میکرد و آنقدر محکم او را در آغوش میگرفت و اگر در اتاق دیگری بودم صدای بوسههای امیرحسین را میشنیدم.
وقتی زهرا را زمین میگذاشت صورت زهرا از شدت بوسههای امیرحسین قرمز بود. با این محبت با زهرا رفتار میکرد. زهرا چون نمیتواند ابراز محبت کند، وقتی خوشحال هست و میخندد، با دستش همهچیز را میکند. همیشه سر و گردن پدر امیرحسین و خود امیرحسین زخمی بود. وقتی زهرا را زمین میگذاشت دستمال کاغذی را برمیداشت و خونهای پشت گردنش را تمیز میکرد. با اینکه زهرا اینطور بود و پشت گردن امیرحسین همیشه زخم بود ولی هیچوقت ندیدم لبخند از روی لبهای امیرحسین برداشته شود.
#شهیدامیرحسینقربانیبهابادی
#هواپیمایاوکراین
هدیه به ارواح مطهر شهدای عزیزمان و
صبر خانواده معظم ومعزز شهداء صدها
گُل زیبای « صلوات »
🌺《اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدً وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم》🌺
🌹آشنایی بیشتر با شهدا از نگاهی دیگر
#شهیدانه
🌹@shaheadaneh
@shaheadaneh
┄┅┅┅┅❀====💠====❀┅┅┅┅┄