🔰 سریال متنی وقایع اسارت در شام، قسمت
✍🏻 سهل بن سعد میگوید: به سوى بيت المقدس، روانه شدم و به شام رفتم. ديدم كه پارچه و پرده و ديبا آويختهاند و شاد و خوشحالاند و زنانى هم پيش آنان، دف و طبل مىزنند. با خود گفتم: شايد شاميان، عيدى دارند كه آن را نمىشناسيم.
ديدم مردمى سخن مىگويند. گفتم: اى مردم! آيا شما در شام، عيدى داريد كه ما آن را نمىشناسيم؟! گفتند: اى پيرمرد ! تو را غريبه مىبينيم؟ گفتم : من سهل بن سعد هستم . پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله را ديدهام و از او حديث شنيدهام.
گفتند: اى سهل! آيا تعجب نمىكنى كه آسمان، خون نمىبارد و زمين، ساكنانش را فرو نمىبرد؟ گفتم: چرا اين گونه شود؟
گفتند: اين ، سر حسين (علیهالسلام) از خاندان پيامبر خدا است كه آن را از سرزمين عراق به شام هديه مىبرند و اكنون مىرسد.
گفتم : شگفتا! سر حسين (علیهالسلام) را هديه مىبرند و مردم، خوشحالى مىكنند؟!
📚 ری شهری، دانشنامه امام حسین علیه السلام، دارالحدیث، ج۸، ص۲۴۷
#صفر #کاروان_اسرا
┄┄┅┅┅❅❁❅
💐 با شاهد همراه باشید 👇
◍⃟🕊 @ShahedHafthar
┄┄┅┅┅❅❁❅