#پیشخوان
معرفی کتاب ۲۱۹۶ توسط هوش مصنوعی
از هوش مصنوعی درباره کتاب ۲۱۹۶ پرسیدیم اینگونه به معرفیش پرداخت:
معرفی کتاب
کتاب "۲۱۹۶" به قلم ،بهزاد باقری، یکی از آثار برجسته در زمینه خاطرهنویسی و ادبیات دفاع مقدس است. این اثر به روایت روزهای رفاقت نویسنده با شهید محمد آزادبخت میپردازد و سعی دارد تا زندگی، ارزشها و ویژگیهای شخصیتی این شهید را به تصویر بکشد.
ژانر و سبک
ژانر: خاطرهنویسی، ادبیات دفاع مقدس
سبک: نثر ساده و روان، پر از احساسات و تجربیات واقعی
محتوای کتاب
کتاب شامل مجموعهای از خاطرات، داستانها و تجربیات نویسنده در طول سالهای جنگ تحمیلی ایران و دوران رفاقت با شهید آزادبخت است. نویسنده با استفاده از زبان توصیفی و احساسی، تلاش میکند تا خواننده را با فضای آن دوران و شخصیت شهید آشنا کند.
ویژگیهای برجسته
شخصیتپردازی: نویسنده به خوبی شخصیت شهید محمد آزادبخت را ترسیم کرده و ابعاد مختلف زندگی او را بررسی میکند.
تجربیات عاطفی: کتاب پر از احساسات عمیق و تجربیات انسانی است که خواننده را تحت تأثیر قرار میدهد.
تاریخنگاری: این اثر به نوعی تاریخنگاری از دوران جنگ است که به روایت زندگی انسانهای بزرگ میپردازد.
هدف کتاب
هدف اصلی نویسنده از نگارش این کتاب، زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا و انتقال ارزشهای انسانی و اسلامی به نسلهای آینده است. همچنین، این کتاب میتواند به عنوان منبعی برای پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران مورد استفاده قرار گیرد.
نتیجهگیری
کتاب "۲۱۹۶" نه تنها یک اثر ادبی بلکه یک سند تاریخی مهم است که میتواند به درک بهتر از دوران جنگ تحمیلی و شخصیتهای بزرگ آن زمان کمک کند. این کتاب برای کسانی که به تاریخ، فرهنگ و ادبیات دفاع مقدس علاقه دارند، بسیار جذاب و آموزنده خواهد بود
#نشریه_فرهنگی_اجتماعی_بلوطستان
🅱 t.me/+P1zFbKnDzJDIGWwF
شاهدان
#پیشخوان معرفی کتاب ۲۱۹۶ توسط هوش مصنوعی از هوش مصنوعی درباره کتاب ۲۱۹۶ پرسیدیم اینگونه به م
کتاب "۲۱۹۶" نوشته بهزاد باقری واکنشهای متفاوتی از سوی خوانندگان دریافت کرده است. بسیاری از خوانندگان به احساسات عمیق و روایتهای صمیمانه نویسنده در مورد رفاقت با شهید محمد آزادبخت اشاره کردهاند و آن را به عنوان یک اثر تاثیرگذار در زمینه ادبیات دفاع مقدس میدانند2.برخی از خوانندگان نیز به کیفیت نگارش و عمق معنایی کتاب توجه کرده و آن را به عنوان یک منبع الهامبخش برای نسل جوان معرفی کردهاند. این کتاب توانسته است احساسات ملی و مذهبی را در خوانندگان برانگیزد و به یادآوری ایثارگریها و فداکاریهای دوران جنگ بپردازد2.در مجموع، "۲۱۹۶" به عنوان یک اثر ارزشمند در ادبیات معاصر ایران شناخته شده و مورد استقبال قرار گرفته است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_نشیم_میمیریم
#کانال_شاهدان ↙️
https://eitaa.com/shahedan403
.
#پیشخوان
معرفی کتاب ۲۱۹۶ توسط هوش مصنوعی
از هوش مصنوعی درباره کتاب ۲۱۹۶ پرسیدیم اینگونه به معرفیش پرداخت:
معرفی کتاب
کتاب "۲۱۹۶" به قلم ،بهزاد باقری، یکی از آثار برجسته در زمینه خاطرهنویسی و ادبیات دفاع مقدس است. این اثر به روایت روزهای رفاقت نویسنده با شهید محمد آزادبخت میپردازد و سعی دارد تا زندگی، ارزشها و ویژگیهای شخصیتی این شهید را به تصویر بکشد.
ژانر و سبک
ژانر: خاطرهنویسی، ادبیات دفاع مقدس
سبک: نثر ساده و روان، پر از احساسات و تجربیات واقعی
محتوای کتاب
کتاب شامل مجموعهای از خاطرات، داستانها و تجربیات نویسنده در طول سالهای جنگ تحمیلی ایران و دوران رفاقت با شهید آزادبخت است. نویسنده با استفاده از زبان توصیفی و احساسی، تلاش میکند تا خواننده را با فضای آن دوران و شخصیت شهید آشنا کند.
ویژگیهای برجسته
شخصیتپردازی: نویسنده به خوبی شخصیت شهید محمد آزادبخت را ترسیم کرده و ابعاد مختلف زندگی او را بررسی میکند.
تجربیات عاطفی: کتاب پر از احساسات عمیق و تجربیات انسانی است که خواننده را تحت تأثیر قرار میدهد.
تاریخنگاری: این اثر به نوعی تاریخنگاری از دوران جنگ است که به روایت زندگی انسانهای بزرگ میپردازد.
هدف کتاب
هدف اصلی نویسنده از نگارش این کتاب، زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا و انتقال ارزشهای انسانی و اسلامی به نسلهای آینده است. همچنین، این کتاب میتواند به عنوان منبعی برای پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران مورد استفاده قرار گیرد.
نتیجهگیری
کتاب "۲۱۹۶" نه تنها یک اثر ادبی بلکه یک سند تاریخی مهم است که میتواند به درک بهتر از دوران جنگ تحمیلی و شخصیتهای بزرگ آن زمان کمک کند. این کتاب برای کسانی که به تاریخ، فرهنگ و ادبیات دفاع مقدس علاقه دارند، بسیار جذاب و آموزنده خواهد بود.
#نشریه_فرهنگی_اجتماعی_بلوطستان
🅱 eitaa.com/joinchat/135528452C8840727e87
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا افسرده ای؟
چرا مضطربی؟
چرا ناراحتی؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_نشیم_میمیریم
#کانال_شاهدان ↙️
https://eitaa.com/shahedan403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعری زیبا برای ۱۲ امام معصوم علیه السلام که بعد از سروده شدن شعر یک اتفاق نادر ولی شگفت انگیز می افتد. ببینید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_نشیم_میمیریم
#کانال_شاهدان ↙️
https://eitaa.com/shahedan403
پنج شنبه که میشود هوای دلمان را داشته باشیم .
بی قرار که شد دنبال چیزی میگردد.
عین گنجشکان گرسنه خیالمان هست که هی از این شاخه به آن شاخه میپرند.
انگار این روزها هی #انتظار این روز را میکشیم تا بیاید .
شاید برا ی آن است که خودمان هم روزی انتظار او را میکشیم .
تو چقدر زیبای #پنج_شنبه.
در بودم بیادتم در نبودم بیادتم .
این یاد کردنها بیشتر از اینکه بدر کسی بخورد سلسله اعصابم خودم را التیام میبخشد .
انگار کن کارگران معدن به طلا رسیده باشند .
میمانم سر قرار عاشقی ایم شاید نظری .
نگاهی .#یا #آهی .
کن فیکون میکند آه دل سوختگان .
و او نظاره گر این ایام است و هرزگاهی به آهی آنچه را که بخواهد بدهد میدهد .
پس در این #پنج_شنبه بخواهیم برای خودمان .
خوب زیستن را ...
خوب مردن را ...
دست آخر آغوش #عشق بگشاید و ما به آرامشی ابدی برسیم ....
✍️ بهزاد باقری
هدایت شده از بلوطستان
.
هر چیزی عکسش صادق است!
✍️ بهزاد باقری (جانباز دفاع مقدس)
تا رسید شروع کرد به داد و بیداد
گفتم باز هم چه شده برادر؟
سکوت مُدحشی داشت و سوالی سخت!
خودش هم نمی دانست از کجا شروع کند.
گفت : اینکه می گویند هر چیزی عکسش هم صادق است را شنیده ای؟!
مانده بودم چه بگویم...
گفت مثل دروغ عکسش میشود راست. خوب عکسش می شود زشت .
تازه متوجه شدم.
گفتم : بگو متضاد کلمه .
ابروی بالا انداخت و گفت خوب حالا هرچیزی .
چشمانم را خیره کردم و جلوی دهان را گرفتم تا باز نشود .
گفتم: باشه متوجه شدم برو سر اصل مطلب چه شده که اینطور پریشان خاطری ..
گفت: باز هم از جریان فیلمی شروع شد .
گفتم: خوب بگو ببینم شاید برای من هم جالب باشد .
گفت : بدور از تمام تعلقات و مشکلات پیش آمده و پیش نیامده و دست از گریبان هزار کوفت و زهر مار رها کرده بودم داشتم برای خودم فیلم تماشا میکردم .
یک باره در این فلیم که از فیلمهای جنگی به حساب می آمد . چند نفر مجروح سوار بر یک آمبولانس عهد بوق شدند .راننده آمد و یک پرستار هم سوار شد از خیابانهای خرمشهر عبور کردند نیروهای عراقی هم تقریبا بیشتر شهر را تصرف کرده بود در هر خیابان چندین نفربر زرهی و تانک جنگی در تردد بودند . آمبولانس نا خواسته از روبروی تانک عراقی بیرون آمد تانک هم شروع کرد به شلیک کردند توپ و سلاحهای دیگر که برایش کار گذاری کرده بودند .
من هنوز نفهمیدم از این داستان چه منظوری دارد . فقط با صحبتهای دوستم خودم را همراه کرده بودم ببینم آخر قصه چی می شود .
گفتم خوب چه شد ..
گفت: هیچی تانک افتاد دنبال آمبولانس، داخل یک کوچه بهش رسید بدون اینکه بداند داخل این ماشین چه کسانی با چه آرزوهای نشسته اند .عین یک توپ فوتبال اونو انداخت جلوی تانک چند قِل که خورد یهوی رفت ریز تانک انگار از روز اول همین تکه آهن پاره در کوشه این خیابان افتاده بوده . خون و دود و تکه های بدن افراد داخل آمبولانس همه یکی شده بود .
داشت حالم خراب می شد
گفتم :خوب این چه ربطی به عکس کارهای ما دارد که صادق باشد یا نه ..
گفت: ربط دارد برادر .. بگذار تمامش کنم بعد می فهمی .
همین طور که یکریز داشت حرف می زد گفت : یک دفعه فریاد بچه ها بلند شد . خانمم هم از کوره در رفت و گفت خدا لعنت کن همه ی شماها را !!
گفتم: منظور از شما ها یعنی همین عراقی ها رو می گویی ؟؟گفت هم اونا هم شما !!
گفتم: چه ربطی به ما دارد . اولا این فلیم است و معلوم نیست راست و دروغش ازکجاش بیرون بزند ، یه نفر یک فلیم نامه نوشته چند نفر هم پولی گرفته اند و اکرانش می کردند . این چه ربطی به من دارد که مرا ملعون کردی .
خانمم همانطور که اشک از چشمانش سرازیر شده بود زیر لب نفرین و ناله میکرد . رفتم جلو ساکتش کنم گفت شما همه از یک قماش هستند . حتما تو هم زمان جنگ اینطور از روی ماشینهای پر از زن و بچه عبور کردی؟؟!!
تازه شسصتم خبر دار شد !!؟؟
تازه فهمیدم این همه ناله و نفرین خانم برای چه بوده .
بدون اینکه نگاهی به عملکرد عراقی ها داشته باشد یک راست رفت سراغ اون چند سالی که من در جبهه بودم .
می گفت هر کاری که آنها انجام دادند حتما شما ها هم انجام داده اید .
هر چه خودم را به آب و آتیش زده تا به او بفهمانم بابا داستان اینطور که تو می گویی نیست .
یک گوشش شده بود در و گوش دیگرش دروازه .
گفتم اولآ ما هیچ شهری از عراق را تصرف نکردیم که اینطور مردم آنها را زیر بگیریم دومآ فقط یه چند روزی وارد حلبچه شدیم که صدام طاقتش طاق شد و چنان شیمیایی زد که آثاری از بنی بشر باقی نماند.ثالثا.. تا این ثالثا از زبان در آمد گفت ها چه شده عربی حرف می زنی . تو که توی والضالین همیشه بگسواد می کنی .
گفتم بابا دلت از عراقی ها پُره به من بیچاره چکار داری .
گفت : آره تازه متوجه شدم هر چیزی عکسش هم صادقه .
گفتم: ها ؟؟!!عکس چی صادقه ؟؟!!
گفت: همینکه عراقی ها مردم بی دفاع ما را داخل آمبولانس زیر گرفتند ..
گفتم: خوب ..
گفت: پس عکس این هم درسته شما هم میتوانستید آنها را زیر بگیرید .
من که هاج وواج شده بودم از این همه تحلیل خانوادگی
گفتم: خوب آخرش چه شد ..
گفت: هیچی ،قرار شده بروم یک اطلس جنگ تهیه کنم تا خانمم متوجه این امر خطیر شود، که ما هیچ وقت در هیچ زمانی ازدفاع مقدس واردهیچ شهر عراق نشده ایم و هیچ تانک ایرانی هیچ آمبولانس عراقی پر از آدم را زیر نگرفته ...
همین؟!
#نشریه_فرهنگی_اجتماعی_بلوطستان
🅱 eitaa.com/joinchat/135528452C8840727e87