تازه از #خمین برگشته بود.
می گفت: چه جای آرام بخشی است.
چه حیاط دلربایی دارد.
چه شجرهای کهن مثمر و غیر مثمری دور حوض خود نمایی می کنند .
بوی #کاهگِل دیوارهایش دلت را می برد .
پله های سنگی.
دربهای چوبی رنگی.
طاقچه های با گچ بری زیبا و #دلنشین.
عکسهای که، درب چندین دهه را به رویت می گشاید.
شیشه های کوچک رنگارنگ.
راهروهای کوتاه به درازای ابدیت !
گفتم : جریان این همه تعریف و تمجید از یک #ساختمان_قدیمی و کاهگلی چیه؟
گفت: یک ساختمان تنها نیست .
یک تمدن است.
یک تاریخ است.
وقتی وارد آن ساختمان می شوی تمام گفته های پیر و مرادمان برایت تداعی می شد .
مگر نشنیده ای گفتارو کردار انسانها باید یکی باشد.
آنچه امام در زمان حیاتش می گفت با کردارش یکی بود .
آنچه در قول داشت در عمل ثابت می کرد.
گفتم: بله شنیده ام و می دانم، چه ربطی دارد! می خواهی از این ساختمان کاهگلی به چی برسی ؟؟
گفت هیچی .
اینکه توفیرحیات و ممات برایم مشخص شد.
اینکه بعد از نبودت بازماندگان هر چه کنند به پای تو می نویسند یا نه؟؟!!
اینکه......
لبهایم آویزان شد و چشمهایم دنبال حدقه ی می گشت تا بیرون بزند
گفتم چه جالب این ربطش بود؟!
گفت: نه برادر.
ربطش این است که زمانی می خواستم برای انجام کاری به تهران بروم و مجبور شدم ماشین را در پارکینگ مرقد امام بزنم تا بتوانم از طریق مترو زودتر به کارم برسم .
در برگشت برای خواندن #نمازو زیارتی وارد مرقد شدم.
آنچه را دیدم #فرقش با #خمین به پهنای کهکشان راه شیری بود.
از مُلک تا مَلکوت #توفیرش بود .
همین؟؟؟؟!!!!!
✍ بهزاد باقری
#شهید_نشیم_میمیریم
#کانال_شاهدان ↙️
https://eitaa.com/shahedan403