eitaa logo
هر روز با شهدا
63هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
24 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت دهم : کشتي ✔️راوی : برادران شهيد 🔸هنوز مدتي از حضور ابراهيم در باستاني نگذشته بود که به توصيه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ رفت. او در باشگاه در اطراف ميدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را با وزن 53 کيلو آغاز کرد. آقايان گودرزي و محمدي مربيان خوب ابراهيم درآن دوران بودند. آقاي محمدي، ابراهيم را به خاطر و رفتارش خيلي دوست داشت. آقاي گودرزي خيلي خوب فنون کشتي را به ابراهيم مي آموخت. 🔸هميشه ميگفت: اين پسر خيلي آرومه، اما تو کشتي وقتي زير ميگيره، چون قد بلند و دستاي کشيده و داره مثل حمله ميکنه! او تا امتياز نگيره ول کن نيست. براي همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته! بارها ميگفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهاني ميبينيد، مطمئن باشيد! 🔸سالهاي اول دهه 50 در مسابقات قهرماني نوجوانان تهران شرکت کرد. همه حريفان را با اقتدار شکست داد. او در حالي که 15 سال بيشتر نداشت براي مسابقات کشوري انتخاب شد.مسابقات در روزهاي اول آبان برگزار ميشد ولي ابراهيم در اين مسابقات شرکت نکرد! مربيها خيلي از دست او ناراحت شدند. بعدها فهميديم مسابقات در حضور برگزار ميشد و جوايز هم توسط او اهداء شده. براي همين ابراهيم در مسابقات شرکت نکرده بود. 🔸سال بعد ابراهيم در مسابقات قهرماني آموزشگاهها شرکت کرد و قهرمان شد. همان سال در وزن 62 کيلو در قهرماني باشگاههاي تهران شرکت کرد.در سال بعد از آن در مسابقات قهرماني آموزشگاه ها وقتي ديد صميمي خودش در وزن او، يعني 68 کيلو شرکت کرده، ابراهيم يک وزن بالاتر رفت و در 74 کيلو شرکت کرد. 🔸در آن سال ابراهيم خيره کننده بود و جوان 18 ساله، 74 کيلو آموزشگاهها شد.تبحر خاص ابراهيم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحيح از دستان قوي و بلند خود باعث شده بود که به کشتي گيري تمام عيار تبديل شود. ٭٭٭ 🔸صبح زود ابراهيم با وسائل کشتي از خانه بيرون رفت. من و برادرم هم راه افتاديم. هر جائي ميرفت دنبالش بوديم! تا اينکه داخل سالنِ هفت تيرِ فعلي رفت. ما هم رفتيم توي سالن و بين تماشاگرها نشستيم. سالن شلوغ بود. ساعتي بعد مسابقات کشتي آغاز شد. آن روز ابراهيم چندکشتي گرفت و همه را پيروز شد. تا اينکه يکدفعه نگاهش به ما افتاد. ما داخل تماشاگرها تشويقش ميکرديم. با عصبانيت به سمت ما آمد. گفت: چرا اومديد اينجا !؟ گفتيم: هيچي، دنبالت اومديم ببينيم کجا ميري. بعد گفت: يعني چي !؟ اينجا جاي شما نيست. زود باشين بريم خونه با تعجب گفتم: مگه چي شده!؟ جواب داد: نبايد اينجا بمونين، پاشين، پاشين بريم خونه. همينطور که حرف ميزد بلندگو اعلام کرد: 🔸کشتي نيمه نهائي وزن 74 کيلو آقايان و تهراني.ابراهيم نگاهي به سمت تشک انداخت و نگاهي به سمت ما. چند لحظه سکوت کرد و رفت سمت تشک.ما هم حسابي داد ميزديم و تشويقش ميکرديم .مربي ابراهيم مرتب داد ميزد و ميگفت كه چه کاري بکن. ولي ابراهيم فقط ميکرد. نيم نگاهي هم به ما مي انداخت. مربي که خيلي عصباني شده بود داد زد: ابرام چرا کشتي نميگيري؟ بزن ديگه. 🔸ابراهيم هم با يك فن زيبا حريف را از روي زمين بلند کرد. بعد هم يک دور چرخيد و او را محکم به تشك کوبيد. هنوز كشتي تمام نشده بود كه از جا بلند شد و از تشک خارج شد. آن روز از دست ما خيلي بود. فکر کردم از اينکه تعقيبش کرديم ناراحت شده، وقتي در راه برگشت صحبت ميکرديم گفت: آدم بايد را براي قوي شدن انجام بده، نه شدن.من هم اگه تو مسابقات شركت ميكنم ميخوام فنون مختلف رو ياد بگيرم.هدف ديگه اي هم ندارم. گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟! بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفيت مشهور شدن رو نداره، از شدن مهمتر اينه که آدم بشيم. 🔸آن روز به فينال رسيد. اما قبل از مسابقه نهائي، همراه ما به خانه برگشت! او عملاً ثابت کرد که رتبه و مقام برايش اهميت ندارد. ابراهيم هميشه جمله معروف امام راحل را ميگفت: ورزش نبايد هدف زندگي شود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🌷@shahedan_aref
آخرین مرخصی آخرین بار که به مرخصی آمده بود مادر برایش میوه گذاشته بود، اما او نخورده بود! اصرار مادر را که می‌بیند می‌گوید مادر! تو فکر می‌کنی توی جبهه ما گرسنه می‌مانیم؟ مادر می‌گوید نه پسرم من فقط دوست دارم کمی میوه بخوری، ولی باز او از خوردن امتناع می‌کند و بعد هم به برای شرکت در عملیات کربلای پنج به جبهه برمی‌گردد! چند روزی قبل از عملیات او که دلش برای شهادت پر می‌کشید با خود فکر می‌کند که نکند مادر بابت میوه نخوردن آن روزش دلگیر باشد و دلگیری مادر مانع از شهادتش شود! دست بکار می‌شود و از فرمانده اجازه می‌گیرد و به شهر می‌رود و به مادر تلفن می‌زند و بابت میوه نخوردن آن روزش از مادر عذرخواهی می‌کند و طلب حلالیت می‌کند؛ وقتی خیالش از بخشش و حلالیت مادر راحت می‌شود وارد عملیات می‌شود و با بمب شیمیایی دشمن بدنش غرق تاول می‌شود و بعداز چند روز بر اثر شدت جراحات به آرزوی خودش می‌رسد و روحش در جوار رحمت الهی آرام می‌گیرد. «به روایت مادر شهید عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی» شهید 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قرن‌هاست که فریاد «هل من ناصر» سیدالشهدا علیه‌السلام پهنه‌ی زمان را پیموده است... شهید 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به تو نمی آید به تویی که مثل ستاره در آسمان می‌درخشی.. و بر دل‌ها حکومت داری واقعی ماییم، که در این وانفسای دنیا خودمان را گم کردیم... خوشنام تویی گمنام منم... صبحتون شهدایی🌷🌷🌷 🌷@shahedan_aref
♨️ اینجا خاک منه ، تو بگو اینجا چیکار می‌کنی ؟؟؟؟ 🔷 اگه مسیولین بی عرضه ما ی جو از غیرت این نوجوونای مارو داشتن الان دنیا قبضه ی ما بود. 🌷@shahedan_aref
اولین زن شهید مقاومت خرمشهر که بود ؟ 🔹شهیده شهناز حاجی‌شاه هیچ‌گاه دوستانش را از قشر خاصی انتخاب نمی‌کرد. حتی گاهی با کسانی دوستی می‌کرد که از نظر اعتقادی، با او متفاوت بودند. وقتی از وی می‌پرسیدند: چرا این‌قدر دوستان مختلف و متفاوت داری؟ می‌گفت: دوستان آدم‌ها دو نوع هستند: یکی گروهی که تو از وجود آنها استفاده می‌کنی و دیگری کسانی که آنها از تو استفاده می‌کنند و در هر دو حالت فایده‌ای در میان هست. دوستی با کسانی که پایبند ارزش‌ها هستند، خیلی خوب است اما در آنها چیز زیادی را تغییر نمی‌دهد. هنر آن است که بتوانی در قلب کسی رسوخ کنی که با تو و آرمان‌هایت دشمن است. هنر آن است که بتوانی روی آن تأثیر بگذاری. شهیده 🌷@shahedan_aref
شهیدی که امروز را به وضوح دید و هشدار داد. از وصیت نامه شهید محمد رضا آزادی 🔹 نکند خدای ناکرده با سر برهنه یا حجاب بد به خیابان بیایید. شهید 🌷@shahedan_aref
13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببین چه غریب خوابیدند... 🌷 شهید 🌷@shahedan_aref
✍️در سالروز آزادسازی خرمشهر یادی کنیم از سردارپهلوان جانباز شهید حاج جعفر جنگروی اولین فرمانده سپاه خرمشهر ملقب به سیدالشهدای سرداران بچه تهرون 😭چهره دلربای سردار جانبازعارف متقی پهلوان شهید حاج جعفر جنگروی پس از ۸ مرتبه مجروحیت های شدید بدین شکل گردیده است 🌷شهید 🌷@shahedan_aref