eitaa logo
هر روز با شهدا
63.6هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
23 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فرمانده‌ای با پوتین‌های پاره 🔹یکی از همرزمان شهید تعریف می‌کند: " یک‌روز بچه‌ها به شهید احمد اللهیاری گفتند: احمد آقا پوتین‌های ما خراب است. ایشان فرمودند چشم، فردای آن روز یک تویوتا پوتین آورد و گفت: بچه‌ها هر کدام از شما که پوتین‌هایش خراب است می‌تواند تعویض کند در همین حین دیدم خود احمد آقا کف یکی از پوتین‌هایش افتاده است و با بند پوتین آن را بسته است تا نیفتد. گفتم احمد آقا شما هم یک پوتین نو بردارید .گفت: نه این پوتین‌ها برای بچه‌هاست. همین پوتین‌ها هم که پایم هست برای من زیاد است. 🔹همرزم شهید احمد اللهیاری می‌گوید: یک روز من با ماشین اصلاح سر حاج احمد را اصلاح می‌کردم که دیدم ماشین گیر کرد. نگاه کردم، دیدم یک ترکش به سرش خورده و نصف آن بیرون است و اطراف آن چرک کرده. گفتم این ترکش شما را اذیت نمی‌کند؟ گفت برو و انبر دست را بیاور و ترکش را بیرون بکش. گفتم نمی‌شود باید برویم پیش دکتر. احمد آقا گفت: این که چیزی نیست بچه‌ها ترکش‌های از این بزرگتر را هم تحمل می‌کنند. شهید 🌷@shahedan_aref
♦️ملقب به شیر لشگر ۵ نصر خراسان بزرگ 🔹شهید داود گریوانی به‌علت شجاعت و شهامتی که در مبارزه با دشمن از خود نشان داده، به واحد تخریب منتقل و به نحو احسن در این واحد پرخطر مشغول به خدمت می‌شود. پس از گذشت مدتی به واحد اطلاعات منتقل می‌شود و در همین زمان از او درخواست می‌شود که به عضویت رسمی سپاه درآید و داوود در جواب می‌گوید: " فعلا وظیفه ما جنگیدن و بیرون راندن دشمن از خاک کشور است. فرقی نمی‌کند که ما، در سپاه ، بسیج و یا در چه سمت و پستی باشیم. اما با اصرار مکرر فرماندهان به اعضاء رسمی سپاه می پیوندد." 🔹شایستگی‌های داود گریوانی باعث معرفی و ادامه خدمت او به عنوان فرمانده گروهان غواصان می‌شود. چند بار مجروح می شود، با این وجود هیچ ترس و واهمه ای از جنگ ندارد، برای همین به "شیر لشگر ۵ نصر خراسان بزرگ" معروف می‌شود. شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
شهیدی که هیچ وقت خبر پدر شدنش را نشنید 🔹شهید رستم‌على آقا باباپور برای آخرين بار در ۱۵ بهمن ۱۳۴۶ با وجود آگاهی كامل از وضع همسر بيمارش که مدت چهار ماه براى حمل فرزند سومش بسترى بود به جبهه حق عليه باطل عزيمت كرد. فرزند سومش در شب اول ماه مبارك رمضان ساعت ۴ بعدازظهر چشم به جهان گشود در صورتي كه ساعت ۴ بعدازظهر روز پنجشنبه مورخه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۶۵ در منطقه عملياتى فاو گلوله دو زمانه بر سر مباركش اصابت و قبل از شنيدن خبر ولادت فرزندش به آرزوى ابديش نائل شد. 🔹آخرین نامه‌ای که همسر شهید برای او نوشت و درست چند دقیقه بعد از شهادتش رسید و محتوای نامه چنین بود : "رستم‌علی جان، امروز تو پدر شدی، من هول شدم، سلام، وای نمی‌دانی چقده قشنگه، بابا ابوالقاسم، نام پسرت رو گذاشته مهدی. من گفتم: تو بابای رستم‌علی هستی. صاحب اختیاری. گذاشت مهدی. بخدا عین خودته. كشیده و سبزه و ناز، میای؟ باید بیای. شنیدم عملیات شده، رادیو گفت: فاو گرفتین، این فاو چی هست؟ چی داره كه ولت نمی‌كنه؟ تلویزیون نشان داد، هی نگاه كردم. آخه شماها همه مثل هم هستید. مهدی بهانه باباش و می‌گیره، تو رو جان مهدی بیا، دلم بد جوری تنگ شده. یه تكه پا بیا، بعد برو... جنگ كه فرار نمی‌كنه، ناسلامتی بابا شدی‌ها. همه سلام دارند. زود میائی، منتظرتم خیلی... باشه" دوستت دارم... زهراء شهید 🌷@shahedan_aref