🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #خلیل_در_آتش
✨ خاطرات آزاده ی عزیز " کریم رجب زاده "
قسمت 6⃣3⃣
دو، سه روز بعد مي توانستم بـه كمـك
عصا راه بروم. وقتي ديدند وضعيتم خوب است، تصميم گرفتند بـه اردوگاه موصل دو منتقلم كنند. آمبولانس بيرون بود و بايـد بـا پـاي خودم ميرفتم پاي آمبولانس.
گفتند: «راه برو.»
گفتم عصاها را بدهيد تا بروم. نانجيب هـا عـصاها را ندادنـد. از اينكه چند روزي در آنجا خورده و خوابيده بودم، لجشان گرفته بود. نتوانستم قدم از قدم بردارم. محمد زود دويد يك ويلچر آورد و مرا با آن برد پاي آمبولانس. يك دفعه ياد عكـس حـضرت امـام افتـادم ولي ديگر دير شده بود. سوار شديم و راه افتاديم. حواسم را جمـع كـرده بـودم ببيـنم از كجا ميروند. با خود گفتم شايد يك روزي به درد خورد.
دور اردوگاه موصل دو را با خاكريز به صورت يك دژ پوشـانده بودند. از يك در داخل شديم. نگه داشتند و برگه شان را نشان دادند و از يك در ديگر هم رفتيم تو.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #خلیل_در_آتش
✨ خاطرات آزاده ی عزیز " کریم رجب زاده "
قسمت 7⃣3⃣
نزديـك ظهـر بـود و بچـه هـا تـوي حياط بودند. يكي از سـربازهاي جلـوي در داد زد: «بيـايين ايـن را ببرين!»
طوري گفت «اين را ببرين» كه انگار من يك سنگ سـياه هـستم كه بايد بگذارنم لاي ديوار. دو تا از بچه ها آمدند كمكم كردند و مرا به يك اتاقك بردند. پانزده تخت آنجا بود كـه روي هـر كـدام يـك نفر دراز كشيده بود. بيمارستان نبود ولي از هيچي بهتـر بـود. آنجـا يك نفر تهراني بود به اسم «حسين كاملي».
دانشجوي پزشكي بود و به مجروح ها رسيدگي مي كرد. پايم را معاينه كرد. هنوز يك تـركش كوچك توي پايم مانده بـود. محـل زخـم را بـي حـس كـرد. آن را درآورد و گفت: «اگه درد داشتي بگو تا مسكّن بدهم.»
وقتي غذا آوردند فهميـدم بچـه هـاي اردوگـاه از جيـره ی غـذاي خودشان كم مي كنند تا آنهايي كه در آنجا بـستري هـستند، بيـشتر بخورند و جان بگيرند. فرداي آن روز حسين دوبـاره آمـد سـراغم.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #خلیل_در_آتش
✨ خاطرات آزاده ی عزیز " کریم رجب زاده "
قسمت 8⃣3⃣
پايم كمي درد داشت. به او گفتم و او هم يك مسكن داد. سه، چهار روزي آنجا بودم تا اينكه حسين گفت:
«اگـه فكـر مـي كنـي حالـت خوبه، برو آسايشگاه.»
از آن روز به آسايشگاه دوازده رفتم و هـر روز بـا هـزار اميـد و آرزو، منتظر روز آزادي بــودم.
مــسؤول آسايــشگاه دوازده، يــك اهوازي ميانسال بود. يك رديف از آسايشگاه ها در سمت راسـت دِر ورودي اردوگـاه بود و يـك رديـف هـم در مقابـل در سـمت چـپ. دستـشويي هـا، آشپزخانه، آرايشگاه و جايي شبيه آب انبار با شـيرهاي آب هـم تـه حياط بودند. دور تا دور اردوگاه را با ديوار و سيم خـاردار پوشـانده بودند و چند سرباز اسلحه به دسـت ايـستاده بودنـد روي ديوارهـا.
آسايشگاه دوازده بغل بيمارستان بود. مرا بـه آنجـا فرسـتادند. همـه ی آسايشگاه ها دو طبقه بودند و كفشان سـيماني. طبقـه ی پـايين بـراي اسرا بود و طبقه ی بالا براي خود عراقي ها. داخل آسايشگاه حدود صد و سي نفر بوديم. براي هر نفـر يـك پتو و براي هر سه نفر يك تشك ابري داده بودند كه بيشتر بچـه هـا آنها را در اختيار زخمي ها گذاشته بودند. سـه، چهـار روز اول را از وسايل بچه ها استفاده كردم تا اينكه به من هم پتو دادند. يك گوشـه از آسايشگاه شده بود دستشويي و وقتي درها بسته مي شد، بچه ها از آنجا براي ادرار استفاده مي كردند.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #خلیل_در_آتش
✨ خاطرات آزاده ی عزیز " کریم رجب زاده "
قسمت 9⃣3⃣
آشپزها از بچه هاي خودمان بودند. مسؤولين غذا مـشخص شـده بودند و صبح زودتر از سايرين بلند مي شدند. براي هـر دوازده نفـر يك ظرف دسـته دار داده بودند كـه همگـي مي نشستند دور آن و غذايشان را مي خوردند. ساعت هفت صـبح صـبحانه مـي خـورديم. صبحانه آش بود با نيم استكان چاي. انگار قسم خورده بودند غير از آش و چاي چيز ديگـري ندهنـد. برنامـه ی ناهـار هـم چيـزي شـبيه صبحانه بود. برنج با كمي بادمجان يـا يـك چيـز ديگـر بـه عنـوان خورشت كه براي هر نفر بيشتر از هفت، هشت قاشق نميرسـيد. از چيزي به اسم شام هم خبري نبود.
هشت صبح مي آمدند براي آمار. پنج نفر جلو مي نشستند و بقيـه هم پشت سر آنها. هميشه زخمي ها جلو مي نشستند تـا در صـورت نياز زودتر خودشان را به دستشويي برسانند. پـنج، شـش تـا سـرباز كابل به دست مي آمدند تو و ما بايد سرمان را به زير مي انداختيم تـا شمارش آنها تمام شود. وقتي شمارش تمام مي شد زخمي هـا را اول مي فرستادند بيرون و خودشان مي ايستادند جلو در و مانـده بـود بـه زرنگي هر كس كه چند تا بخورد و چه طوري از جلو آنها در برود. هر چقدر هم كه زرنـگ بـوديم بـاز كابـل يكـي از آنهـا بـه تنمـان مي خورد.
دستشويي در چند متري آسايشگاه ما بود. هجـده تـا بودنـد كـه هيچ وقـت تميـز نبودنـد. بچـه هـا دو تـا از دستـشوي هـا را بـراي زخمي ها اختصاص داده بودند كه نسبت به بقيه دستشويي هـا بهتـر بود. توي آن دو تا بلوك گذاشته بودند تا زخمي هايي كه نمي تواننـد بنشينند، راحت تر باشند. به اصطلاح بچه ها دستشويي «فرنگي» بود.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #خلیل_در_آتش
✨ خاطرات آزاده ی عزیز " کریم رجب زاده "
قسمت 0⃣4⃣
بين هر دو آسايشگاه يك حمام بود كه چهـار تـا دوش داشـت. هفته اي يك بار مي شد دوش گرفت و اولويـت بـا زخمـي هـا بـود.
خبري از آب گرم نبود ولي بچه ها از عراقـي هـا اجازه گرفتـه و در قوطي هاي بزرگ روغن نباتي براي زخمي ها از آشـپزخانه آب گـرم مي آوردند. شامپو و صابون نداشتيم. به همه براي شستشوي لباس ها پودر مي دادند كه با آن سرمان را هم مي شستيم.
هيچ كار عراقي ها روي حساب و كتاب نبود. بعضي وقت ها فقط يك آسايشگاه را بيرون مي بردند و براي هواخوري فقط يك ساعت وقت مي دادند. گاهي هم چند آسايشگاه را با هم بيرون مي كردنـد و آن وقت دو، سه ساعت بيرون مي مانديم و وقتي ما داخل مي رفتـيم چند تاي ديگر را بيرون مي آوردند. چند نفري از سربازهاي عراقـي هم كابل به دست بين بچه ها قدم ميزدند و گهگاه سر هيچ و پـوچ و يا براي تفريح مي افتادنـد بـه جـان يكـي از بچـه هـا. وقتـي هـم مي خواستيم برگرديم داخل آسايشگاه ها، بايد جلو در مي نشستيم تـا شمارش كنند. كسي كتك نخورده بيرون نمي آمـد و كتـك نخـورده هم داخل نمي رفت.
مسؤولين غذا بـين سـاعت يـك و نـيم تـا دو ناهـار را تقـسيم مي كردند. عراقي ها گاهي وقتها هواخوري بعد از ظهرها را تعطيل مي كردند. اگر زخمي هـا نـاراحتي داشـتند و يـا مـي خواسـتند بـه دستشويي بروند، از پنجره، يكي از نگهبان ها را صدا ميزديـم. در را باز مي كردند و آن يك نفر را مي فرسـتادند بيـرون و دوبـاره بعـد از آمدن او در را مي بستند.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
▫️بعد از کربلا دیگر هیچ بهانه ای برای یاری نکردنِ امام پذیرفته نمی شود.
▪️حضرت رقیه به ما آموخت که می شود حتی با سلاح اشک، در گوشه یک خرابه، خواب را از چشم پلید یزیدیان ربود...
▫️شهادت #حضرت_رقیه را محضر امام زمان و شما عزیزان تسلیت عرض میکنیم.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سلام
یه ختم صلوات نثار روح نازنین خانم رقیه و شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم مخصوصا شهید مدافع حرم محمد جواد قربانی که شهادتشون به تاریخ قمری مصادف میشه با شب شهادت خانم رقیه گذاشتیم.
هرکسی تمایل داشت اعلام کنه.
@shahidgomnam70
التماس دعای فرج و شهادت.
▪️ نیمه شب با گریهای بیامان از خواب بیدار شد. خواب بابا را دیده بود و حالا بهانه او را میگرفت. این اولین بار نبود که او سراغ بابا را میگرفت، اما اینبار با همیشه فرق داشت. غوغایی در خرابه به پا شده بود. اینبار نه آغوش عمه زینب، نه دلداریهای مادرانه رباب و نه نوازشهای برادرانه امام سجاد، هیچ کدام آرامش نمیکرد.
▫️ آنقدر بیتابی کرد تا بالاخره خود امام حسین برای آرام کردنش آمد؛ امام حسین با سر به خرابه آمد و پای درد دل او نشست. رقیه همه چیز را به پدر گفت و آرام شد. آرامشی که داغی تازه بر قلب اهل خرابه گذاشت و زینب را پیرتر کرد.
▪️ رسالت دختر سه سالهی امام حسین، رساندن این پیام به شیعیان بود: «اگر امام زمانتان را مضطرانه بخوانید و سراغ او را بگیرید، او با عجله به سراغتان میآید.»
🏴 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه شهادت #حضرت_رقیه
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔴 خوش گفتار کیست؟
📍وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ
(سوره فصلت آیه ۳۳)
📍ﻭ ﺧﻮﺵ ﮔﻔﺘﺎﺭﺗﺮ ﺍﺯ کسی ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺧﺪﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻛﺎﺭ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﺪ ﻭ ﮔﻮﻳﺪ : ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺷﺪﮔﺎﻥ [ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺣﻜﺎم ﺧﺪﺍ ] ﻫﺴﺘﻢ ، ﻛﻴﺴﺖ؟✳✳✳
📍 ﮔﺮﭼﻪ ﺁﻳﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﺘﻔﻬﺎم ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻰ ﭘﻴﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺳﺘﻔﻬﺎم ﺍﻧﻜﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ، ﻳﻌﻨﻰ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺳﺨﻨﺶ ﺍﺯ ﺩﺍﻋﻴﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻭ ﻣﻨﺎﺩﻳﺎﻥ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﻧﻴﺴﺖ، ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻨﺎﺩﻳﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﺧﻮﻳﺶ ﺩﻋﻮﺕ ﺯﺑﺎﻧﻰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻭ ﺗﺜﺒﻴﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎم ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺣﻖ ﺑﺮ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﺧﻮﻳﺶ ﺻﺤﻪ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ.
ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺑﺎ ﺻﺮﺍﺣﺖ، ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﮔﻮﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻣﻌﺮﻓﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﺳﻪ ﻭﺻﻔﻨﺪ: ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﺍﻟﻠَّﻪ، ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ، ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺣﻖ.✴✴✴
#کلام_وحی
🌸🍃✨✨🕯✨✨🍃🌸🍃✨✨🕯✨
#خلاصه_زندگینامه_حضرت_رقیه(س)📜
#قسمت_سوم
مزار منسوب🏴
🌸 #حرمحضرترقیه(س)🌸
🌺در شهر دمشق بارگاهی به رقیه منسوب است این دومین زیارتگاه شیعیان در این شهر است. گفته میشود این زیارتگاه در مکانی به نام باب الفرادیس که رقیه دختر امام حسین (ع)از دنیا رفته است، بنا شده است. آستانه حضرت رقیه ساختمانی بزرگ دارد که آمیختهای از هنر ومعماری ایرانی و اسلامی است.
🔺 #تردیدها🔻
در گزارشهای مربوط به درگذشت دختری منسوب به امام حسین(ع) در شام ناهماهنگیها و اختلافهایی دیده میشود. این گزارشها نسبت به نام، زمان و مکان وفات و همچنین سن او اختلاف دارند. ناهماهنگی این گزارشها و همچنین عدم ذکر نام وی در بیشتر منابع تاریخی سبب تردید جدی از سوی برخی محققان در انتساب وی به امام حسین(ع) شده است. مرتضی مطهری ماجرای درگذشت او در شام را از تحریفات لفظی واقعه عاشورا دانسته است
پخش سخنان آیتالله خوشوقت، از تلویزیون ایران در تردید و انکار انتساب رقیه به امام حسین(ع)موجی از مخالفتها و واکنشها را در ایران در پی داشت.
#ادامه_دارد.....
📗ارجستانی، محمدحسین، اَنوار المجالس.
📕سید ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، اللهوف علی قتلی الطفوف، جهان، تهران، ۱۳۴۸ش.
و....
🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
حسین رو دیدم اشک تو چشمش حلقه زد و گفت الهی به رقیه (س)
#بخوانید 🌸
صبح یکشنبه بود قراربود شب ساعت8 حرکت کنیم ؛ 9 صبح بود هنوز گذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی
جلوی در اداره گذرنامه بودم
حسین زنگ زد
+سلام داداش خوبی
نوکرم توخوبی
+گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم😔
داداش گفتن بیام اداره گذرنامه ، اونجاس
+باشه داداش گرفتی بهم بگو ان شاالله ردیف میشه
باشه چشم
قطع کرد رفتم تو خیلی شلوغ بود پرسیدم گفتن کلا صادر نشده باید بشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا...
بابغض زنگ زدم حسین
بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشد شمابرید
حسین گفت: این چه حرفیه ماقرارگذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشد فردا صبح میریم
گفتم ن برنامه هاتون خراب میشه
گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم منوتوبا اتوبوس میریم
دلمو گرم کرد
داخل جانبود بشینم ایستاده بودم
ساعت شد ۶ عصر حسین پیام داد چه خبر گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن گفت باشه داداش تااینجا اومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه
گفتم دارم ازاسترس میمیرم
گفت ی ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت)
گفتم باشه داداش بگو
گفت تسبیح داری
گفتم اره
گفت بگو الهی به رقیه س حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم
قطع کردم چشممو بستم شروع کردم
الهی به رقیه س الهی به رقیه س...
10 تانگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته بقیش فردا توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم خوندن
بغضم ترکید باگریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم
وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد
اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه س
#شهید_حسین_معز_غلامی
#خاطره
#اربعین
#عزیز_برادرم 😔❤️
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#کوچکترین_ستاره
گله ای دارد این گل بی تاب
من که آب و گلم با توست عجین
با سر خود هر کجا رفتی
هدف سنگ آن و نیزه این
بارش سنگ در محل یهود
خورد بر لعل و گونه ها و جبین
امشبی را بیا به منزل ما
قدمت روی چشم ای شه دین
بزم ما خاکی است خاکی باشد
روی دامان خاکی ام بنشین
نقاشی: اثر استاد حسن روح الامین
#شهادت_سه_ساله_حسینی_تسلیت_باد
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
🔴 بزرگترین درس حضرت رقیه علیها سلام به همه ما این است که باید مشتاق دیدار امام زمان خود باشیم.
😭 بیتابی حضرت رقیه (علیها سلام) برای سختیها و مصائب خودش نبود بلکه برای اشتیاق به دیدار روی امام زمان خود بوده است و ما باید این درس بزرگ را از سه ساله امام حسین (علیه سلام) بیاموزیم.
📖 در ادعیهها و روایات اشتیاق برای دیدار امام زمان دیدار به آن حضرت و اشتیاق برای این دیدار به روشنی و زیبایی بیان شده است.
آن حضرت مشتاق دیدار امام زمان خود بوده و اگر این اشتیاق در دل ما جای بگیرد تلاش میکنیم تا به این آرزو برسیم و از آنچه باعث دوری از این دیدار شود دوری کرده و ظاهر و باطن خود را برای این دیدار آماده کنیم.
این اشتیاق باید با تمام وجود خواسته شود و این شوق و اشتیاق انسان را به تلاش بیشتر برای فراهم کردن زمینه این دیدار وادار میکند.
اگر اشتیاق در وجود انسان شکل بگیرد او را به سمت خوبیها سوق می دهد و اگر به مرحله اشک و ندبه برسد به وصل منتهی و به سعادت دنیا و آخرت میرسد.
🔷 با توجه به روایات و احادیث ائمه (علیهم سلام): امروز نیز باید مشتاق امام زمان (ارواحنافداه) و منتظر آن حضرت بود و ناامید نشد و نسبت به ظهور آن حضرت بی تفاوت نباشیم که امام صادق (علیه سلام) فرموده اند: اگر من زمان حضرت مهدی را درک می کردم تمام عمر در خدمت آن حضرت خواهم بودم
🔺الهی به آبروی ناز دانه ی ابا عبدالله علیه سلام حضرت رقیه سلام الله علیها
اشتیاق از جنس شوق دیدار حضرت رقیه به ما عنایت بفرما .....
#مهدویت
ﺟﺎﯼ *ﺷﻬﯿﺪ دقایقی ﺧﺎﻟﯽ که😔
ﺗﻮ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ:
"ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ"🕊
حالا ﺧﺎﻧﻤﺶ می ﮔوید:
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺸﺎﻥ تکان ﺑﺨﻮﺭﺩ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ؛ﺣﺎﻻ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻮﺑﺘﻢ، ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍنقدر ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺪ!
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﻣﺰﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭابچشد...💔
برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد🌺🌺🌺
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣
دختر، پدری
همه جای وجودش #کبود بود اما برای پدرش دم نزد چون سر پدرش را که دید....
#زهرای قافلهِ حسین، همین #سه_ساله است همه تنش کبود بود اما چون لب و دهن پدرش چاک، چاک بود نفس نکشید تا حرف بزند.
سر پدرش را که دید فهمید بابا کجا مهمانی بوده و وقتی این سر بابا باشد وای که چه بر سر بدنش آمده است
دق مرگ شد اما نه از زجری که کشید، از این #مصیبت که سفری که پدرش رفته بود مقصدش با خودش یکی بود.
دست های کوچکش را داخل تشت کرد و سر را به دامن گرفت شاید اگر #مولای ما در #گودال کسی را نداشت که سرش را به دامن بگیرد اینجا #خدا خواست دخترش سرش را به دامن بگیرد، شاید #حسین در همین #خرابه جان داده باشد، شاید موقعی جان داده باشد که دخترش با دست های کوچکشاش غبار و خاکستر از روی صورتش بر میداشت و سرش را در آغوش کشید.
شاید...
نوشتن #دل صاف میخواهد اما حال، دل #خون است...
✍نویسنده : #محمدصادق_زارع
🍁به مناسبت #شهادت #حضرت_رقیه
#دخترها_باباییاند #شام #گوشواره #موی_سپید
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📌 رویِ خودت خط بکش!
▪️ همهی ما امام زمان را دوست داریم و میدانیم که باید امام، اولویتِ ما باشد؛ اما مسئله اینجاست که تا چه اندازه حاضریم برای امام، تلاش و از خودگذشتگی کنیم؟ آیا تا به حال شده خودمان را اینگونه توجیه کنیم که: میخواستم امام را هم داشته باشم، اما نشد...
▫️ این توجیه یعنی امام، اولویتِ ما نیست، زیرا بهترین معیارِ تشخیصِ اولویت، این است که فرد حاضر است برای اولویت خود، همه کار بکند و از همه چیز مایه بگذارد. پس باید روی هر آنچه که مانعِ رسیدنِ ما به امام میشود، خط بکشیم؛ حتی خودمان.
▪️ اینجاست که مقام و فضیلتِ یارانِ امام حسین، بیشتر نمایان میشود. آنها برای بودن با امامِ خود، از همه چیز (مال، خانواده، آبرو، جان و ...) گذشتند. آنها به خوبی اولویتِ زندگی را فهمیده بودند و تنها امام را میدیدند و خوب میدانستند که داشتنِ امام، یعنی داشتنِ همه چیز.
📎 #توجیه_المسائل_کربلا ۳۴
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⚠️ برهنگی نسخه شکست خورده غرب
فردیناند دریفوس (نماینده مجلس ملی فرانسه):
"الان دیگه حرفه فاحشگی، عملی شخصی به حساب نمی آد، بلکه به شکل تجارت و حرفه منظمی دراومده که نمایندگان و دست اندرکارانِ اون سود کلانی به دست میارن.
امروزه، این کار وکلایی داره که دخترها و دوشیزه هارا فراهم می کنند تا به چنین مراکزی بفروشند.
این حرفه بازارهای منظمی داره که دخترهای نوجوان، به شکل کالای تجارتی در اونها وارد و از اونجا صادر میشن و بیشترین تقاضای این بازارها برای دخترهای کمتر از ده ساله.
📕دختران آفتاب، ص١٢٦
#پویش_حجاب_فاطمے
[در بحث اربعین همه باید تابع ستاد کرونا باشیم 👈 پیش امام حسین شکوه کنید تا یک نظری بکنند.
۱۳۹۹/۰۶/۳۱📆]
حضرت فرمانده! دستورالعمل دریافت شد😌
ای به روی چشم آقاجان! اطاعت میشود!✋
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
« عاشقان امام خامنه ای »
دوست داران رهبری با هر سلیقه ای ❤
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
از پشت پنجره ی بارانی اتاقم،
از پشت لاله های آفتاب خورده ی این شهر برایت می نویسم
"سلام مولای دلتنگی"
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✋️اول صبح و #سلامی_به_مولا
دست ما باز بلند است به گدایی سرِ صبح
بسته ام رشته ی دل را به نخِ شال حسین
أَلسلام عليك يااباعبدالله
🔹صبحتون حسینی🔹
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
☀️جاے ساعٺ
نگاه "ٺو" هـــر صبح
بیدارم مے کند؛
💫هراسے از چرخش عقربہ ها
نیسٺ
بگذار نگاه "ٺو" مدام برایم
زنگ بزند.....
💐#صحبتون_شهدایی❤️
🌷#شهید_محمودرضا_بیضایی🕊
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#کلام_شهید
🌹🕊"من خودم به این رسیدهام و با اطمینان و یقین مےگویم:
”هرڪس شهید شده،خواستہ کہ شهید بشود؛شهادتِ شهید فقط #دست_خودش است“...🕊🌹
🥀#شهید_محمودرضا_بیضایی🕊
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم