🌷 ✿﷽✿ 🕊
🔴 #حکایت_زمستان
🌟 خاطرات آزاده بزرگوار حسین مردی
قسمت 8⃣5⃣1⃣
همان جا فیالمجلس از من خواست که از فردا بهش خواندن و نوشتن یاد بدهم! من هم از خداخواسته قبول کردم. دیدم بهترین راه تأثیرگذاری روی او، از طریق همین گلبیبی است. در جواب نامهای که از طرف حسین.علی فرستادیم، من به عنوان یکی از دوستان او، از گلبیبی خواستم در جواب نامههایش، یک سری تذکرات دینی و مذهبی به او بدهد. مثلاً حسین علی اکثر اوقات، نمازش را آخر وقت می خواند. از گلبیبی خواسته بودم راجع به فضیلت نماز اول وقت خواندن برای او چیزهایی بنویسد و ازش بخواهد این کار را بکند. آمدن نامهٔ بعدی گلبی.بی همان و اطاعت حسینعلی همان. حتی یک نمازش را هم نمیگذاشت از دست برود، همه را اولوقت میخواند.
تذکرات لازم دیگر را هم از همین طریق به حسین.علی میدادم. مثلاً بهش می گفتم:
« گلبیبی گفته چرا با بچهها شوخی میکنی و اونا رو میزنی؟ »
یا میگفتم:
«گلبیبی گفته خیلی خوبه که دوشنبهها و پنج شنبهها رو روزه بگیری. »
از همان لحظهای که این را میشنید، رفتارش را در آن مورد اصلاح میکرد. او به همین واسطه، قرآنخوان و قرآن حفظ کن هم شد.
جریان سواددار شدنش هم حکایت جالبی داشت. تخته سیاه ما باغچه، یا هر جای خاکی دیگری بود که در آنجا عراقی ها به ما شک نکنند. من شکل و حروف الفبا را با انگشت روی خاکها حک میکردم و اسمش را به او می گفتم. از اول بنا بود که هر روز چهار حرف یاد بگیرد، ولی چون حافظهٔ خوبی داشت، سی و دو حرف را ظرف سه روز یاد گرفت. وسیلهٔ کمکی دیگری که برای آموزش حسینعلی به کار می گرفتم، نشریات منافقین بود که به زبان فارسی نوشته می.شد. از آنها به جای کتاب استفاده میکردم. ظرف یک ماه کارش به جایی رسید که با گذاشتن حروف در کنار هم، کلمه میساخت و یا کلمات سخت و آسان را با هجیکردن حروفشان، به راحتی میخواند. در این میان، هر از گاهی از همان کاغذهای ابتکاری خودمان هم استفاده می کردیم.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 ✿﷽✿ 🕊
🔴 #حکایت_زمستان
🌟 خاطرات آزاده بزرگوار حسین مردی
قسمت 9⃣5⃣1⃣
فکر می کنم سه ماه بعد بود که بالاخره موفق شد اولین نامه را با خط خودش برای گلبیبی بنویسد. در آن ایام حسین علی به قدری خوش بود که انگار اصلاً احساس نمیکرد در اسارت است. مدتی بعد، از هم جدا شدیم؛ او رفت اردوگاهی، من رفتم به اردوگاہ دیگر. یکی، دو سال بعد، رو حساب حساسیتی که فرماندهٔ اردوگاه نسبت به من پیدا کرده بود، مرا تنهایی تبعید کردند به یک اردوگاه دیگر. چنین تبعیدی، یکی از شکنجههای بد روحی بود که اسیر را خیلی اذیت می کرد. یک روز سر در گریبان، گوشهای نشسته بودم که دیدم یکی از ماموران صلیب سرخ از کنارم رد شد. یکی از اسرای مترجم هم پشت سرش میرفت. این مترجم داشت مثل بلبل با او انگلیسی حرف میزد. گفتم:
« چقدر قیافه اش آشناست. »
یک آن از جا پریدم. گفتم:
« نکنه حسین علی باشه. »
ولی باز با خودم گفتم:
« حسین علی چاق بود، این لاغره. »
دنبالش رفتم. بهش که رسیدم، دست زدم روی شانهاش. برگشت طرفم، گفتم:
« سلام علیکم »
مرا نشناخت. گفت:
« سلام »
بعد هم خیلی مؤدبانه و با کلاس ادامه داد:
« هرچی میخواین به اون بگین، بفرمایین تا ترجمه کنم. »
منظورش آن مأمور صلیب سرخ بود. گفتم:
« نه من با این عتیغهها کاری ندارم؛ من دنبال کسی به اسم حسین علی میگردم. »
تا این را گفتم، زود مرا بغل کرد و داد زد:
« حسین مردی! خودتی؟ »
مامور صلیب سرخ برگشت به او خیره شد. فهمید زیادی احساساتی شده، زد روی شانهام و گفت:
« بذار این بابا رو راه بندازم، الان میام.»
آن روز فهمیدم که او کاملاً به زبان انگلیسی مسلط شده است. مدتی بعد از آزادی، یک روز یکی از دوستان حسین علی را در تهران دیدم. وقتی سراغش را گرفتم، به شوخی گفت:
«بابا اون دیگه ما رو تحویل نمیگیره، این قدر نابغه شده که همه جا دنبالشن. »
با توضیحات دیگری که داد، فهمیدم حسینعلی در وزارت امور خارجه، در بخش زبانهای بیگانه مشغول به کار شده است.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 ✿﷽✿ 🕊
🔴 #حکایت_زمستان
🌟 خاطرات آزاده بزرگوار حسین مردی
قسمت 0⃣6⃣1⃣
یکی از سختترین روزهای زندگی من، روزی بود که خبر قبولی قطعنامه را از طرف ایران شنیدم. خیلی از بچههای دیگر هم کلافه و درب و داغان بودند. صِرف این که حضرت امام قبولی آن را تأیید کرده بودند، تحمل این قضیه را برای ما امکانپذیر میکرد.
برعکس ما، عراقیها آن روز آنقدر کوبیدند و رقصیدند که چیزی نمانده بود جانشان بالا بیاید.
مدتی بعد از قبولی قطعنامه، حزب بعث به سرکردگی صدام و اربابانش، تصمیم گرفتند سیاستهای موذیانهای را در رابطه با اسرا به کار بگیرند. از جملهٔ این سیاستها، بردن اسرا به قبور مطهر ائمه (علیهم السلام) در عراق بود. آنها فکر کرده بودند بهترین مکانهایی که میتوانند اسرا را با میل و رغبت خودشان به آنجا ببرند، کربلا و نجف و سامرا و کاظمین است.
نهایتاً تصمیم گرفتند از عشق وافر اسرا به امامانشان - آن هم بعد از چند سال مصیبت و سختی کشیدن - حداکثر سوءاستفاده را ببرند. یکی از این سوء استفادهها، فیلمبرداری از صحنههای زیارت و نشان دادن آن به جهانیان بود. به این وسیله میخواستند خودشان را صلح طلب و مهمان دوست معرفی کنند. مخصوصاً که صدام ملعون هم در آن اواخر گفته بود:
« اسرا مهمان ما هستند. »
الحمدلله از همان سفر اولی که یک سری از اسرا را بردند کربلا، بچهها سنگ تمام گذاشتند و مثل گذشته، اجازهٔ هیچگونه سوءاستفادهٔ تبلیغاتی را به دشمن ندادند. در واقع با اقدامات ایذایی بچهها، دشمن مجبور شد چهرهٔ حقیقی خودش را به تصویر بکشد و نشان بدهد که میزبانی درنده و نالایق بوده است. آنها با این که از به کار بردن این ترفند ضربه زیاد خوردند، ولی همچنان به کارشان ادامه دادند، در حالی که عقل و منطق شان باید عملاً به چیزی غیر از این حکم میکرد. بچه ها میگفتند:
« خود حضرات ما رو طلبیدن، برای همینم عقل دشمن از کار افتاده. »
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
﷽
واکنش بنیاد شهید سلیمانی به اطلاعیه صدا و سیما برای پیگیری متن موهن یکی از عوامل سریال روزگار جوانی:
از توجه شما سپاسگزاریم؛ اما با رأفت اسلامی تصمیم گیری شود
در بخشی از نامه بنیاد شهید سلیمانی به رییس صداوسیما آمده است:
جریانی کور در خارج کشور که از محبوبیت شهید سلیمانی نگران بوده و هست، در تلاشی ناشیانه، با جعل نامهای منتسب به خانم زینب سلیمانی در مورد کمک ٢ میلیون دلاری به ازدواج دختران لبنانی، توان رسانهای خود را به میدان آورد تا با غبار آلود کردن فضا، بتواند بر افکار دوستداران این شهید تاثیر بگذارد.
خواهشمند است با توجه به اظهارات فرد یاد شده درباره این موضوع، با رأفت اسلامی نسبت به این موضوع تصمیم گیری شود؛ چرا که مشی شهید سلیمانی، اشداء علی الکفار و رحماء بینهم است. شهید سلیمانی دختران سرزمین خود را دختران خود می دانست و هیچ پدری را سودای برخورد با دختر خود نیست.
#پاسخ_به_شبهات
؛💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🔴 زیباییهای ظهور (۱)
🔵 امام صادق عليه السلام فرمودند :
🌕 وَ رَدَّ کُلَّ حَقٍّ اِلی اَهْلِهِ.
🌷 و (امام زمان ارواحنا فداه) هر حقی را به صاحبانش بر می گرداند.
📚 الزام الناصب ص ۲۲۸
#مهدویت
✊ ایستادند پای امام زمان خویش
💐 امروز ۴ آذر ماه سالروز شهادت شهدای مدافع حرم " #زکریا_شیری " و " #الیاس_چگینی " و " #حمید_سیاهکلی_مرادی " گرامی باد.
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#در_محضر_معصومین
🔰امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السّلام:
✍لا تَكُن مِمَّن ··· يَعجِزُ عن شُكرِ ما اُوتِيَ ، و يَبتَغِي الزِّيادَةَ فيما بَقِيَ .
🔴 چونان كسى مباش كه . . . از سپاسگزارى نعمتى كه به او داده شده ، ناتوان است و[با اين حال ]خواهان افزايش نعمت باقيمانده است.
📚نهج البلاغة : الحكمة 150 .
#حدیث_روز
💠 چهارم آذر سالروز شهادت سه شهید عزیز.
این شهیدان عزیز را بیشتر بشناسیم...
🕊شهید مدافع حرم زکریا شیری
🕊شهید مدافع حرم الیاس چگینی
🕊 شهید مدافع حرم حمید سیاهکلی مرادی
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم