eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنی از شهید مدافع حرم محمدعلی الله‌دادی: خداوند آن بندگانش را که دوست دارد، ابتدا در دنیا مظلوم می‌کند سپس گمنام می‌شوند و بعد شهادت را قسمتشان می‌کند. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#کتاب_زندگینامه_شهیدمحمدغفاری #همدان #تیپ_صابرین #تپه_جاسوسان @shahedaneosve شاهدان اسوه،زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊 🔴 قسمت 7⃣1⃣ 🌟 ویژگی‌ها محمد تکواندوکار خوبی بود. حرکات ورزشی را خیلی خوب و جذاب اجرا می کرد. در اجرای حرکات راپل هم بسیار موفق بود. محمد رزمي هم كار مي كرد قبل از دانشگاه، كونگفو و رزم آوران كار كرده بود.تو دانشكده هم تكواندو كار مي كرد. محمد كمربند مشكي كیك بوكسینگ گرفت. لباس ورزشی رو می پوشیدیم و می رفتیم تو پارک تمرین کردن. توخونه هم با هم مبارزه می کردیم. دوران دبیرستان بود که با همکاری دوستان، پایگاه شهدای تفحص رو راه اندازی کردیم. علاقه ي زیادی به شهید سیدامیر تشت زرین داشت. این شهید از شهدای تفحص همدان بود. همزمان پایگاه ذوالفقار هم می رفت. عضو شورای آن پایگاه بود. مدتی هم با هم آموزش غواصی رفتیم. همه می گفتند محمد شور و حال بچه های جنگ رو داره. تو دبیرستان شهید بهمنی درس می خواندیم. محمد از بچه های فعال بسیج دانش آموزی بود. غبارروبی مزار شهدا می رفتیم. پنجشنبه صبح ها مراسم زیارت عاشورا داشتیم. گاهی اوقات اینقدر غرق درکارهای بسیج بودیم که شب رو هم در دفتر بسیج مدرسه می ماندیم. با همه ي درگیری که تو بسیج داشتیم، درسمان را هم خیلی خوب می خواندیم. خیلی خوش اخلاق بود. روابط عمومی اش هم خیلی بالا بود. هیئت دانش آموزی یا عباس (ع) رو هم راه اندازی کردیم. محمد خیلي به زیارت شاهزاده حسین (ع) ميرفت. به من مي گفت: «عموي امام زمانه،اما قدرش رو نمي دونیم. خیلی ً ها اصلا ایشان رو نمي شناسند. توي همدان خیلي غریبه». نسبت به انجام واجباتش حساس بود. بارها شده بود با هم در خیابان راه می رفتیم که صدای اذان بلند می شد. محمد می گفت: نمازمان را اول وقت بخوانیم. به نزدیکترین مسجدی که در مسیرمان بود می رفتیم و نمازمان را می خواندیم. ⏪ ادامه دارد... 🔹زندگینامه شهید مدافع وطن " محمد غفاری" ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊 🔴 قسمت 8⃣1⃣ 🌟 ویژگی‌ها خیلی اهل گذشت بود. نوجوان بود که یه روز دوچرخه اش رو امانت گرفتم.تو راه لاستیکش ترکید! گفتم حالا به محمد چی بگم!؟ با خجالت رفتم پیش محمد، تا من را دید گفت: بابا فدای سرت، تا این روگفت نفس راحتی کشیدم. در هیئت محبین الحسن (ع) با هم بودیم. به حوزه هم می آمد. مسائل اعتقادی، شرعی و... را سؤال می کرد. خیلی نسبت به یاد گرفتن مباحث شرعی پیگیر بود. کتاب های اخلاقی زیادی مطالعه می کرد. خیلی دغدغه داشت که چرا فضای عمومی جامعه از لحاظ معنوی روز به روز در حال سقوط است. مخصوصا ًبعد از اینکه در تهران ساکن شد. مشخص بود که خیلی اذیت میشود. دنبال چاره جویی بود. جلسات شورای پایگاه که منتهی به نماز میشد محمد سریع تشویق به حضور در نماز جماعت می کرد. محمد در دوران کوتاهی خیلی از لحاظ معرفتی رشد کرد.من وصیتنامه اش را خواندم. خیلی متأثر شدم که محمد به کجاها رسید وما کجاییم! یه شب مهمان محمد بودم. می دونستم نماز شب می خونه. گفتم: محمد جان، جون هر کی دوست داری امشب بیخیال شو، بذار راحت بخوابیم. او هم فقط لبخند زد. با زیارت عاشورا و دعاي عهد مأنوس بود. یه بار دیدم که خیلی خوشحاله. جلو آمد و به من گفت : «هروقت دعاي عهد ميخونم تا ميرسه به ۳۵ روز یا۳۸ روز یادم ميره و به ۴۰روز نمي رسه. اما بالاخره امروز چهلمین روزی بود که دعاي عهدم رو خوندم». به حضرت علي اكبر (ع) خیلي علاقه داشت و حتي پدرش هنگام شهادت محمد گفت: " من محمد را تقدیم حضرت علي اكبر (ع) كردم." ⏪ ادامه دارد... 🔹زندگینامه شهید مدافع وطن " محمد غفاری" ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊 🔴 قسمت 0⃣2⃣ 🌟 امر به معروف(۱) راوی: والدین شهید در دوران راهنمایی و دبیرستان از اعضاي بسیج دانش آموزی بود. سر نترسی داشت. همیشه خیلی محترمانه دیگران را امر به معروف می کرد. دوران راهنمایی من رو خواستند مدرسه. رفتم دیدم مادر یکی از بچه ها میگه: " محمد پسرش رو زندانی کرده!" اون مادر می گفت: " آخه محمد چی کاره است که پسرم رو دو ساعت نگه داشته!؟ اون هم براي یك CD. " تازه فهمیدم جریان چیه. ُگفتم:" خب احساس مسئولیت میکنه که جوانتون منحرف نشه!" قدرت اطلاعاتی بالایی داشت. یک مدت مسئول اطلاعات پایگاه بسیج بود. در پایگاه شهدای تفحص و شهدای تخریب فعالیت می کرد. نقشه ي منطقه ي اطراف پایگاه را می آورد و بررسی می کرد. تفکرات و نظرات جالبی داشت. گاهی اوقات برنامه ي ایست و بازرسی داشتیم. خیلی تأکید داشت که با مردم خوب برخورد کنید. حتی پیشنهاد دادکه شکلات و گل بگیریم و از مردم پذیرایی بکنیم. می گفت:" این بهترین روش امر به معروف است." ماشین عروس که می اومد می رفت جلو گل می داد و تبریک می گفت! اعتقاد داشت که با این رفتارها باید دیدگاه مردم رو نسبت به انقلاب و بسیج مثبت کنیم. اگه جوانی رو می دید که به سمت اعتیاد و کارهای انحرافی کشیده شده، می رفت و با او طرح رفاقت می ریخت! تا می توانست برای نجات اونها تلاش می کرد. چند تا از این افراد رو می شناسم! عکس ها و مدارک اونها رو گرفت برای ثبت نام بسیج... با کلی تلاش سرانجام آنها را تغییر داد. ⏪ ادامه دارد... 🔹زندگینامه شهید مدافع وطن " محمد غفاری" ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊 🔴 قسمت 9⃣1⃣ 🌟 سفر کربلا راوی: برادر و مادر محمد قرار بود بره کربلا. تازه راه باز شده بود. بابا هم اجازه داد. اما من ناراحت شدم که چرا من نباید برم به محمد گفتم: " بامرام، چرا زودتر نگفتی که من هم بیام. " خلاصه با هم قهر کردیم! محمد چند بار اومد که از دلم در بیاره. می گفت: " امیر چی دوست داری از کربلا برات بیارم. " من هم هیچ حرفی نمی زدم. صبح شد. محمد داشت می رفت. بابا اومد سراغ من. گفت: " امیر جان بیداری؟ محمد داره میره. ازش خداحافظی کن. " من خودم رو زدم به خواب. محمداومد صورتم رو بوسید. من بیدار شدم. با ناراحتی راه افتادم تا محمد رو بدرقه کنیم.رسیدیم به نزدیکی امامزاده عبدالله که از نوادگان امام کاظم (ع) هستند.من تا چشمم به گنبد امامزاده افتاد تو دلم گفتم: " ای خدا، چی میشه کربلای من هم جور بشه! " باورش خیلی سخته، اما در یک چشم به هم زدن کار من هم جور شد! دیگه خونه برنگشتم. همینجور با دمپایی سوار ماشین شدم راه افتادیم! اون موقع چون بدون ویزا می رفتند کمی مشکلات کمتر بود. محمد در آن سفر خیلی هوای من رو داشت. نسبت به من احساس بزرگی می کرد. هر جا می رفتیم دست من رو می گرفت.من هم بدم می آمد. می گفتم: " محمد جان، تو رو خدا دست من رو ول کن! من دیگه بچه نیستم." تو بین الحرمین خیلی حال عجیبی داشتیم. یک روز هم شیطنت محمد گل کرد. به یاد بچگی رفت بالای نخل و خرما چید. اون کربلاخاطره ي زیبایی برامون شد. من اعتقاد دارم که الان هم محمد در کربلاست. او خیلی عاشق مولایش امام حسین (ع) بود. *** بعد از شهادت بود. توی خواب محمد را دیدم. بهش گفتم: چه خبر؟ جات خوبه؟ محمدگفت: " مامان جان، اینجا جای من خیلی خوبه" گفتم: " اونجا یه جایی هم برای من جور کن بیام پیش شما. " بعد صحبت کردیم و گفت: " ما گاهی هم به محضر سید الشهدا (ع) شرفیاب می شویم." گفتم:" مادر، من هم می تونم محضر آقا برسم. " گفت : " باید اجازه بگیرم. " رفت اجازه بگیره که من از خواب پریدم. یکی از بستگان ما با زحمت زیاد تونسته بود پرچم گنبد آقا سید الشهدا رو بیاره. من شب قبل از اینکه پرچم به دستم برسه دقیقا ً همین پرچم رو در خواب دیدم. محمد گفت: " مادر برای شما آوردم. این رو پیش خودت نگه دار." ⏪ ادامه دارد... 🔹زندگینامه شهید مدافع وطن " محمد غفاری" ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺پوستر جدید سایت امام خامنه ای(حفظه الله) از گلایه اخیر ایشان درباره معطل ماندن کارهای کشور بخاطر برجام و رئیس جمهور آمریکا و فرانسه! @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌹 شاهدان اسوه 🌹 💠امیری حسین و نعم الامیر💠 💠در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه.... 🌸روز سوم وقتی خواست از خونه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت.... می گفت: "مثل ارباب همه جا رو مثل دود می دیدم اینقدر حال من بد شد که نمی تونستم روی پای خودم بایستم...." از اون روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین علیه السلام رو فهمید. مدافع حرم #شهید #محمدهادی_ذوالفقاری 🌷 #شادی_روح_شهدا_صلوات @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم