🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #نسیم_تقدیر
خاطرات آزاده ی عزیز #محمدجواد_سالاریان
💠جراحی روح
قسمت 2⃣4⃣
✍در استخبارات، پروندۂ مرا به دقت خوانده بودند و فهمیده بودند که عربی بلد هستم. متأسفانه از همان روز اول، برای بازجوییهای وحشیانهشان، قرعۂ مترجمی را به نام من بیچاره زدند! یقین داشتم با این یکی دیگر نمیتوانم بسازم و از دیدن صحنههای شکنجۂ بچهها، حتماً از غصه دق خواهم کرد. غافل از اینکه صبر و تحمل خدادادیِ انسان میتواند بیشتر از این حرفها باشد.
وضعیت من به لحاظ فیزیکی، به قول دوستانم، فوق اسفناک بود. گردن و دهانم بر اثر موج گرفتگیِ شدید، خشک و کم حرکت شده بود، طوری که هنوز مجبور به صحبت کردن تودهانی بودم و برای غذا خوردن هم یکی، دو لقمه را به زور از بین دندانهایم میدادند تو و فقط میتوانستم مایعات بخورم که عبارت بود از آب آشامیدنی و آبِ همان غذاهای ویژه و مخصوص. کف دستها و خیلی جاهای دیگر تنم، از اثر تیزی سیمخاردارها و از اثر ضربات کابل و باتوم، دریده شده و شکل چندشآوری پیدا کرده بودند. از ناحیۂ صورت ترکش خورده بودم واز ناحیۂ پا تیر، که تورم و کبودی و چرک و عفونت اطراف محل زخم را گرفته بود.
همۂ اینها دست به دست هم میدادند تا انرژی و توان مرا به پایینترین حد خود برسانند.
آن روز وقتی یک سرباز بعثی آمد دنبالم تا برای ترجمه حرفهای اسرا بِبَرَدَم اتاق شکنجه، هر چه سعی کردم بلند شوم، نشد. ضربات سنگین مشت و لگدِ سرباز هم فایدهای نداشت و فقط حالم را بدتر کرد. وقتی دید نمیتوانم بلند شوم، با عصبانیت از اتاق زد بیرون. یکی از بچهها با غیظ گفت:
« تولهسگ رفت به اربابش بگه تا ببینه چه غلطی باید بکنه! »
اشک توی چشمانم جمع شد. از ته دل گفتم:
« فقط خدا کنه دست از سر من بردارن. من حاضرم همین الان بمیرم ولی صحنۂ شکنجۂ بچهها رو نبینم. »
یکی آمد کنارم، دستی به سرم کشید و گفت:
« ناراحت نباش اخوی. »
با گریه گفتم:
« چطور ناراحت نباشم؟! »
گفت:
« همۂ ما داریم امتحان پس میدیم، خوش به حال تو که درِ خونۂ خدا امتحانت سختتره. فقط سعی کن کم نیاری که اجرت ضایع نشه. »
مکثی کرد و ادامه داد:
« تو با همین هنر ترجمه خیلی کمکها میتونی به بچهها بکنی. »
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #نسیم_تقدیر
خاطرات آزاده ی عزیز #محمدجواد_سالاریان
قسمت 3⃣4⃣
✍طولی نکشید آن سرباز، با سرباز لندهور دیگری برگشت. آه از نهادم بلند شد! هرکدام زیر یک بغلم را گرفتند و نعش مرا کشان کشان بردند به اتاق شکنجه. طوری نشاندنم تا بتوانم به دیوار تکیه دهم. تنها یک نگاه کردن به داخل اتاق کافی بود که مو بر اندام آدم راست کند. تا بر خودم مسلط شوم، لبهایم به ذکر باز شد. آنجا علاوه بر چیزهایی مثل دستگاه شوک و انبر قفلی، که مخصوص کشیدن ناخن بود، وسایل دیگری هم از قبیل اتوی برقی، دستگاه فلک و پنکۂ سقفی وجود داشت. جای جای اتاق هم میشد لکههای شتکزده از خون را ببینی.
اینکه در چند روزی که آنجا بودم، بر من چه گذشت، بماند. ولی از باب تقسیم درد هم که شده و نیز برای اثبات یک مدعا، خوب است به بعضی از شکنجههای آن ایام اشارهای بکنم.
آنها هرکسی را به اندازۂ سرسختیاش در ندادن اطلاعات و از آن مهمتر، به میزان پایبنداش به مذهب حقیقت، شکنجه میکردند. گاهی بعضی را با چشمان و دستان بسته میآوردند توی اتاق. بعد از یک ضرب و شتم مفصل، پاهایش را میبستند به فلک و از آن آویزانش میکردند. آنوقت یک بعثی میآمد و با کابل برقی و چند لایه، آنقدر به کف پای او ضربه میزد تا از آن خون جاری شود. چند ساعت بعد، این پاها تا پنج، شش سانتیمتر ورم میکردند!
اگر به قول خودشان، بیشتر میخواستند به حساب او برسند، در همین حال، یک بعثیِ دیگر میآمد و پوتینِ آلوده به مدفوع و ادرارش را به صورت و دهان او میگذاشت و فشار میداد.
گاهی نوک انبر قفلی را میگذاشتند دمِ یکی از ناخنهای طرف و یکدفعه آن را میکشیدند. اگر هم میخواستند بیشتر اذیتش کنند، اینکار را به آهستگی انجام میدادند. در هر صورت تا مدتی از رد آن خون میآمد.
گاهی _ به وصفی که قبلاً گفتم _ شوک میدادند. گاهی فرد را به صورت وارونه از پنکۂ سقفی آویزان میکردند. بعد کلید مخصوص را میزدند تا پنکه به جریان بیفتد. در این حال با کابل و شلاق میافتادند به جان اسیر و بعضی وقتها آنقدر او را میزدند تا از بدنش خون جاری شود.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #نسیم_تقدیر
خاطرات آزاده ی عزیز #محمدجواد_سالاریان
قسمت 4⃣4⃣
✍ وقتی پوست بدن در اثر این ضربات شکافته میشد و خون و گوشت آن به چشم میآمد، در بعضی موارد، آنها شکنجۂ بدتری را شروع میکردند. یکیشان سیگاری آتش میزد و لای این زخمها و شکافها را با آن میسوزاند. بعضی وقتها به این هم راضی نمیشدند و نمک و چیزی شبیه خرده شیشه را قاطی میکردند و میریختند روی این زخمها.
گاهی هم عاجهای سفت و محکم یک پوتین را میگذاشتند روی یکی از انگشتان دست و آنقدر فشار میدادند تا آن انگشت با استخوانهایش له شود.
همانطور که گفتم، شدت و حد این شکنجهها نسبت به صبر و مقاومت بچهها فرق میکرد. بعضی اوقات جدا جدا، و بعضی اوقات همۂ آنها یکجا نصیب یک اسیر میشد. شاید بدترین تعزیر در آنجا، شکنجه با اتو بود. اتو را میزدند به برق تا خوب داغ شود. بعد آن را در کمال خونسردی و در حالی که اسیر را کاملاً مهار کرده بودند، میکشیدند به کف پاها، دستها، باسن، زانو و قوزکها.
ما بین این شکنجهها بچهها بارها و بارها از هوش میرفتند، که بعثیها بارها و بارها آنها را به هوش میآوردند. آنها دو، سه تا دکتر زبده و وارد به کار داشتند که اگر لازم میشد، با تجویز پمادها و آمپولهای تقویتیِ قوی، طرف را برای وعدههای بعدی شکنجه آمادهاش میکردند.
در لحظه لحظۂ روزهای حضورم در آن اتاق، هر اسیری گویی از عمق جان من نعره میزد و ضجه میکشید و من همراه او درد میکشیدم و گریه میکردم و اشک میریختم و گاهی که کاسۂ صبرم لبریز میشد، از خدا طلب مرگ میکردم.
در این میان نکتهای که برایم بسیار عبرتانگیز بود و جای درس گرفتن داشت. روحیۂ بالای بچهها بود که حتی درآن شرایط سعی میکردند آن را حفظ کنند. من با گوشهای خودم میشنیدم که آنها با ذکر بسمالله الرحمن الرحیم و با ذکر حضرات ائمه علیهمالسلام زیر آن قبیل شکنجهها میرفتند. در سختترین شرایط هم روحیۂ معنوی و روحیۂ ذکر خود را داشتند و تسلیم خواستههای دشمن نمیشدند، و دست از اعتقاداتشان بر نمیداشتند.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #نسیم_تقدیر
خاطرات آزاده ی عزیز #محمدجواد_سالاریان
قسمت 5⃣4⃣
✍یادم میآید چند سال پیش از اسارتم، داستانی از یک نویسندۂ جبرزده و نسبیتگرا خوانده بودم به نام جراحی روح. (۱)
از دید این نویسنده هیچ فرقی نمیکرد که شخصیت این داستان شیعه باشد یا غیر شیعه، مسیحی باشد یا یهودی، و کمونیست باشد یا منافق. تمام حرف او این بود که:
« اگر هر آدمی را با هر مسلک و مذهبی، تحت فشارها و شکنجههای شدید و حساب شده قرار دهند، میشود به روحش دست یازید و آن را _ به زعم آن نویسنده _ جراحی کرد و به اختیار خود در آورد، و از چنین کسانی لااقل _ برای مدتی _ یک انسان الینه شدۂ به تمام معنا ساخت. »
در آن ایام، وقتی آن داستان هولناک را میخواندم، هرگز حتی فکرش را هم نمیخواستم بکنم که روزی به چنان شرایطی گرفتار شوم، چرا که حرف نویسنره را تا درصد بالایی درست میدانستم و حتم داشتم اگر به چنین بلایی گرفتار شوم، دست از دین و همهچیزم بر میدارم.
من اطلاعاتی دربارۂ آپولو(۱) و مبارزانی که توسط آن شکنجه میشدند، به دست آورده بودم. اما واقعاً نمیدانستم که آیا آپولو اراده و اختیار را از همۂ آن شکنجهشدهها گرفته و آنها را تسلیم محض سیاستهای استعمارگران کرده است یا خیر؟ در عین حال، تا حد بالایی اطمینان داشتم احدی نیست که بتواند تاب چنین شکنجههای وحشیانهای را بیاورد. حتی وقتی میشنیدم شخص بیگناهی را به آگاهی بردهاند و او در نتیجۂ اِعمال شکنجههای مختلف، به گناه نکردهاش اعتراف کرده است، دلم به حالش میسوخت و با خود میگفتم:
« هر کس دیگری هم جای او بود، همین کار را میکرد. »
ولی بعدها فهمیدم بعضی از سارقان حرفهای، با تحمل شکنجههای بدتر از آن، به گناه کردهشان هم اعتراف نمیکردند، چه برسد به گناه نکردهشان. یا دانستم در همان زمان طاغوت، برخی از انقلابیونِ پیرو اهل بیت (علیهمالسلام)، با استفاده از قدرت روحی و معنوی بالایی که به دست آورده بودند، نه تنها شدیدترین شکنجهها را تحمل میکردند، بلکه داغ گفتن یک آخ را هم بر دل شکنجهگرها گذاشته بودند.
_________________________
۱. این نویسنده خیلی زود به شغل فیلمسازی روی آورد.
۲. آپولو، وسیله ای بوده مدرن و پیشرفته و حاصل علم و تکنولوژی استعمارگران که با هدف شستوشوی مغزی و برای اعمال شکنجههای شدید و حساب شده به کار گرفته میشد.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #نسیم_تقدیر
خاطرات آزاده ی عزیز #محمدجواد_سالاریان
قسمت 6⃣4⃣
و بالاتر اینکه: با خواندن حکایات تاریخی که مربوط به صبر و استقامت پیروان راستین اهل بیت(علیهمالسلام) در مقابل شکنجههای مختلف طاغوتیان بود، میدیدم که مثل هر مقولۂ دیگری، در این وادی هم عنایت کارساز است و گاهی این عنایت تا جایی پیش میرود که حتی درد شکنجه ها را خنثی میکند. (۱)
در عراق من با چشم خود نمونههای زیادی را دیدم که زیر شدیدترین تعزیرات بعثیها، حتی یک بار آخ نمیگفتند و اگر طاقتشان طاق میشد با ذکر اللهاکبر و اذکار دیگر نیرو میگرفتند و باز صبر میکردند.
مدتی بعد، وقتی به اردوگاه منتقل شدم، اسیرانی را میدیدم و یا دربارۂ اسرایی میشنیدم که ماهها_ به قول آن نویسنده جبرزده _ روحشان جراحی میشد، اما نه تنها حاضر به دادن اطلاعاتی از قبیل محل اختفای هواپیماهای جنگی و سایتهای موشکی و چیزهای دیگر نمیشدند، بلکه اندازۂ سرِ سوزنی در مقابل دشمن کوتاه نمیآمدند که به دستور آنها، مثلاً بخواهند علیه نظام جمهوری اسلامی حرف بزنند.
یکی از این اسرا، یک بسیجی شانزده، هفده ساله بود به نام امیر شاهبندی که از طریق جاسوسیِ یکی از اسرای خودفروش، به بعثیها ثابت شده بود دارای اطلاعات ذی قیمتی است. آنها با دو هدف، تصمیم میگیرند امیر را مورد بازجویی به شیوۂ خاص قرار دهند. هدف اول همان گرفتن اطلاعات بوده و هدف دوم، با توجه به سن و سال امیر، استفاده سوء تبلیغاتی علیه ایران بوده است.
بنا به شهادت بسیاری از اسرا، امیر که جثهای لاغر و نحیف داشته، فقط پنج ماه تمام زیر شدیدترین شکنجهها، از همان نوعِ جراحی روح، تاب میآورد. در طول این مدت، بعثیها گذشته از زدن چند هزار ضربه شلّاق و کابل به جاهای مختلف بدن او و اعمال شکنجههای وحشیانه، بلاهای عجیب و غریب دیگری هم سرش در میآوردند، که جا دارد به یکی از این بلاها اشاره کنم.
__________________________
مثل همان جریان شهادت جناب رشید هجری و میثم تمار که در قبل ذکر شد.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #نسیم_تقدیر
خاطرات آزاده ی عزیز #محمدجواد_سالاریان
قسمت 7⃣4⃣
آنها اتو را میزدهاند به برق تا کاملاً داغ شود. بعد آن را میکشیدند به کف دستها، قوزکها و جاهای دیگر بدن امیر، مخصوصاً به کف پاهایش. وقتی گوشت و پوست کف پا میسوخته و جزجز میکرده و تاول میزده، بلافاصله آنها را فرو میکردهاند در تشتی از آب سرد.
در مرحلۂ بعد، او را با همان پاهای مجروح و تاولزده میبردهاند بیرون و وادارش میکردهاند کف این پاها را بگذارد روی آسفالتهای داغ و ریگهای خشن و راه برود و بدود و این کارِ یکبار و دوبارشان نبوده است.
در پایان هر وعده شکنجه، جسم امیر را با پمادها و داروهای قوی تقویت میکردهاند تا برای وعدههای بعدی آماده شود. او در این پنج ماه ضجۂ بسیاری میزند، اما دست از اعتقاداتش برنمیدارد و حاضر نمیشود علیه نظام و علیه برادرانش کلمهای بگوید و اقدامی بکند. با اینکه در آن شرایط اگر این کار را هم میکرد، چهبسا کاملاً منطقی و توجیهپذیر بود. مخصوصاً از دید آن نویسندۂ جبرزده و نسبیتگرایِ آنچنانی!
بعد از این پنج ماه، بعضی وقایع اتفاق میافتد که باعث کوتاه آمدن بعثیها میشود. همان زمان یکی از افسران که در درندهخویی و شکنحهگری عالیرتبه بوده و در تمام آن مدت با خندههای جنونآمیز امیر را شکنجه میداده است، به یکی از جاسوسان ایرانی میگوید:
« من قبل از جنگ، مدت زیادی تو استخبارات عراق کار کردم. در این مدت افراد لجوج و سرسخت بسیاری رو به حرف آوردم و وادارشون کردم دست از مبارزه بردارن، ولی نمیدونم این امیر و امثال امیر چه جور موجوداتی هستن که تا این حد مقاومت میکنن و هیبت شکنجه رو میشکنن! »
امیر به بچهها میگفته است:
« من هربار که میخوام زیر شکنجه برم، بسمالله میگم و خودم رو دست خدا میسپرم. »
کمترین اثرات جسمانی این شکنجهها، فلج و نقص عضو بعضی از اعضای امیر بوده است و او اولین و آخرین کسی نبود که این بلاها سرش درمیآمد.
چه بسا بتوان حجةالاسلام ابوترابی(رح) را در رأس آنهایی قرار داد که به این نحو شکنجه میشدهاند. برای ذکر یک صحنه از این شکنجهها، باید به مطلبی اشاره شود.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #نسیم_تقدیر
خاطرات آزاده ی عزیز #محمدجواد_سالاریان
قسمت 8⃣4⃣
عراقیها از همان اوایل اسارت یک نیروی ایرانی، اصرارِ در اصرار داشتند تا از هویتِ او سر در بیاورند و از این طریق، روحانیون، پاسدارها و بسیجیها را شناسایی کنند. گاهی طرف را آنقدر شکنجه میکردند تا ناچاراً یکی از این سه عنوان را برای خود انتخاب کند و آنها این را در پروندۂ او ثبت کنند، که در این صورت تازه اول بدبختیاش بود.
به عنوان مثال مدتی بعد، دوتا از بچههای ارتش به جمع ما اضافه شدند که یکی ابراهیمی نام داشت و دیگری نارویی (۱) و هر دو هم استوار بودند. با اینکه هردو با لباس نظامیشان اسیر شده بودند، ولی به خاطر داشتن محاسن، آنقدر آنها را شکنجه کردند تا بگویند پاسدار هستند، ولی در نهایت راه به جایی نبردند.
آقای ابوترابی هم که به عنوان رییس شورای شهر قزوین به جبهه اعزام شده بود، در اولین شب اسارت، برای جلوگیری از سوءاستفادههای تبلیغاتی دشمن، موقعیت خود را فاش نمیکند و میگوید:
« من یک شاگرد بزازم و از اهالی یکی از روستاهای همین اطرافم و هیچ اطلاعی هم از وضعیت منطقه ندارم. »
دشمن چند ساعتی تلاش میکند تا اطلاعاتی غیر از این از او بگیرد، ولی موفق نمیشود. همان شب یک سرهنگ عراقی و چند تا سرباز میآیند سراغ آقای ابوترابی. دست سرهنگ یک تکه سنگ بزرگ و یک میخ بوده، سربازها او را محکم میگیرند. سرهنگ میخ را میگذارد روی سر آقای ابوترابی و با سنگ چند ضربه به آن میزند. و این کار را به مرور ادامه میدهد. به قول خود آقای ابوترابی:
« صبح، هیچ نقطهای از سرم جای سالم نداشت و همه جایش شکسته و خونآلود بود. »
خیلی از شهیدانی که از اثر شکنجه در عراق جان دادن و بیهیچ تشییعی و در نهایت مظلومیت و غربت همانجا دفن شدند و نیز شهیدانی مثل محسن میرجلیلی، طالب طاهری، شاهرخ طهماسبی و محمد حسن طاطیان(۲)، هر یک دلیل و حجت دیگری هستند در رد ادعای آن نویسندۂ جبرزده.
__________________________
۱. استوار ابراهیمی، از نیروی هوایی و از بچههای تهران بود و استوار نارویی، از یگان زرهیِ نیروی زمینی و اهل سیستان و بلوچستان بود. این دو بزرگوار در طول دوران اسارت، فداکاری و ایثار زیادی از خود نشان دادند.
۲. توضیحات در مورد این شهدای بزرگوار در پست بعدی ارائه میشود.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #نسیم_تقدیر
خاطرات آزاده ی عزیز #محمدجواد_سالاریان
پاورقی ۲
شهید محمدحسین طاطیان، از سرداران گمنام دفاع مقدس است که در عملیات مرصاد به اسارت منافقان درآمد و بهخاطر همکاری نکردن با آنها، زیر إعمال بدترین شکنجهها و به طرز بسیار فجیع و دلخراشی به شهادت رسید. پیکر پاک و قطعهقطعه شدهاش در زادگاهش در بهشهر مدفون است. آخرین مسئولیت او، فرمانداری نظامی حلبچه بود. ( منبع: کتاب منتشر نشدهی فرماندهان شهید استان مازندران، به قلم نگارنده. )
سه شهید اول نیز پاسداران کمیته مرکزی انقلاب اسلامی بودند که طی عملیاتهای جداگانهای توسط منافقین ربوده و تحت اعمال سفاکانهترین شکنجهها در طول تاریخ بشریت قرار گرفتند. مهران اصدقی که یکی از شکنجهگران بوده و در چنگال عدالت گرفتار آمده، در قسمتی از اعترافات خود میگوید:
« ابتدا هرسه آنها را مثل دفعات قبل روی صندلی بستیم و سپس روی پاهای متورم و خونآلودشان آب جوش ریختیم طوری که پوست بدن آنها ترک خورده و تاولها میترکید. دندانهای آنها را در حالی که با مشت، دهانشان را خونآلود کرده بودیم و بعضیشان شکسته بودند، یکییکی با انبردست کشیدیم... به این هم اکتفا نکردیم و گوش آنها را با چاقو بریدیم. آنها بارها بیهوش میشدند و هربار که به هوش میآمدند، ما شیوهی شدیدتری را بر آنان اعمال میکردیم ( مثل گذاشتن اتوی داغ بر کمرشان... ) پس از بهوش آمدن، مجددا آب داغ روی سر و صورت آنها ریختیم و سر و صورتشان تاول زد. سپس موهای آنها را به همراه پوست سرشان که سوخته بود، کندیم و با میلههای سربی که داشتیم به سر و صورت آنها زدیم. طوری که فک یکیشان شکست... در طول این مدت، ما فقط از آنها میخواستیم آدرس دوستانشان را به ما بدهند چرا که قصد ترور آنها را داشتیم. البته آنها چون از نقشه ما آگاه بودند، جواب نمیدادند و تنها کلماتی که از دهانشان خارج میشد، اللهاکبر و اذکار دیگر بود. »
( این اعتراف تکاندهنده، در کتاب جزئیات شکنجهی سه پاسدار کمیتهی مرکزی انقلاب اسلامی، چاپ دادستانیِ انقلاب اسلامی تهران، سال ۱۳۶۳ آمده است. )
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #نسیم_تقدیر
خاطرات آزاده ی عزیز #محمدجواد_سالاریان
قسمت 9⃣4⃣
بدون شک خیلی از مجروحان جنگ، از جمله مجروحان شیمیایی را نیز میتوان به این لیست اضافه کرد که با تحمل دردهای همیشگی و طاقتفرسا و با تحمل جراحی روح، پایبندیشان به مذهب و اعتقادات بیشتر شده و کمتر نه. به هر حال، آن روزها در استخبارات بغداد، شاید هیچکس به اندازۂ من اذیت نشد. من، هم باید شکنجههای شدید جسمی را تحمل میکردم و هم اینکه در طول شبانهروز، وقت و بیوقت، با دیدن صحنههای شکنجۂ دوستانم، دچار دردها و رنجهای شدید روحی میشدم.
یکی از مسایلی که گاهی بیشتر از شکنجهها اذیتم میکرد، سوءظنی بود که بعضی از اسرای تازه وارد نسبت به من پیدا میکردند. گاهی حتی آب دهان به صورتم میانداختند و با غیظ بهم میگفتند:
« جاسوسِ خودفروش! »
هرچه سعی میکردم در ساعات اولیۂ بازجویی، به آنها حالی کنم که جاسوس نیستم و با غلط کردنِ خیلی از حرفها، کمکهای بزرگی بهشان کردهام، باورشان نمیشد.
تحمل این تهمت، راستی که سخت بود و آزاردهنده. همینها باعث میشد تا دایم از حقتعالی بخواهم که یا جانم را بگیرد و یا هر چه زودتر از آن شکنجهگاه صدامی خلاصم کند.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #نسیم_تقدیر
خاطرات آزاده ی عزیز #محمدجواد_سالاریان
💠اتوبوسهای ویژه
قسمت 0⃣5⃣
دوازده شبانهروز را در استخبارات، با آن همه وقایع گذراندیم. در همان روزهای اول، تعداد ما به هفتاد نفر رسید که اکثراً در منطقۂ عملیاتی فاو اسیر شده بودیم. در آن اتاق محقر و با آن بوی عفونت و بوی ادرار، همه باید تنگ هم مینشستیم. وقت خوابیدن هم به خاطر کمی جا، دست و پاها میافتاد روی هم. بعضی که حالشان بهتر بود، به صورت نشسته میخوابیدند، تا بقیه جای بیشتری داشته باشند.
صبح روز سیزدهم، ناگهان سر و صدا و جار و جنجال عراقیها مرا به خود آورد. حدس زدم که یا اسیران جدیدی آوردهاند و یا اینکه باز خواب تازهای برای ما دیدهاند.
چند دقیقه گذشت و سر و صداها قطع نشد. بالأخره در باز شد. یک افسر بعثی آمد تو. تعداد زیادی درجهدار و سرباز پشت سرش صفآرایی کرده بودند. افسر بعثی از روی برگهای که دستش بود، شروع کرد به خواندن یک سری از اسامی اسرا. قبلش گفته بود:
« اسم کسایی رو که میخونم، برن جلو ساختمون و سوار اتوبوس بشن. »
مابین خواندن اسمها، ناگهان گفت:
« محمدجواد محمد جمعه علی ظفر. »
دلهرهای غریب، گویی تمام وجودم را گرفت. شروع کردم به گفتن ذکر. دو نفر از بچهها آمدند کمک کنند تا بلند شوم، یکهو افسر بعثی توپید بهشان که رهایم کنند و بنشینند سر جایشان! رو به من کرد و با لبخند موذیانهای گفت:
« وقتی بری توی راهرو، حالت خود به خود خوب میشه و به جای راهرفتن، اصلاً شروع میکنی به دویدن! »
به هزار زحمت دستم را از دیوار گرفتم و بلند شدم. لنگان لنگان خودم را رساندم بیرون اتاق. دو طرف طول راهرو را عدهای از همان دژبانهای خشن و غولپیکر پر کرده بودند. طبق معمول، دست بعضیشان باتوم و کابل و دست بعضی هم نبشی و میلهگرد و دسته کلنگ بود. همه هم بدون استثناء اسلحه داشتند که آن موقع دوشفنگ کرده بودند.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
﷽
🚫شایعه:
جنازه صدام درآوردن ببرن زادگاهش بعد11سال هنوزسالمه اینو چی تفسیرمیکنید علما
این کلیپ در عراق غوغای به پا کرده
معلوم نیست انگلیس چه نقشه شومی برای منطقه در دست اجرا دارد
امریکا ماه اینده خروج نیروهایش را از عراق شروع میکنه
وعاقبت کار عراق دقیقا مثل افغانستان خواهد شد
❇️پاسخ:
1️⃣صدام در سال 2006 به دار آویخته شد و جسد او به زادگاهش در روستای العوجه منتقل و به خاک سپرده شد.
https://b2n.ir/e64231
2️⃣این جسد و فیلم مربوط به زمانیست که صدام را بعد از اعدام دفن کردند و ارتباطی به نبش قبر او بعد از ۱۴ سال ندارد زیرا اگر نبش قبر بود میبایست هنگام نبش قبر و بیرون آوردن جسد، با سالم بودن آن مواجه میشدند ولی فیلم، خداحافظی حاضران با جنازه و “دفن” صدام را نشان میدهد نه نبش قبر او را.
http://saydtabatabae.ir/805/
3️⃣ این ویدئو افراد عشیره البوناصر از بستگان صدام حسین را نشان می دهد که در حال تشییع و تدفین وی پس از اعدامش در تاریخ 31 دسامبر 2006 هستند.
tabnak.ir/003Kju
4️⃣از ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۱
۱۷ سال میگذرد، عنوان کردن ۱۱ سال نشان میدهد که شایعه قدیمی است!
5️⃣اینکه هدف کسانی که این شایعه قدیمی را باردیگر بازنشر کرده اند و آنرا به سیاست های انگلیس و خروج آمریکا از افغانستان و عراق ربط داده اند، چیست؟ مشخص نیست!
#پاسخ_به_شبهات
✅زیارت اربعین از نشانه های مومن است.
🏴در کتاب التهذیب از ابا محمد العسکری (علیه السلام) روایت شده که فرمود :
وَ رُوِیَ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِیِّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ : عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الإِحدَی الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
🏳نشانه های مؤمن پنج چیز است : پنجاه و یک رکعت نماز و زیارت اربعین و انگشتر در دست راست و پیشانی بر خاک نهادن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.
در کتاب مصباح المتهجّد از ابا محمد العسکری علیه السلام روایت می کنند که فرمود :
نشانه های مومن پنج چیز است : پنجاه و یک رکعت نماز و زیارت اربعین و انگشتر در دست راست و پیشانی بر خاک نهادن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.
مقصود از پنجاه و یک رکعت نماز ؛ نمازهای پنج گانه ی واجب با نافله های آنها است.
✅مقصود از زیارت اربعین ، زیارت مرقد امام حسین علیه السلام در روز بیستم ماه صفر که مشهور به روز اربعین است ، می باشد.
منظور از پیشانی بر خاک نهادن ، سجده بر خاک است.
منظور از بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم ، بلند گفتن آن هم در نمازهایی است که بلند می خوانیم (صبح ، مغرب ، عشاء) و هم در نمازهایی است که آرام می خوانیم (ظهر و عصر).
📚برگرفته از کتاب ترجمه زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام از ولادت تا شهادت از تالیفات مرحومه علامه سید محمد کاظم قزوینی (ره) صفحه 303
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🏴
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✅زیارت اربعین از نشانه های مومن است.
🏴در کتاب التهذیب از ابا محمد العسکری (علیه السلام) روایت شده که فرمود :
وَ رُوِیَ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِیِّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ : عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الإِحدَی الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
🏳نشانه های مؤمن پنج چیز است : پنجاه و یک رکعت نماز و زیارت اربعین و انگشتر در دست راست و پیشانی بر خاک نهادن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.
در کتاب مصباح المتهجّد از ابا محمد العسکری علیه السلام روایت می کنند که فرمود :
نشانه های مومن پنج چیز است : پنجاه و یک رکعت نماز و زیارت اربعین و انگشتر در دست راست و پیشانی بر خاک نهادن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.
مقصود از پنجاه و یک رکعت نماز ؛ نمازهای پنج گانه ی واجب با نافله های آنها است.
✅مقصود از زیارت اربعین ، زیارت مرقد امام حسین علیه السلام در روز بیستم ماه صفر که مشهور به روز اربعین است ، می باشد.
منظور از پیشانی بر خاک نهادن ، سجده بر خاک است.
منظور از بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم ، بلند گفتن آن هم در نمازهایی است که بلند می خوانیم (صبح ، مغرب ، عشاء) و هم در نمازهایی است که آرام می خوانیم (ظهر و عصر).
📚برگرفته از کتاب ترجمه زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام از ولادت تا شهادت از تالیفات مرحومه علامه سید محمد کاظم قزوینی (ره) صفحه 303
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🏴
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
📌 عمود ۱۴۰۷
◽️ نامم را «سلام» گذاشتهاند. به من که میرسند، چشمشان که به گنبد «عباس» میافتد، خستگیِ راه یادشان میرود.
🔆 دوباره سلامها آغاز میشود: «السلام علی الحسین و عَلی علیبن الحسین...» خِیل عُشّاق حسین که دستهدسته میآیند، دیدن دارد.
◾️ از همه تماشاییتر مردی است تنها و غریب که گوشهای ایستاده و گاهگاهی «علیکم السلام» میگوید. از این جماعتی که عبور میکنند، فقط چند نفری به «او» هم سلام میدهند. «او» را نمیبینند. شاید هم میبینند و نمیشناسند!
◽️ چطور ممکن است؟ من که ستونی بیجانم ببینمش، عطر حضورش را حس کنم، اما اینها که نامشان «لشکر صاحبالزمان» است، فرماندهٔ خود را نشناسند!
🔺 مگر برای همین نیامدهاند؟ بگذار جلوتر بروند… حُرمِ حریمِ حسین که به صورتشان بخورد دلشان امام میخواهد.
حسین خودش معرفت فرزندش را به محبّینش هدیه میدهد. این سوغات اربعین است.
🔘 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژهٔ #اربعین
#مهدویت
مسیر نگاهتان
ما را از تمام دل بستگی های
دنیایی مان دور می کند...
و مهتاب لبخندتان
ما را به آسمان نزدیک تر...
#شهیدرجبمختاربندیان 🥀
#شهیدمحمدگندمی🥀
#شهیدهخاتوننیلدرار🥀
#شهیدهتورانبختیاری🥀
🌹 #سالروز_شهادت 🕊
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
iMaddahi.mp3
12.77M
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
متن زیارت #اربعین
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مستند شهید مهدی عزیزی🌹🍀🌹🍀🌹
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌷12 سال قبل از شهادتش یکبار که مهدی به همراه تعدادی از دوستانش به دیدن آیت الله حق شناس رفته بودن که آیت الله از بین دوستانش ، فقط به مهدی یک دستمال داده و گفته بود اشک هایی که برای امام حسین می ریزی را با این دستمال پاک کن و نگهش دار تا داخل کفنت بزارن .
🌷به دوستای مهدی هم گفته بود که احترام این آقا را خیلی داشته باشید.بار بعدی که به دیدن ایشان رفته بود ، آیت الله به محض این که مهدی را میبینن گریه میکنه . هیچکس نفهمید علت گریه ی آقا چه بود تا اینکه ماجرای دفاع از حرم بی بی شروع شد .
🌷اون اوایل بحث حضور ایرانی ها بصورت رسانه ای مطرح نبود و سعی در مخفی نگه داشتن این موضوع بود . به همین خاطر دشمن خیلی سعی داشت تا از بچه های ایرانی اسیر بگیره تا هم جو رسانه ای درست کنه و هم باج خواهی .
🌷 شبی که مهدی درگیر شد تروریست ها متوجه ایرانی بودن مهدی میشن . به همین خاطر خیلی سعی میکنند که زنده بگیرنش. شروع میکنند به پاهاش شلیک کردن . مهدی به حدی مقاومت از خودش نشون میده و از اون ها تلفات میگیره که مجبور به کشتن مهدی میشن .
🌷بچه ها وقتی اومدن بالای سرش دیدن دور تا دور مهدی پر از جنازه ی تروریست هایی که مهدی به درک فرستادتشون و خود مهدی هم از پا تا به سرش جای گلوله است . اون لحظه بالای سر جنازش حکمت گریه 12 سال پیش آیت الله شناس رو فهمیدند.
#شهید_مهدی_عزیزی🌺
#مدافع_حرم🌹
🌸اَلّلهُمَ صَلِّ عَلی مُحَّمدِ وَ آلِ مُحَّمد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌸
#از #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
☠ وضعیت عجیب بهداشت کشور در آخرین سال حکومت پهلوی
مسئول سلامت جان مردم کیست؟
وزارت بهداری و بهزیستی برای پیشگیری از بیماری های خطرناک هیچ اقدامی نکرده اند
🗞 روزنامهی اطلاعات، ۶ تیر ۱۳۵۷
#واقعیت_های_عصر_پهلوی
*🌹گرامیباد پنجم مهر سالروز آزاد سازی وشکسته شدن حصر آبادان /عملیات آفندی ثامن الائمه*
♦️«حصر آبادان باید شکسته شود» این فرمانی بود که در چهاردهم آبان 1359 توسط فرماندهی کل قوا حضرت امام خمینی (ره) خطاب به نیروهای مسلح بویژه ارتش جمهوری اسلامی ایران صادر گردید براساس این فرمان لشکر 77 ثامن الائمه از فروردین ماه 1360 مسئولیت منطقه عملیاتی خرمشهر و آبادان را از فرماندهی اروند دریافت نمود و با احداث جاده «وحدت» ترددهای جزیره آبادان را از دریا به خشکی تغییر مسیر داد قرارگاه مقدم نیروی زمینی ارتش در اهواز در خرداد ماه 1360 طرح عملیاتی ضربت را پیرو فرمان صادره رهبر کبیر انقلاب اسلامی تهیه و ماموریت اجرای آن به لشکر 77 واگذار گردید طرح مذکور پس از بازبینی در 15 شهریور 1360 به قرارگاه ارسال و نهایتاً در 26/6/1360 طرح نهائی تصویب برای اجرا به لشکر ابلاغ شد عملیات ثامن الائمه در ساعت 1 پنجم مهرماه 1360 با رمز « نصر من الله و فتح قریب» آغاز وبعد از 2 روز نبرد موفقیت آمیز به پایان رسید
♦️آتش پشتیبانی و هماهنگی بین نیروها و سرعت عمل فوق العاده باعث شد که در طول 24 ساعت اولیه عملیات اهداف اصلی به تصرف دلاوران ارتش اسلام درآید طراحی و فرماندهی و اجرای این عملیات توسط نیروی زمینی ارتش با شرکت و همکاری یگانهایی از سپاه پاسداران(١۵گردان٢٠٠نفره ) صورت پذیرفت تیپ یکم لشگر 77(٣گردان پیاده ویک گردان سوارزرهی) از منطقه ذوالفقاریه تیپ دوم(٣گردان پیاده به همراه گردان٢۴۶تانک لشگر٧٧ وگردان٢۵١تانک لشگر١۶زرهی.و تیپ٣٧زرهی شیراز به همراه ۵گردان تانک) از منطقه فیاضیه و تیپ سوم(٣گردان پیاده وگردان٢٩١تانک لشگر٧٧به همراه گردان ٢١۵تانک لشگر١۶زرهی) از منطقه دراخوین حمله را آغاز نموده و با محاصره نیروهای دشمن خطوط مورد نظر را تصرف نمودند(شایان ذکر است استعداد لشگر٧٧پیاده خراسان در این عملیات ٢٧/٠٠٠نفر نیروی پیاده بوده است )
♦️نتیجه - تصرف و تامین ساحل شرق رودخانه کارون با آزادسازی 150 کیلومتر مربع از زمین های خودی، خارج شدن آبادان از محاصره طبق فرمان «حصر آبادان باید شکسته شود» - تلفات انسانی دشمن شامل 3000 نفر کشته و زخمی و 1656 نفر اسیر بوده است - ضایعات لجستیکی انهدام 90 دستگاه تانک و نفربر و 100 دستگاه انواع خودرو، سرنگونی سه فروند هواپیما و یک فروند هلی کوپتر - غنایم 100 دستگاه تانک، 60 دستگاه نفربر، سه دستگاه لودر، 5 عراده توپ و 150 دستگاه خودرو از نکات قابل توجه در این عملیات، طراحی کلاسیک و انجام پیش بیتی های مورد نیاز در تمام زمینه ها بود همچنین در پایان عملیات اسرای عراقی از مقابل فرماندهای عالی رتبه ارتش جمهوری اسلامی ایران سرلشکر شهید ولی الله فلاحی و سرهنگ ظهیر نژاد رژه رفته و سرتیپ جوادی فرمانده عملیات و فرمانده لشکر 77 ثامن الائمه برای اسرا حدود 20 دقیقه به زبان عربی سخنرانی کرد
♦️ روز بعد از این عملیات فرماندهان عالی رتبه ایران هنگام بازگشت به تهران بر اثر سقوط هواپیما به شهادت رسیدند سرلشکر شهید ولی الله فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش، سید موسی نامجو وزیر دفاع، جواد فکوری فرمانده نیروی هوائی ارتش، یوسف کلاهدوز و محمد جهان آرا از فرماندهان سپاه پاسداران - بدنبال شهادت فرماندهان تغییراتی در فرماندهی نظامی ارتش ایران بوقوع پیوست و به دنبال آن سرتیپ ظهیر نژاد سمت رئیس ستاد مشترک ارتش و سرهنگ علی صیاد شیرازی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد
♦️نکته:با توجه به پیروزی لشگر٧٧خراسان در عملیات با تصویب شورای دفاع لشگر٧٧به لشگر٧٧پیروز ثامن الائمه تغیرنام داد.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⭕️ به خاطر بسپار ...
🔹 در هیچ کجای تاریخ، تمام مکارم اخلاقی در برابر تمام رذائل اخلاقی ظهور پیدا نکرد چنان که در عاشورای ۶۱ هجری اتفاق افتاد! روبرو شدنِ حسین بن علی علیه السلام در برابر لشگر یزید؛ مبارزهٔ «نهایت حق» در برابر «نهایت باطل»! در یک سو، «رفیع ترین مکارم انسانی» و در سویی «پَست ترین و رَذل ترین صفات»...
🔸 حسین درکربلا جنگ را به گونه ای مدیریت کرد که حاصلش بشود "بیداری وجدان و انگیزه سازی برای مبارزه با باطل" مبارزه ای پُر از "جهاد اصغر و اکبر"...
🔺 ان شالله به زودی خواهیم دید "قیامِ جهانیِ منتقمِ او را" قیامی که تاریخ بشریت به خود ندیده! صف آراییِ تمام فضائل در برابر تمام رذائل، «تمام حق» برابر «تمام باطل» و سرانجام، پیروزیِ «ولایت حق» بر «ولایت شیطان»...
☑️ آری؛ آن روز خواهد آمد...
#از_عاشورا_تا_ظهور ۲۹
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
○| کربُبلا نشد بروم😔
هیئتش که هست🏴
○| آنجا که قسمتم نشد🚩
اینجا گریستم✋
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#صبح_بخیر
منِ بی مایه کجا؟ یوسف حسن تو کجا؟
راضی ام از تو به من سهم تماشا برسد
سلام
زنده ومرده ام عاشق دیدار توست
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم