🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 1⃣4⃣
☘ شهید و شهادت
يك شب من ديرتر از بقيه دوستانم از مسجد راه افتادم. وسط همان كوچه بودم كه ديدم رفقای من كه زودتر از كوچه رد شدند، يك چسب را به زنگ يك خانه چسباندند! صدای زنگ قطع نمیشد. يكباره پسر صاحبخانه كه از بسيجيان مسجد محل بود، بيرون آمد. چسب را از روی زنگ جدا كرد و نگاهش به من افتاد. او شنيده بود كه من، قبلا از اين كارها كردهام، برای همين جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت:
« بايد به پدرت بگويم که چه كار میكنی. »
هرچی اصرار كردم كه من نبودم و... بیفايده بود. او مرا به مقابل منزلمان برد و پدرم را صدا زد. آن شب همسايهی ما عروسی داشت. توی خيابان و جلوی منزل ما شلوغ بود. پدرم وقتی اين مطلب را شنيد خيلی عصبانی شد و جلوی چشم همه، حسابی مرا كتك زد.
اين جوان بسيجی كه در اينجا قضاوت اشتباهی داشت، چند سال بعد و در روزهای پايانی دفاع مقدس به شهادت رسيد.
اين ماجرا و كتك خوردن به ناحق من، در نامه اعمال نوشته شده بود. به جوان پشت ميز گفتم:
« من چطور بايد حقم را از آن شهيد بگيرم؟ او در مورد من زود قضاوت كرد. »
او گفت:
« لازم نيست كه آن شهيد به اينجا بيايد. من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهيد راضی شوی. »
بعد يكباره ديدم كه صفحات نامه اعمال من ورق خورد! گناهان هر صفحه پاك می شد و اعمال خوب آن میماند. خيلی خوشحال شدم. ذوق زده بودم. حدود يكی دو سال از اعمال من اينطور طی شد. جوان پشت ميز گفت:
« راضی شدی؟ »
گفتم:
« بله، عالی است. »
البته بعدها پشيمان شدم. چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاك كند!؟ اما باز بد نبود. همان لحظه ديدم آن شهيد آمد و سلام و روبوسی كرد. خيلی از ديدنش خوشحال شدم. گفت:
« با اينكه لازم نبود، اما گفتم بيايم و حضوری از شما حلاليت بطلبم. هرچند شما هم به خاطر كارهای گذشته در آن ماجرا بیتقصير نبودی. »
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 2⃣4⃣
☘ قرآن
در ميان دوستان ما جوان فوقالعاده پر استعدادی بود که در نوجوانی حافظ و قاری قرآن شد و برای بسياری از بچههای محل الگو گرديد. از لحاظ درس و اخلاق از همه بهتر بود و خيلی از بزرگترها به ما میگفتند:
« كاش مثل فلانی بوديد. »
اين پسر به دنبال مفاهيم قرآن رفت، در شانزده سالگی يك استاد كامل شده بود. در جلسات هفتگی مسجد، برای ما از درسهای قرآن میگفت و در جوانانی مثل من، خيلی تأثير داشت. دوران دبيرستان تمام شد، او به دانشگاه يكی از شهرها رفت و ما هم استخدام شديم. ديگر از او خبر نداشتم.
گذشت تا اينكه در آن وادی، يكباره ياد او افتادم. البته به ياد قرآن افتادم. چون ديدم برخی از كسانی كه در دنيا با قرآن مأنوس بودند و به آن عمل میكردند چه جايگاه والايی داشتند. آنها همينطور آيات قرآن را میخواندند و بالا میرفتند. اما برخلاف آنها، قاريان و كسانی كه مردم، آنها را به عنوان حافظ و عامل به قرآن میشناختند، اما اهل عمل به دستورات قرآن نبودند، در عذاب سختی گرفتار بودند. به خصوص كسانی كه برخی حقايق قرآنی در زمينه مقام اهل بيت (علیهم السلام) و پيروی از اين بزرگواران را فهميده بودند، اما در عمل، در مقابل اين واقعيتهای دينی موضع گرفتند.
من يكباره دوست قرآنی دوران نوجوانی ام را در چنين جايگاهی ديدم.
جايی در جهنم برای او آماده شده بود كه بسيار وحشتناك بود. خداوند قسمت كسی نكند، چنان ترسی داشتم كه نمی توانستم سؤالی بپرسم، اما با يك نگاه دقيق، كل ماجرا را فهميدم.
او با اينكه بسياری از حقايق قرآنی را فهميده بود، اما به خاطر روحيه راحت طلبی و تحت تأثير برخی اساتيد كه بحث يكسان بودن اديان را مطرح می كردند، دين خودش را تغيير داد!!
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 3⃣4⃣
دوست قرآنی من، با آنكه راه درست را میشناخت، اما با تغيير دين، راه جهنم را برای خود هموار كرد. او حتی در زمينه گمراهی برخی جوانان محل، مجرم شناخته شد. چرا كه الگويی برای آنها شده بود و خبر تغيير دين او، واكنشهای بدی در بين جوانان ايجاد كرد. البته اساتيد او هم در اين گمراهی و در آن جايگاه جهنمی با او شريك بودند.
از ديگر موقعيت هايی كه در جهنم و در نزديكی او مشاهده كردم، نحوه عذاب برخی افراد بود كه من از سابقه ايمان و انقلابی بودن آنها مطلع بودم!
مثلا جايی را ديدم كه شبيه يك سطح معمولی بود، وقتي خوب دقت كردم ديدم اين سطح، پر از نوك شمشير يا نيزه است! اصلا نمیشد آنجا راه رفت! يعنی شبيه پشت جوجه تيغی بود. بعد ديدم كسی را از دور می آورند. پاهايش را بسته بودند، او را سر و ته آويزان کرده و بدنش را روی اين سطح میكشيدند. فريادهای او دل هر كسی را به لرزه میانداخت. تمام بدنش زخمی بود.
كمی آن طرفتر را نگاه كردم، يك استخر پر از مواد مذاب بود. مانند آنچه از آتشفشانها خارج میشود! يك سينی گِرد، با قطر حدود يك متر در وسط آن قرار داشت و شخصی روی اين سينی نشسته بود. هر چند دقيقه يكبار، اين شخص تعادل خود را از دست داده و داخل مواد مذاب میافتاد، بعد تلاش میكرد و به روی اين سينی بر میگشت. كمی كه دردهای بدنش بهتر میشد دوباره همين ماجرا تكرار میشد. واقعاً وحشت كردم. من اين افراد را شناختم و گفتم:
« اينها كه خيلی برای اسلام و انقلاب زحمت كشيدند، فقط در چند مورد... »
نگذاشتند سخن من تمام شود. ماجرای طلحه و زبير را به ياد من آوردند، كسانی كه در صدر اسلام و در جوانی، برای خدا و اسلام بسيار زحمت كشيدند، اما سرانجام در مقابل اسلام واقعی قرار گرفتند و فتنههای بزرگی ايجاد كردند.
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 4⃣4⃣
☘ حقالناس و حقالنفس
از وقتی كه مشغول به كار شدم، حساب سال داشتم. يعنی همه ساله، اضافهی درآمدهای خودم را مشخص میكردم و يك پنجم آن را به عنوان خمس پرداخت میكردم. با اينكه روحانيان خوبی در محل داشتيم، اما يكی از دوستانم گفت:
«يك پيرمرد روحانی در محل ما هست. بيا و خمس مالت را به ايشان بده و رسيدش را بگير. »
در زمينهی خمس خيلی احتياط میكردم. خيلی مراقب بودم كه چيزی از قلم نيفتد. من از اواسط دههی هفتاد، مقلد رهبری معظم انقلاب شدم. يادم هست آن سال، خمس من به بيست هزار تومان رسيد. يكی از همان سالها، وقتی خمس را پرداخت كردم، به آن پيرمرد تأكيد كردم كه رسيد دفتر رهبری را برايم بياورد. هفته بعد وقتی رسيد خمس را آورد، با تعجب ديدم كه رسيد دفتر آيت الله... است! گفتم:
« اين رسيد چيه؟ اشتباه نشده!؟ من به شما تأكيد كردم مقلد رهبری هستم. »
او هم گفت:
« فرقی ندارد. »
با عصبانيت با او برخورد كردم و گفتم:
« بايد رسيد دفتر رهبری را برايم بياوری. من به شما تأكيد كردم كه مقلد رهبری هستم و ميخواهم خمس من به دفتر ايشان برسد. »
او هم هفته بعد يك رسيد بدون مهر برايم آورد كه نفهميدم صحيح است يا نه! از سال بعد هم خمس خودم را مستقيم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبری واريز میكردم. يكی دو سال بعد، خبردار شدم اين پيرمرد روحانی از دنيا رفت. من بعدها متوجه شدم كه اين شخص، خمس چند نفر ديگر را هم به همين صورت جابهجا كرده!
در آن زمانی كه مشغول حساب و كتاب اعمال بودم، يكباره همين پيرمرد را ديدم. خيلی اوضاع آشفتهای داشت. در زمينهی حقالناس به خيلیها بدهكار و گرفتار بود. بيشترين گرفتاری او به بحث خمس برمیگشت. برخی آدمهای عادی وضعيت بهتری از اين شخص داشتند!
پيرمرد پيش من آمد و تقاضا كرد حلالش كنم. اما اينقدر اوضاع او مشكل داشت كه با رضايت من چيزی تغيير نمیكرد. من هم قبول نكردم.
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 5⃣4⃣
در اينجا بود كه جوان پشت ميز به من گفت:
« اينهايی كه میبينی، اين كسانی كه از شما حلاليت میطلبند يا شما از آنها حلاليت میطلبی، كسانی هستند كه از دنيا رفتهاند. حساب آنها که هنوز در دنيا هستند مانده، تا زمانی که آنها هم به برزخ وارد شوند. حساب و كتاب شما با آن ها كه زنده اند، بعد از مرگشان انجام شود. »
بعد دوباره در زمينه حقالناس با من صحبت کرد و میگفت:
« وای به حال افرادی که سالها عبادت کرده اند اما حقالناس را مراعات نکردند. اما اين را هم بدان، اگر کسی در زمينه حقالناس به شما بدهکار بود و او را در دنيا ببخشی، ده برابر آن در نامهی عملت ثبت میشود. اما اگر به برزخ کشيده شود، همان مقدار خواهد بود. اما يكی از مواردی كه مردم نسبتاً به آن دقت کمتری دارند، حقالله است. میگويند دست خداست و انشاءالله خداوند از تقصيرات ما میگذرد. حقالناس هم که مشخص است. اما در مورد حقالنفس يعنی حق بدن، تقريباً حساسيتی بين مردم ديده نمیشود! گويی حق بدن را هم خدا بخشيده! »
اما در آن لحظات وانفسا، موردی را در پرونده ام ديدم كه مربوط به حق بدن (حق النفس) میشد.
در روزگار جوانی، با رفقا و بچههای محل، برای تفريح به يكی از باغهای اطراف شهر رفتيم. كسی كه ما را دعوت كرده بود، قليان را آماده كرد و با يك بسته سيگار به سمت ما آمد. سيگارها را يكیيكی روشن كرد و دست رفقا میداد. من هم در خانهای بزرگ شده بودم كه پدرم سيگاری بود، اما از سيگار نفرت داشتم. آن روز با وجود كراهت، اما برای اينكه انگشتنما نشوم، سيگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به كشيدن كردم! حالم خيلی بد شد. خيلی سرفه كردم. انگار تنگی نفس گرفته بودم. بعد از آن، هيچوقت ديگر سراغ قليان و سيگار نرفتم. اما در آن وانفسا، اين صحنه را به من نشان دادند و گفتند:
« تو كه میدانستی سيگار ضرر دارد چرا همان يكبار را كشيدی؟ تو حقالنفس را رعايت نكردی و بايد جواب بدهی. همين باعث گرفتاریام شد! »
در آنجا برخي افراد را ديدم كه انسانهای مذهبی و خوبی بودند. بسياری از احكام دين را رعايت كرده بودند، اما به حق النفس اهميت نداده بودند. آنها به خاطر سيگار و قليان به بيماری و مرگ زودرس دچار شده بودند و در آن شرايط، بهخاطر ضرر به بدن گرفتار بودند.
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 6⃣4⃣
☘ شراکت
از همشهریهای ما بود. كسی كه به ايمان او اعتقاد داشتيم. او مدتی قبل، از دنيا رفت. حالا او را در وضعيتی ديدم كه خوش آيند نبود! گرفتار عذاب نبود، اما اجازه ورود به بهشت برزخی را نداشت!
وقتی مرا ديد، با التماس از من خواهش كرد كه كاری برايش انجام دهم. لازم نبود حرفی بزند، من همه چيز را با يك نگاه میفهميدم. گفتم اگر توانستم چشم.
او هم مثل خيلیهای ديگر گرفتار حقالناس بود. مدتی پس از بهبودی، به سراغ برادر كوچكترش رفتم، بلكه بتوانم كاری برايش انجام دهم. به برادرش گفتم:
« خدا رحمت كند برادر شما را، اما يك سؤال دارم، از برادرتان راضی هستی؟ »
نگاهی از سر تعجب به من كرد و گفت:
« اين چه حرفيه، خدا رحمتش كنه، برادرم خيلی مؤمن بود. هميشه برايش خيرات میدهم. »
گفتم:
« اما برادرت پيغام داده كه من گرفتار حقالناس هستم. بايد برادر كوچكترم مرا حلال كند. »
ايشان با اخم مرا نگاه كرد و گفت:
« اشتباه میكنی. »
گفتم:
« اما برادرت به من توضيح داده. اگه لطف كنی و بشنوی برايت میگويم. ولی بايد قول بدهی كه او را حلال كنی. »
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 7⃣4⃣
لبخند تلخی برلبانش نقش بست و گفت:
«جالب شد، بگو، اگر واقعا درست باشد حلالش میكنم. »
گفتم:
« شما بيست سال قبل با برادرت در يك كار اقتصادی شراكت داشتيد. صد هزار تومان شما و صد هزار تومان برادرت آورديد و برادرت اين پول را به كسی داد كه كار كند. »
اين بنده خدا گفت:
« بله، خوب يادمه. يك سال شراكت داشتيم. آن شخص سود را ماهيانه به حساب برادرم میريخت و او هم هر ماه دو هزار تومان به من میداد. »
گفتم:
« مشكل همين مطلب است. حق شما سه هزار تومان بوده كه هزار تومان را برادرت بر میداشت. »
او باز هم باتعجب نگاهم كرد و گفت:
« از كجا میدانی؟ »
گفتم:
« او خودش همين مطلب را به من گفت. اما قول دادی حلالش كنی. »
من اين را گفتم و رفتم. يكی دو ماه بعد ايشان به سراغ من آمد و گفت:
« آن روز كه شما آمدب، از همان شخصی كه پول در اختيارش بود و كار اقتصادی میكرد پيگيری كردم. حرف شما درست بود، اما برادرم حكم پدر برايم داشت، او را حلالش كردم. همان شب برادرم را در خواب ديدم. خيلی خوشحال بود و همينطور از من تشكر ميكرد. بعد هم به من گفت برو داخل حياط خانه مادر، فلان نقطه را حفر كن. يك جعبه گذاشته ام كه چند سكه طلا داخل آن است. گذاشته بودم برای روز مبادا، اين سكه ها هديه برای توست. »
ايشان ادامه داد:
« من رفتم و سكهها را پيدا كردم. حالا آمدهام پيش شما و میخواهم دوسه تا از اين سكه ها را برای كار خير بدهم تا ثوابش برای برادرم باشد. »
من هم خدا را شكر كردم. يكی دو خانواده مستحق را به او معرفی كردم و الحمدلله پول خوبی به آنها پرداخت شد.
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 8⃣4⃣
☘ تشکیل خانواده و صلهی رحم
در مورد اهميت تشكيل خانواده، شايد لازم به هيچگونه تذكری نباشد. درست است كه قبولِ بارِ خانواده، كار سخت و سنگينی است. اما در روايات ما، ازدواج، سنت پيامبر اسلام معرفی شده و تكامل نيمی از دين انسان، منوط به ازدواج و تشكيل خانواده است. وقتی هم كه فرزندی متولد شود، خيرات و بركات بر اهل خانه نازل میشود.¹
البته اين را هم بايد اشاره كرد كه تمام امور دنيا، بخصوص همين تشكيل خانواده، با سختی وگرفتاری همراه است. چرا كه خداوند در آیه ۴ سوره بلد میفرمايد:
« بدرستی كه ما انسان را (همواره) در سختی و رنج آفريدهايم. »
يعنی حال دنيا اينگونه است كه با سختیها و مشكلات آميخته شده. اما در آن سوی هستی مشاهده كردم كه هر بار انسان در كنار خانواده و همسر خود قرار میگيرد، خيرات و بركات الهی بر او نازل میگردد. ²
از طرفی، بسياری از خيرات، توسط فرزند برای او ارسال میشود. شايد هيچ باقيات الصالحاتی بهتر از فرزند صالح برای انسان نباشد.
________________________
۱. خداوند در آيه ۳۱ سوره اسراء در مورد رزق و روزی خانواده میفرمايد:
«... ما آنها و شما را روزی میدهيم. »
در اين آيه، روزی همسر و فرزندان، قبل از انسان بيان شده. به تعبيری بايد گفت:
« بسياری از بركات و روزیها بهخاطر وجود اولاد به سوی انسان نازل میشود. »
۲. پيامبر اسلام فرمودند:
« در پيشگاه خداوند تعالی، نشستن مرد در كنار همسر خود، از اعتكاف در مسجد من (در مدينه) محبوبتر است. »
بحارالانوار جلد ۱۰۴ ص ۱
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 9⃣4⃣
برای همين است كه امام رضا (علیه السلام) میفرمايد:
« وقتی خداوند خير بندهاش را بخواهد، وی را نمیميراند تا فرزندش را ببيند. »
بنده از نوجوانی ياد گرفتم كه هر كار خوبی انجام میدهم يا اگر صدقهای میدهم، ثواب آن را به روح تمام كسانی كه به گردن من حق دارند، از آدم تا خاتم و تمام اموات شيعه و پدران و مادرانم نثار كنم. در آن سوی هستی، پدر بزرگم را همراه با جمعی كه در كنارش بودند مشاهده كردم. آنها مرتب از من تشكر میكردند و میگفتند:
« ما به وجود اولادی مثل تو افتخار میكنيم. خيرات و بركاتی كه از سوی تو برای ما ارسال شده، بسيار مهم و كارگشا بود. ما هميشه برايت دعا میكنيم تا خداوند بر توفيقات تو بيفزايد. »
در ميان بستگان ما خيلی از افراد در فاميل ازدواج میكنند. من هم با دختر دايی خودم ازدواج كردم. از طرفی من در ميان فاميل، معروف هستم كه خيلی اهل صله رحم هستم. زياد به فاميل سر ميزنم. عمهای دارم كه مادر شهيد است. همان که پسرش در اتاق عمل بالای سرم بود. تمام فاميل به من میگويند كه تو پسر اين عمه هستی. از بس كه به عمه سر ميزنم و تلاش در راه حل مشكلات ايشان دارم.
دعای خير اهل فاميل همواره مشكلگشای گرفتاریهايم بوده. حتی به من نشان دادند که در برخی موارد، حوادث سختی كه شايد منجر به مرگ میشد، با دعای فاميل و والدين من برطرف شد!
__________________________
۱. وسائل الشيعه ج ۱۵ ص ۹۶
نگارنده میگويد:
« بنده دوستی داشتم كه مسائل دينی را به خوبي رعايت میكرد. وضع مالی بسيار خوبی داشت اما زير بار ازدواج نرفت و تا آخر عمر مجرد ماند. او انسان خيّری بود كه چندين مسجد و مدرسه و... بنا نمود. دوست ما در اثر يك سانحه مرحوم شد. او را در عالم رويا مشاهده كردم. به من گفت: جای من خوب است اما حسرت میخورم كه چرا باوجود توانايی مالی، خانواده تشكيل ندادم! اگر يك اولاد صالح داشتم از تمام اين موقوفات برای من بالاتر بود. من با مجرد ماندن، از درجات و توفيقات بسياری محروم شدم. »
امام صادق علیه السلام می فرمايد:
« صله ارحام، اخلاق را نيکو... روزی را زياد میکند و مرگ را به تاخیر می اندازد. »
پيامبر اکرم فرمودند:
کسی که با جان و مالش دنبال صله رحم باشد، خداوند متعال اجر صد شهيد را به او عطا میکند.
وسائل الشيعه، ج ۶، ص ۲
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 0⃣5⃣
☘ اعمال
جوان پشت ميز، وقتی نابودی بسياری از اعمال مرا ديد، نكته جالبی را به من يادآور شد و گفت:
«من ديدهام برخی انسانهای دانا، جدای از اينكه كارهای خود را برای رضای خدا انجام میدهند، اما در ادامه، ثواب كارهای خوبی كه در دنيا انجام میدهند را به يکی از چهارده معصوم (علیهم السلام) هديه میكنند. انسان ها، ممكن است در ادامهی زندگی به خاطر گناهان و اشتباهات، ثواب اعمال خوب خود را از دست بدهند، در نتيجه وقتی به برزخ میآيند، مانند تو دست خالی هستند، در اين زمان، آنها كه اين ثوابها را هديه گرفتهاند به آن شخص سر میزنند و از او دلجويی میكنند. اين بزرگواران كه به اين ثوابها احتياج ندارند، لذا اين اعمال خير را به همان شخص بر میگردانند. بنابراين به شما توصيه میكنم كه خالصانه اين كار را انجام دهيد؛ يعنی ثواب تمام كارهای خير خودتان را به مقربين درگاه الهی هديه نماييد. »
اين مطلب خيلی به دلم نشست. به جوان پشت ميز گفتم:
« چرا خداوند به بعضی از كسانی كه دين و ايمان درست و حسابی ندارند، اينقدر مال و ثروت میدهد؟ اين كار، اهل ايمان را در مورد راه درست، به شك و ترديد می اندازد. »
او هم گفت:
«خداوند برخی افراد كه از مسير او دور شده و غرق در دنيا شدند و برای دستورات پروردگار ارزشی قائل نيستند را به حال خود رها میكند تا در آن سوی هستی به حساب آنها رسيدگی شود. برخی از اين افراد، به محض اينكه از خداوند چيزی از مال دنيا بخواهند، سريع به آنها داده میشود تا ديگر با خدا حرف نزنند. به تعبير شما، سريع او را رد میكنند كه صدای او را نشنوند! برخی از اين افراد فكر میكنند كه مقرب خدا هستند كه هر چه می خواهند فراهم میشود، اما در واقع اينطور نيست. اينها به حال خود رها شدهاند. میخواهند كار خوب كنند، اما توفيق نمیيابند. كار خيری هم اگر انجام دهند، يا باعث فساد میشود و يا آن را نابود میكنند. »
من اين گفتگو را به ياد داشتم. تا اينكه سال بعد در يك جلسه فاميلی، يكی از افراد ثروتمند بیايمان را ديدم. درست مصداق همان كلام بود. او اهل نماز و عبادت نبود، اما میگفت هر چه از خدا بخواهم سريع میدهد! به او گفتم:
« كدام كشورها رفتهای؟ »
گفت:
« بيشتر كشورهای دنيا را رفتهام. »
و همينطور اسم كشورها را برد. گفتم:
« چند بار تا حالا كربلا رفتی؟ چند سفر مشهد رفتی؟ »
خنده ای از سر تمسخر كرد و گفت:
« كربلا كه فعلا امنيت ندارد. اما اگر بخواهم يك قطار را كامل میخرم و همه را مشهد میبرم. »
دوباره سؤالم را تكرار كردم:
« چندبار تا حالا مشهد رفتی؟ »
گفت:
« يكبار برای پروژه اقتصادی رفتم، اما زود برگشتم. »
گفتم:
« حرم امام رضا (علیه السلام) هم رفتی؟ »
گفت:
« فرصت نشد. اما اراده كنم میروم. »
بعد يكی از بزرگترهای هيئت فاميلی را صدا كرد و گفت:
«حاجی، امسال هزينه غذای ده شب محرم رو به حساب من بذار. »
اين را گفت و بلند شد و رفت. درست يكی دو شب به محرم، اعضای هيئت به سراغ او رفتند كه هزينه غذا را بگيرند، اما خارج از كشور بود! اين آقا بعد از عاشورا برگشت. باز مثل هميشه، مردمان عادی هزينه محرم را پرداخت كردند. خبر دارم كه هنوز اين شخص توفيق زيارت مشهد را پيدا نكرده!
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📍سخن رهبر انقلاب تایید شد.
🔹سایتهای معاند بعد از صحبت رهبری که #کرونا را عامل کاهش بیش از ۱۰ درصدی مشارکت در #انتخابات اعلام کرده بودند آن را دروغ و در راستای توجیه مشارکت پایین خواندند.
🔸دانشگاه مریلند در آخرین افکارسنجی خود از مردم ایران اعلام کرد: ۱۳% از کسانی که رای ندادهاند، دلیل اصلی خود را #ترس_از_کرونا اعلام کرده و ۲۲% نیز کرونا را یکی از دلایل عدم مشارکت خود بیان کردهاند!
--------------------------
#پاسخ_به_شبهات