🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #شُنام
🌟 خاطرات #کیانوش_گلزار_راغب
قسمت 4⃣8⃣1⃣
با لحن ملتمسانهای سر در گوشم برد و آرام گفت:
« حالا واقعاً تکلیف سیران چی میشه؟ »
+ « اینجوری که داریم پیش میریم باید یه دکه بزنم جلو دفتر برادر امیدی و یه تابلو بزنم بالاش با عنوان "دفتر حمایت از سرگردانان کومله"؛ واسه تو و سعید و سیران و سلام و کاک عمر و خیلیای دیگه که میشناسمشون و میدونم خودشونم یه جورایی گرفتار کوملهن و راهی برای برگشتن به شهرشون ندارن. »
به منزل داییحبیب رسیدیم. حال و هوای خانه دیدنی بود. صبح برای نماز بیدار شدم. شیلان هم بیدار شد و وضو گرفت. آمادهی نماز بود که ناگهان گفت:
« شنام! من موندم مث تو نماز بخونم یا مث بابام؟ »
به او که هالهای از نور مهتاب دربرش گرفته بود نگاه کردم و آرزو کردم که ای کاش آقا یدالله قمی اینجا بود و یک فتوای ناب صادر میکرد!
+ « نماز رو هر جور که خدا راضیه باید خوند. دستاتم بهتره بذاری رو سینهت، مثل پدرت و به خاطر اون! »
- « پس تو چی؟ »
+ « منم راضیام به رضای اونا. »
بعد از نماز به پشتبام اشاره کرد و گفت:
« شنام، میای بریم اون بالا؟ »
+ « زشت نیست؟ »
گفت:
« به کسی چه مربوط، بیا بریم. »
بالا رفتیم. خیره به ستارههایی که یکییکی کمرنگ میشدند، گفتم:
« شیلان میبینی صبح رهایی چقدر قشنگه. »
شیلان هم مثل من حرف نگفته زیاد داشت. میدانستم او هم میخواهد با من بماند اما نمیخواست حرفش را رک و پوست کنده بزند. به او گفتم:
« شیلان! آگه من تو رو با خودم ببرم شهرمون مردم چی میگن؟ نمیگن شنام بیمعرفته و خون داداشش رو فراموش کرده؟ »
او باز هم جوابی نداد. فرصت کوتاه بود و من نمیخواستم آن لحظههای ناب را تلخ کنم.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #شُنام
🌟 خاطرات #کیانوش_گلزار_راغب
قسمت 5⃣8⃣1⃣
ناگهان سیل اشک شیلان سرازیر شد. حرفی نمیزد اما از سکوتش میشد فهمید چه میپرسد:
« برمیگردی؟ »
کسی به من میگفت:
« بگذار و بگذر اگر میخواهی این عشق بماند. ماندنت چیزی از آن نخواهد گذاشت. »
از پشتبام پایین آمدم. شیلان به دنبالم آمد و گفت:
« کجا میری؟ »
- « میرم، باید برم قبل از اینکه دلخوشیمو از دست بدم. »
به داخل حیاط رسیده بودیم. محجوبانه گفت:
« سزاواره اینجوری تمومش کنی و بذاری بری؟ »
+ « رفتن و قایم کردن رو از تو یاد گرفتم؛ ولی کارای مهمی دارم. اول از همه جنگ! اگه ما نجنگیم هیچوقت نمیتونیم از تو و امثال تو مراقبت کنیم. جنگ قشنگ نیست ولی حالا که اومده سراغمون باید مردونه جلوش وایسیم. »
در دل هزار حرف نگفته داشتم. باید به او میگفتم که رفتنم نشان بیمهری نیست. باید میگفتم میخواهم بروم تا تو آرزو بمانی و بمانی! نمیخواستم شیلان و قداستش را بشکنم. نمیخواستم شیلان از آنچه در ذهن من است حتی ذرهای پایینتر بیاید. داشتهها همه فراموشیاند و نداشتهها همیشه پایدارند و خواستنی. نخواهمت داشت تا فراموشت نکنم.
باید میگفتم و گفتم. نشانی خانهمان را به او دادم. گفتم:
« با سیران حتماً به ما سر بزنید. »
همراه با هم تا ترمینال قدم زدیم. حس میکردم لبخندش تا ابدیت ادامه خواهد داشت.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #شُنام
🌟 خاطرات #کیانوش_گلزار_راغب
قسمت 6⃣8⃣1⃣
چند روز بعد، توی مینیبوس سپاه بودم؛ با جمعی از بچههای اسدآباد از جمله محرمعلی فروتن و محمدحسین صوفی از همرزمان عملیات شنام و کاظم سعیدی.
به قصد گذراندن دورۀ آموزش نظامی و عقیدتی عضویت رسمی سپاه در راه پادگان خضر زندۀ کرمانشاه بودیم. دورۀ ما دورۀ هشتم بود مصادف با زمستان ۱۳۶۱ و پیام معروف هشت مادهای حضرت امام. به محض ورود، فروتن، مربی تکنیک و فنون رزمی، بستهی سیگار را از جیبم بیرون کشید و گفت:
« قدم اول پاسداری؛ رهایی از وابستگی. »
سیگارم را زیر پا له کردم و دل سپردم به صندوقچهی یادگاریهای داداش نبات. کتابها، دستنوشتهها، لباس پاسداریاش که هنوز بوی او را داشت. با او در دل قراری گذاشتم. بهترین زمان قرار، فردای دیروز بود. از آن روز، هر روز، رفتم سر قرار فردای دیروز تا امروز.
هر کس انتظار مرا دید خندید و پرسید تو هنوز سر قرار فردای دیروزی؟
تا بهار ۱۳۶۲ منتظر شیلان و سیران ماندم که شاید به خانهمان بیایند اما از آنها خبری نشد! ناچار چند روزی مرخصی گرفتم و به سقز رفتم. وقتی وارد منزل داییحبیب شدم مادربزرگ با دیدن من، دیوانهوار گریه کرد و خودش را به در و دیوار میکوبید. هیچکس جز او در خانه نبود. وقتی آرام شد گفت:
« شب عید امسال از طرف کاک عمر پیغام رسید که گفته بود نرفته عراق. از سیران خواسته بود همراه بچش برن جایی که پیغام داده بود و اونجا همدیگرو ببینن. شیلان نذاشت سیران و پسرش تنهایی برن. دایی حبیب هم غیرتی شد و با اونا راه افتاد و رفت. رفتن همان و برنگشتن همان. نمیدونم کومله اول کاک عمر رو دستگیر کرده بود تا شیلان و سیران رو به چنگ بیاره یا شیلان و سیران رو گروگان گرفت تا کاک عمر رو به چنگ بیاره... »
از مادربزرگ جدا شدم. حالم نگفتنی بود. کابوسهای شبانه از آن به بعد رهایم نمیکنند. یاد چشمهای شیلان، گردابی بود که سالیان سال مرا در خود فرو برد. حتی جرأت نکردم موضوع را به سپاه یا جای دیگری گزارش دهم. ترسیدم اتهام جاسوس بودن شیلان تقویت شود و یقین داشتم شیلان دیگر برنمیگردد. چون یک بار از طرف دولت بخشیده شده بود و رویی برای دوباره تسلیم شدن نداشت.
چشم که باز میکنم میبینم سالهای سال است از ماجرای من و شیلان گذشته و من همچنان به دنبال او میگردم....
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #شُنام
🌟 خاطرات #کیانوش_گلزار_راغب
قسمت 7⃣8⃣1⃣
🌴 فصل دوازدهم
نامهها و عکسها
چند نکته دربارهی نامههای دوران اسارت
✨ روزها و شبها را به انتظار آزادی سپری میکردم. اما هر بار که فهرست اسامی آزادشدگان خوانده میشد و نام من در میان آنها نبود، حال و روزی نگفتنی پیدا میکردم.
✨ از زمان قرائت اسامی آزادشدگان تا جمعآوری وسایل و خداحافظی آنها فقط ۱۰ دقیقه برای نوشتن فرصت داشتیم؛ این وقت کم همراه با غم و اندوه جا ماندن از قافلهی آزادشدگان، اجازه نمیداد در نوشتن دقت کنم. متن نامهها گویای دستپاچگی و اوضاع روحی نامناسب و وضعیت بحرانی است که در آن لحظات داشتهام.
✨ با همه این اوصاف، صادقانه اصل متن نامهها را همراه با تصویر یکی دو نامه در اینجا میآورم با این توضیح ضروری که اگر در نامهها از کومله تعریف و تمجید نمیکردیم، یا نامه ارسال نمیشد یا در بازجوییها دچار مشکل میشدیم.
✨ متن نامهها تکراری و یکنواخت است چون حق نداشتیم جز احوالپرسی ساده چیزی بنویسیم و علاوه بر این هیچوقت از رسیدن نامهها به دست خانوادهام مطمئن نبودم برای همین هر بار مطالبی را تکرار میکردم. ذکر نام خدا در آغاز نامهها محدودیتها و دردسرهایی به دنبال داشت.
✨ تا نامه شمارهی ۵ از آزادی و مبادله حرف میزنم ولی در نامه ششم به جای ابراز امیدواری گفتهام که اعدام نمیشوم و این نشان میدهد تا چه حد از آزادی مأیوس بودهام.
✨ از نامهی آخرم پیداست که تا چه حد دچار بحران بودهام، از طرفی به کمک شیلان از شهادت برادرم با خبر شده بودم و از ترس کومله حق نداشتم چیزی دراینباره بنویسم یا به زبان بیاورم و از طرف دیگر نمیدانستم خانوادهام از این ماجرا اطلاع دارند یا نه. نمیدانستم باید چه بگویم و بنویسم و شاید برای همین بود که آنطور از روز و روزگار گله کرده و دلتنگیام را ابراز کردم.
✨ خانوادهام در روستایی زندگی میکردند که دفتر پست نداشت، من هم نمیخوانستم نامههایم را به آدرس سپاه و بسیج اسدآباد بفرستم، به همین دلیل مجبور بودم نامهها را به نشانی دوستان و آشنایان در اسدآباد بفرستم و امیدوار باشم نامههایم درصورت گذر از سانسور کومله، به خانوادهام برسند.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #شُنام
🌟 خاطرات #کیانوش_گلزار_راغب
قسمت 8⃣8⃣1⃣
نامه شماره ۱
حضور محترم خانوادهی گرامیم
پس از تقدیم عرض سلام که امیدوارم همیشه حالتان خوب و خوش باشد و اگر از احوالات اینجانب، کیانوش، خواسته باشی، سلامت و خوب هستم و ملالی در بین نیست جز دوری دیدارتان که آنهم امیدوارم بزودی تازه گردد و سلام گرمی را به مادر عزیزم میرسانم و امیدوار میباشم که هیچگونه ناراحت نباشید و سلام مرا به تمام اقوام و خویشان و برادران و خواهران برسانید و دراینباره که مدتی است که من از شما جدا شدهام
ناراحت نباشد و مطمئن باشید که حالمان خیلی خوب میباشد و ما در دست سازمان کومهله در کردستان زندانی هستیم و برای آزادی ما به دفتر نخست وزیری در تهران بروید که ما را با پیشمرگانی که در دست دولت زندانی هستند، مبادله کنند و مطمئن باشید که هیچ نوع شکنجهای در بین نیست و حتی نمیخواهند که یک دقیقه ما ناراحت باشیم و باز هم میگویم که ناراحت نباشید و آرزوی سلامتی شما را دارا میباشم و تمامتان را از دور دیده بوسی میکنم.
خداحافظ همه شماها باشد.
کیانوش گلزار، امضاء
۱۳۶۰/۸/۱۸
آدرس: اسدآباد، همدان، خیابان ۱۵ خرداد، پشت جهاد سازندگی، منزل عزیزالله متقی (مصطفی متقی) و آنهم به خانه کیانوش گلزاری وندرآباد بدهد.
نامهی کومله که در پایان همین نامه نوشته شده است:
خانوادهٔ محترم زندانی:
برای رسیدن نامهٔ شما بدست فرزند زندانیتان لازم است ترتیبی بدهید که نامهٔ شما در شهرک ربَط تحویل سازمان (کومهله) داده شود.
امضاء کومهله
۶۰/۸/۳۰
توضیح: کومله آدرس شهرک ربَط را داده بود، ولی بهدلیل عدم آشنایی خانواده با شهرک ربَط در حوالی سردشت، این کلمه را شرکت ربط خوانده بودند و مدتها به دنبال شرکت ربط گشته بودند و آن را نیافته بودند.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #شُنام
🌟 خاطرات #کیانوش_گلزار_راغب
قسمت 9⃣8⃣1⃣
نامه شماره ۲
از طرف کیانوش گلزار
بهخدمت خانواده ارجمندم سلام عرض میکنم و بهخدمت پدر بزرگوارم و مادر گرامیم خیلی سلام گرمی عرض میکنم و پس از تقدیم سلام امیدوارم که همیشه شاد و خوشحال باشید و اگر از احوالات من خواسته باشید خوب و خوشحال هستم و امیدوارم که هیچ خودتان را ناراحت نکنید. ما صحیح و سالم میباشیم و ما هم اکنون در دست سازمان کومله زندانی هستیم و هیچگونه ناراحتی تابحال برای ما پیش نیامده است تنها دوری دیدار عزیز خانوادهام میباشد. بهخدمت برادرانم محمدعلی با اهل خانه، رضاعلی با اهل خانه و کرمعلی با اهل (خانه) سلام عرض میکنم و بخدمت کامران و منصور و حمید خیلی سلام عرض مینمایم. خواهرانم شربتی با بچههایش و اختر و فرشته سلام عرض میکنم و اقوام و عمویم با اهل خانه، داییهایم با اهل خانهشان و رحمت و خانهشان و تمام دوستان و آشنایان سلام عرض میکنم.
و خانوادهی عزیزم دراینباره که ما در پیشتان نیستم هیچگونه ناراحت نباشید ما مدتی دیگر آزاد میشویم و به خانه میآییم و باز میگویم که حال ما خیلی
خوب است و با ما هیچگونه بد رفتاری نکردهاند و مادر عزیزم خودت را خیلی ناراحت نکن.
به امید دیدار با همه شماها
کیانوش گلزار
امضاء ۶۰/۹/۱۹
و در ضمن من از برادرم و حسنمراد مرادی خبر ندارم.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #شُنام
🌟 خاطرات #کیانوش_گلزار_راغب
قسمت 0⃣9⃣1⃣
نامه شماره ۳
از طرف کیانوش گلزار
خانوده گرامیم
خدمت پدر بزرگوارم و مادر گرامیم از صمیم قلب سلام عرض کرده و پس از تقدیم عرض سلام امیدوارم که همیشه شاد و خوشحال باشید و اگر از احوالات فرزندتان کیانوش گلزاری جویا باشید سالم میباشم و هیچگونه ناراحتی در بین نیست جز دوری دیدار عزیز شماها و از اینکه مدتی است که از شماها جدا میباشم ناراحت نباشید و من در دست سازمان کومهله در کردستان گروگان میباشم و من را اینجا نگه داشتهاند که در برابر پیشمرگان کومهله که در زندان دولت زندانی میباشند عوض کنند و از شماها خانوده عزیزم میخواهم که به دفتر نخستوزیری در تهران بروید و از مسئول دفتر گروگانهای کردستان بخواهید که ما را مبادله کنند و اگر شماها روی دولت فشار بیاورید ما را زودتر مبادله میکنند و من هم اکنون زندانی میباشم و حالم خوب است و از اینکه کسی به شماها گفت که ما را شکنجه میکنند دروغ است و به حرف هیچکس گوش ندهید و در اینجا با ما پیشمرگان خیلی خوشرفتاری میکنند و هیچگونه شکنجه چه از نظر جسمی و چه روحی وجود ندارد. من از شماها میخواهم که هیچ ناراحت نباشید و ناراحتی شما برای ما هیچ دردی دوا نمیکند فقط این است که خودتان را از بین میبرید و من از برادرم نباتعلی فتاحی و حسنمراد مرادی هیچ خبر ندارم آنها در یک زندان دیگر هستند که امیدوارم نامههایشان بدستتان برسد. و اگر به پول احتیاج داشتید بروید حقوق مرا از بسیج بگیرید.
و به خدمت برادرم محمدعلی وبرادرزن (بِراژِن = زن داداش) فاطمه و ناصر و نادر و پرویز و بچهٔ دیگرشان که اسمش را نمیدانم خیلی سلام گرم از راهی دور
میرسانم و بخدمت رضاعلی و خوشاندام و فریبا و خسرو سلام میرسانم و بخدمت کرمعلی و شهین و (لیلا یا لیلی) خیلی سلام میرسانم و به خدمت برادرم کامران و منصور و حمید سلام گرمی میرسانم و امیدوارم که به درسشان ادامه داده باشند و مخصوصاً حمید را به مدرسه بفرستید و به خدمت خواهرانم شربتی و بچههایش اشرت (عشرت) و مهرداد و آبدین (عابدین) و الیاس (علی عباس) خیلی سلام میرسانم و اختر و فرشته را سلام میرسانم و عمویم فتحعلی و زن عمویم و بچههایشان را خیلی سلام عرض میکنم و داییهایم محمدمراد و عبدالعلی و خانوادههایشان را سلام عرض میکنم و خیلی سلام مرا به فرمانعلی برسانید و رحمت و خانوادههایشان را خیلی سلام میرسانم و سلام مرا به تمام اقوام مخصوصاً دَتَه (عمه) ماهیجان برسانید و امیدوارم که هیچگونه ناراحتی نداشته باشید و آرزوی سلامتی همه شماها را دارم و به امید دیدار با همه شماها.
کیانوش گلزاری
امضاء ۶۰/۱۰/۲
آدرس اسدآباد همدان مغازه حاج امید حقشناس و آنهم زحمت کشید به منزل نورعلی گلزارراغب وندرآباد بدهد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
﷽
❌ شایعه
زمان شاه فساد و اختلاس نبود! سردمداران دزد نبودند!!
✅پاسخ
1️⃣ رضاشاه خود فاسدترین و دزدترین شاه ایران بود. شاهی که وقتی آمد یک قزاق ساده و کارگر اصطبل سفارت انگلستان بود و وقتی رفت بزرگترین مالک و زمیندار ایران و جهان بود! و 10 درصد زمین های ایران به نام او بود!
2️⃣ شمار روستاهایی که رضاشاه در مدت سلطنت تصاحب کرد، بالغ بر 2167 پارچه از مرغوبترین روستاهای ایران بود. ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود 1/5 میلیون هکتار زمین بوده است.
(منبع: تاریخ ایران مدرن/یرواند آبراهامیان استاد تاریخ دانشگاه نیویورک /ترجمه:فتاحی/ص139)
3️⃣ محمدرضاشاه : بزرگترین دزد تاریخ ایران : محمد رضا پهلوی هنگام فرار از ایران مبلغ 35 میلیارد دلار (معادل درآمد حاصل از فروش دو سال نفت ایران در سال 56) با خود برد. این مبلغ در سال 57 معادل 140 گرم طلا برای هر ایرانی بود. در رابطه با ثروت محمدرضاشاه پهلوی، ارقام و اعداد نجومی بسیاری روایت شده است. اردشیر زاهدی داماد شاه و وزیرخارجه او، درباره میزان ثروتی که شاه به هنگام فرار از ایران خارج کرد، چنین نوشته است: «دادستان تهران در زمان شریف امامی، فهرست دقیقی از افرادی که پولهایی را بهشکل ارز خارج کرده بودند، استخراج کرد. در میان این فهرست، شخص اعلیحضرت تا آن زمان ۳۱میلیارد دلار از کشور خارج کرده بود.» (زاهدی، اردشیر، ۲۵ سال در کنار پادشاه، ۱۳۸۱، ص ۳۱۳)
4️⃣ درحالیکه فرح پهلوی و فرزندان او اموال شاه را 62 میلیون دلار اعلام میکنند و رضا پهلوی پسر شاه اموال او را هنگام مرگش 62 میلیون دلار اعلام کرده است.
🔗 (گفتگوی رضاپهلوی با برنامه پارازیت صدای آمریکا:
🌐https://plink.ir/aMfat )
5️⃣ رقمی کلان که به زعم آنها در برابر دزدی های اصلی و اموال پنهان پهلوی ها ناچیز است و قابل بیان! اما شواهد و اسناد مستقل نشان میدهد شاه 44 بیلیون دلار ارث افسانه ای برای خانواده فاسدش از مال ملت ایران گذاشت و مُرد. (یراوند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه فیروزمندی و دیگران، 1379، ص 400)
6️⃣ فساد چنان در بین مقامات و دولتمردان حکومت پهلوی شایع و گسترده بود که علی امینی میگوید در سال ۱۳۵۴ به محمدرضا شاه پهلوی پیشنهاد داده دست کم ۱۵۰۰ نفر از مقامات بالای سیاسی و اقتصادی را که در نظر مردم به فساد و سوء استفادههای کلان مادی مشهور بودند، را دستگیر کند.
مصاحبه با دکتر امینی در آستانه سقوط شاه در انقلاب 57،
🌐https://plink.ir/oeDbe
7️⃣ وضع فساد اقتصادی و اخلاقی درباریان و منسوبان شاه، چنان ناگوار و هولناک بود که در میانه تظاهرات انقلابی مردم در ایران در سال 57 به دستور شاه، چند تن از مقامات بلندپایه از جمله هویدا نخستوزیر اسبق و نصیری رئیس سابق ساواک، به جرم فسادهای اقتصادی، بازداشت و زندانی شدند. اما این تلاشها، بیهوده، تقریباً بیفایده و تسکینبخش بود. در ماه آخر ۱۹۷۸، تقریباً تمامی افراد سرشناس ایران و دلالان بینالمللی که از قبل، منتفع میشدند، ناپدید شده و با میلیون ها دلار پول بادآورده به غرب گریختند. در ۲۷ شهریور ۱۳۵۷، کارمندان بانک مرکزی فهرست ۱۷۷ تن از افراد سرشناس را که گویا بالغ بر ۲ میلیارد دلار از کشور خارج کرده بودند، منتشر کردند. این فهرست نشان میداد که شریف امامی حدود ۳۱ میلیون دلار، ارتشبد اویسی ۱۵ میلیون دلار، نمازی ۹ میلیون دلار، آموزگار ۵ میلیون دلار، سپهبد مقدم ۲ میلیون دلار، شهردار تهران ۶ میلیون دلار، وزیر بهداری ۷ میلیون دلار و مدیرعامل شرکت ملی نفت، بالغ بر ۶۰ میلیون دلار از کشور خارج کردند.
( یرواند آبراهامیان؛ ایران بین دو انقلاب. ترجمه محمدی،فتاحی؛ 1387.ص 478)
#پاسخ_به_شبهاتوشایعات
💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🔴 ثواب منتظران در دوران غیبت
🔵 امام سجاد علیه السلام:
🌕 مَنْ ثَبَتَ عَلَی مُوَالاتِنَا فِی غَیبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِثْلَ شُهَدَاءِ بَدْر
🔺 هر کس در هنگام غیبت قائم ما به دوستی ما ثابت بماند خداوند به وی اجر هزار شهید مانند شهدای بدر خواهد داد.
📚 إعلام الوری بأعلام الهدی ص ۴۲۸
#مهدویت
بہ دلم لڪ زده
با خنـده ی تـو جـان بدهم
طرحِ لبخنـــدِ تـو
پـايـانِ پريشانے هاست...
#خادم_الشهدا
#شهیدحجتالله_رحیمی
#شهادت: ۹۰/۱۲/۱۸🕊
🌹 #سالروز_شهادت 🕊
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#در_محضر_معصومین
🔰امام صادق علیه السلام :
✍ما أقَرَّ قَومٌ بِالمُنکَرِ بَینَ أظهُرِهِم لا یُغیِّرونَهُ إلاّ أوشَکَ أن یَعُمَّهُمُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ بِعِقابٍ مِن عِندِهِ .
🔴هر گاه مردمى در برابر زشت کاریهایى که در میانشان صورت مى گیرد دم فرو بندند و آن را تغییر ندهند، زود باشد که خداوند عزّ و جلّ کیفر خود را شامل همه آنان سازد.
#امر_به_معروف_نهی_از_منکر
📚بحار الأنوار ج۹۷ص۷۸ح۳۴
#حدیث_روز