🌷 بسمرب الشهداء و صدیقین 🌷
🔴 #شیرصحرا
🥀 زندگینامه #شهیدحسنآبشناسان
قسمت 7⃣5⃣
🌻 سنگر هوانیروز¹
در اواخر تابستان سال ۴۴ به قرارگاه شمالغرب که در آن ایام در ارتفاعات کلاشین مستقر بود، مأمور گردیده و با یک فروند هلیکوپتر ۲۰۶ به آن منطقه پرواز کردم. در آن نقطه سنگری به هوانیروز اختصاص داشت و من در کنار پرسنل هوانیروز قرار گرفتم. محل پارک هلیکوپتر ما در اطراف ارتفاعات "گرهزرد" بود. اولین مأموریتهای پرواز با تیسمار شهیدصیادشیرازی و شهید آبشناسان و سرهنگ خلفبیگی بود که پروازی شناسایی بود.
ما آنروز به ارتفاعات ۱۳ هزارپایی حصار روس پرواز کرده و آن بزرگواران را در آن نقطه پیاده کردیم. در همان دقایق اولیه، سایت دیدهبانی حسن بیگ عراق، متوجه حضور ما شد و با آتش بسیار سنگینی از ما استقبال کرد. شهیدصیادشیرازی با دیدن شدت آتش به ما دستورداد که منطقه را ترک کرده، سه ساعت بعد به همان نقطه برگردیم.
این امر برای جلوگیری از هدف قرار گرفتن هلیکوپتر بود و ما اطاعت امر کرده، شهید صیادشیرازی و شهید آبشناسان و سرهنگ خلفبیگی را در آن نقطه گذاشته، خود به پرواز در آمدیم.
طبق دستور، پس از سه ساعت به همان نقطه برگشتیم. این بار نیز نیروهای عراقی متوجهی ما شدند و باز ما را به شدت زیر آتش گرفتند. ما وظیفه داشتیم آن بزرگواران را سوار کنیم؛ اما امکان نشستن بر زمین نبود و مجبور شدیم آنها را در حالی که هلیکوپتر در هوا بین زمین و آسمان بود، سوار کنیم.
پس از آن طرح عملیاتی قادر پیاده شد و عملیات آغاز گردید. منطقهی عملیاتی قادر، بسیار صعبالعبور و تدارک آن بسیار سخت بود. نیروهای دشمن هم تمام توان خود را در این منطقه به کار گرفته بودند و بدین ترتیب دستیابی به اهداف برای نیروهای خودی بسیار سخت بود.
از دستاوردهای این عملیات میتوان به جبههی جدیدی اشاره کرد که نیروهای ایرانی باز کرده بودند و عراقیها مجبور شده بودند تعداد چشمگیری از نیروهای خود را به آن منطقه گسیل دارند و با این محاسبات میتوان گفت که عملیات قادر، پیروزیهای دراز مدتی را برای نیروهای اسلام در پی داشت.
______________________________
۱. به نقل از سروان غلامرضا عالیپور
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسمرب الشهداء و صدیقین 🌷
🔴 #شیرصحرا
🥀 زندگینامه #شهیدحسنآبشناسان
قسمت 8⃣5⃣
در عملیات قادر، نیروهای خودی تا ۶۰ کیلومتری داخل عراق نفوذ کرده بودند و پایگاههای پیکان و لولان را در داخل خاک عراق بنا نهاده بودند. در آن منطقه، نیروهای کُرد عراقی و ایرانی در تردد بودند و مسلماً در چنین ترددی امکان نفوذ نیروهای مخالف هم وجود داشت.
مسئلهی مهمی که برای همهی نیروهای ما اهمیت داشت حضور شهید آبشناسان در خطوط اول درگیری بود.
معمولاً فرماندهان در سنگرهای امنی مستقر میشوند و جنگ را هدایت میکنند؛ اما شهید آبشناسان به جای آن که از جان پناه استفاده کنند یا از داخل سنگر جنگ را هدایت کند، در جبههها حضور داشت. هوانیروز در آن روزها پروازهای متعدد و سختی داشت اما محل استقرار هوانیروزها کمی دورتر از خط انجمن¹ (درگیری) بود و از آرامش و اوقات فراغت نسبی خود بهرمند میگردید.
در آن منطقه، آشپزخانهی کامل و خوبی وجود نداشت اما بچههای هوانیروز، با ابتکار خود آشپزخانهای درست کرده بودند و با امکانات کم، پخت و پز میکردند. راحتترین غذا با آن امکانات، تهیهی کباب بود. بهطوری که این مطلب در بین رزمندگان پیچید و هرکه فرصتی پیدا میکرد ساعتی مهمان ما میشد و ما با کباب از او پذیرایی میکردیم.
این کار آنقدر بالا گرفت که دیگر با هر کسی کار داشتند به سنگر ما میآمدند. یک بار شهید آبشناسان، به دنبال شخصی میگشت که به او آدرس محل ما را دادند. ایشان تشریف آوردند و ما از او خواهش کردیم که داخل سنگر بیاید و ایشان با کمال تواضع داخل شد. خوشبختانه در آن ساعت امکانات کباب وجود داشت. بلافاصله بچهها کبابی درست کرده به ایشان تقدیم نمودند.
______________________________
۱. خط تماس با دشمن.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسمرب الشهداء و صدیقین 🌷
🔴 #شیرصحرا
🥀 زندگینامه #شهیدحسنآبشناسان
قسمت 9⃣5⃣
ایشان کباب را میل کرده و از سلیقه و پخت ما بسیار خوششان آمد و پس از صرف شام به شوخی گفتند:
« حالا معلوم شد که وقتی دنبال هرکسی بگردیم باید به سنگر هوانیروزها بیابیم. ما از فردا جلساتمان را در همین جا برقرار میکنیم تادیگر دنبال کسی نگردیم. »
همه به فرمایش ایشان خندیدیم. یکی از دوستان حاضر، در جواب به شهید آبشناسان گفت:
« جالب اینجاست که از این پس تیمسار صیادشیرازی، وقتی دنبال شما میگردد باید به این جا یابد. »
همه به حرفه او خندیدیم و شهید آبشناسان پس از خندهی ملیحی از ما تشکر و خداحافظی نمود. ما هرچه اصرار کردیم، ایشان ساعتی برای استراحت بماند، نماند و رفت.
او کسی نبود که راحتطلب باشد و سلامتی خود را به اجرای مأموریت، مقدم بدارد و به مانند سربازی در خط اول حضور داشت.
وقتی خبر شهادت او را شنیدیم، بلافاصله هلیکوپتری به محل حادثه رفت و پیکر شهید را به پشت جبهه انتقال داد.
او فرماندهی بود که در خارج از سنگر شهید شد و با شهادت خود مانند بسیاری از پاکبازان به نقطهی اوج رسید و به مهمانی خدا رفت.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسمرب الشهداء و صدیقین 🌷
🔴 #شیرصحرا
🥀 زندگینامه #شهیدحسنآبشناسان
قسمت 0⃣6⃣
🌻 تاوان اشتباه¹
زمستان رفتهرفته کولهبار خود را میبست و جای خود را به بهاری دل انگیز میداد. در یکی از این روزهای زیبای اسفند ۵۹ که در ارتفاعات دشتعباس مشغول نگهبانی بودم. ناگهان صدای موتورسیکلتی توجهم را به خود جلب کرد. به سرعت از دهانهی غار پایین آمده به طرفش دویدم. اما هنوز کاملاً پایین نرسیده بودم که شهید آبشناسان، را دیدم که طبق معمول با موتورسیکلت در منطقه مشغول گشت زنی بود. شهيد آبشناسان هم وقتی مرا دید بعد از سلام و احوالپرسی گفت:
« امانی آماده باش امشب میخواهیم به استقبال یکی از ستونهای دشمن برویم. »
سربازان با شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدند. خدمههای آرپیجی شروع به پاک کردن سلاحهایشان کردند. بقیهی پرسنل هم کارهای مربوط به خود را انجام دادند تا هر چه زودتر برای مراسم استقبال آماده شوند.
ساعت حدود پنج بعد از ظهر، به سمت محل مورد نظر به راه افتادیم. شهید آبشناسان که فرماندهی عملیات را برعهده داشت، فرماندهانِ بقیهی تیمها را احضار نمود و نقشههای عملیاتی را کاملاً برایشان تشریح کرد. آنگاه شام مختصری صرف کردیم و منتظر ماندیم تا هوا کاملاً تاریک شود.
آن شب شور و حال عجیبی در میان بچهها حکمفرما بود. بعضی مشغول نوشتن وصیتنامههایشان بودند، گروهی دیگر هم یکدیگر را در آغوش گرفته از هم حلالیت میطلبیدند.
_______________________________
۱. به نقل از سرگرد پیاده یدالله امانی
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین و صلی الله علی محمّد و آله الطّاهرین
✨بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ✨
#فراخوان_جمعه_های_عریضه_نویسی
این دعوتنامه ای است برای شما منتظر عزیز امام زمان علیه السلام، تا همراه محبین ایشان محضر عریضه نویسی خدمت امام زمان علیه السلام، پدر مهربانمان، تشرف پیدا کنید و عریضه به موکلین نور بسپارید💫
نامه ای بنویسید خدمت مولا و درددل کنید ..هر آنچه از دلتان میگذرد
در اول و آخر دعاهایتان تعجیل فرج را طلب بفرمایید و به درگاه مبارکشان ندبه کنید که
أكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم
و
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوء
#مهدویت
#روزشمار_غدیر
0⃣ 1️⃣ روز مانده تا عید سعید غدیر
تا عیدالله الاکبر، هر روز چشم مان را به نور یکی از فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام روشنایی بخشیم...
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدئو_استوری_روزشمار_غدیر
0⃣ 1️⃣ روز مانده تا عید سعید غدیر
تا عیدالله الاکبر، هر روز چشم مان را به نور یکی از فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام روشنایی بخشیم...
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#در_محضر_معصومین
🔰امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السّلام:
✍وَبِمَهْدِيِّنا تَنْقَطِعُ الحُجَجُ، فَهُوَ خاتَمُ الأئِمَّةِ وَمُنْقِذُ الأمَّةِ وَمُنْتَهَی النُّورِ وَغامِضُ السِّرِّ.
🔴با مهدیِ ما حجّتها گسسته میشود؛ او پايانبخش سلسلۀ امامان، نجاتبخش امّت و اوج نور است و رازی پیچیده دارد.
📚بحار الأنوار، ج ۷۴،ص۲۹۸
#حدیث_روز
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۱۷ تیر ماه سالروز شهادت مدافع حرم" #ابراهیم_اسمی " گرامی باد
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
۱۷ تیر ماه سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج)
🕊شهید مدافع حرم " ابراهیم اسمی" گرامی باد.
اَللهُمَ عَجِل لِوَلیک الفَرَج
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
❇️#سیره_شهدا
🟣شهید مدافعحرم #ابراهیم_اسمی
☔️هرچی که شهید ابراهیم اسمی بهدست آورد ، از همان آبدارخانه و چایریزی روضه امام حسین علیهالسلام بود که خالصانه و در نهایت گمنامی و سکوت انجام میداد.
☔️اهل نماز شب و بیداری بینالطلوعین بود. عاشق قرآن شده بود و به دنبال حفظکردن قرآن بود که موفق شد سهجزء قرآن را حفظ کند؛ ابراهیم به پدربزرگش میگفت: «بابابزرگ دعا کن که انشاءالله بتوانم حافظ کل قرآن بشوم.»
☔️همیشه توی ماشینش کتابهای «سلام بر ابراهیم» و «سهدقیقه در قیامت» رو داشت و به نوجوانان و جوانان هدیه میداد و توصیه میکرد که بخوانند و به دیگران هدیه بدهند.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فرازی از وصیت نامه شهید علی آقا عبداللهی🕊
🔸همسر عزیزم هدف بنده از این ماموریت، لبیک گفتن به شعار نحن عباسک یا زینب میباشد و دیگری خوشحالی خانوادههای مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خود را در پی دارد می باشد و نابودی کفار زمان ان شاالله و در آخر توفیق شهادت.
🔸خواسته من از شما این است که لحظهای از ولایت و خط رهبری جدا نشوید زیرا دشمن امروزه همین را میخواهد وتلاش به این دارد.
🔸به واجبات توجه بیشتری داشته باشید و لحظهای از وجود خداوند و الطاف او غافل نشوید.
🔸دوست دارم عشق ولایت و رهبری و روحیه جهادی را در دل فرزندم امیرحسین زنده نگه داری.
شادی روح شهدا صلوات 🌹🍃🌹🍃
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
#وصیت_شهدا_
#امام_خامنه_ای(حفظه الله):
ملت ایران امروز به پیام شهدا نیازمند است .
از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امام زمان عج الله تعالی است.
🌷شهید محسن حججی🌷
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔴 مسابقه عظیم فرهنگی «نوش دارو» سراسری شد‼️
♨️ با محوریت روابط دختر و پسر ♨️
🎁 همراه با ۳۰ میلیون تومان جایزه #نقدی شامل:
💳 ۱۴ کارت هدیه یک میلیون تومانی برات نفرات برتر
💳 ۱۲ کارت هدیه ۵۰۰ هزار تومانی برای نفرات برتر
💳 ۵۰ کارت هدیه ۲۰۰ هزار تومانی به قید قرعه برای کسانی که حداقل نصف نمره آزمون را کسب کنند
📆 تاریخ برگزاری مسابقه: ۳۱ تیر ماه
✅ دانلود #رایگان نسخه PDF مقاله، ثبتنام در آزمون و کسب اطلاعات بیشتر از طریق لینک:
🌐 https://zil.ink/noosh_daroo
#جبهه_مقاومت_فرهنگی_رویین_دژ
🔺 @RooyinDezh
🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲
زِ روی عینِ عنایت خدای بنده نواز
به روی خلقِ جهان کرد بابِ رَحمت باز
زمانِ هجر گذشت و دلم از آن شاد است
که وصلِ یار مرا گشته هم دَم و دَم ساز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
دنیا به جز تو سایه امنی نداشته ست
ما را به زیـــر سایـهی امنت مـکان بــده
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله
#صبحم_بنام_شما
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
رهایت می کنم
شاید به دستت آورم هر چند
سلام اولین ات هم
پر از بوی جدایی بود......
شهید مهدی خوش لسان🌷
سلام ، صبـحتون شهـدایـی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰 فرازی از وصیت نامه شهید؛
پروردگارا!
من برای تحقق بخشيدن به قرآن كريمت و به اسلام عزيز، و در پاسخ به ندای "هل من ناصرا ينصرنی" امام امت در اين راه بزرگ گام برداشتم.
خدايا!
عاجزانه از تو می خواهم اين عاصی و گناهكار را از گناه ها و هواهای نفسانی و ريا نجات بخشی،
بعد به آرزوی ديرينه، يعنی شهادت برسانی..
شهیدحسین آبرودی 🌷
ولادت: ۱۳۴٠/۴/۳
شهادت: ۱۳۶۲/۲/۲۸، خرمشهر
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔹فرماندهای که صدام شخصاً برای سرش جایزه تعیین کرد!
کتاب #شیر_صحرا
زندگینامه شهید حسن آبشناسان
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🌷 بسمرب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 #شیرصحرا 🥀 زندگینامه #شهیدحسنآبشناسان قسمت 1⃣5⃣ 🌻 شهید از
قسمتهای ۵۱ تا ۶۰ کتاب بسیار جذاب شیرصحرا
🌷 بسمرب الشهداء و صدیقین 🌷
🔴 #شیرصحرا
🥀 زندگینامه #شهیدحسنآبشناسان
قسمت 1⃣6⃣
پس از اقامهی نماز دستور حرکت صادر شد و ما که " تیم هجوم " بودیم در نوک پیکان ستون حرکت خود را آغاز کردیم. شیارها و درهها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم. چندین بار از مقابل سربازان بعثی عبور کردیم؛ اما آنها متوجه حضور ما نشدند.
هنگامی هم که از جادهی دزفول - دهلران گذشتیم، در میان علفهای کنار جاده، که ارتفاع آنها گاهی به حدود نیم متر میرسید، پنهان شدیم.
طبق برنامهی از پیش تعیین شده، تیم ما میبایست به وسيلهی " تى ان تی " ابتدای ستون دشمن را از بین میبرد. تیم های دیگر هم میبایست به وسیلهی آرپیجی بقیهی ستون را نابود میکردند.
افسر مهندسی تیم، که مسئولیت کار گذاشتن مواد منفجره را بر عهده داشت، چندین مرتبه بر روی جاده رفت؛ اما هر بار خودروهای عراقی از راه میرسیدند و مانع انجام کار میشدند. تا اینکه بالاخره با زحمت زیاد موفق شد مواد منفجره را بر روی پل جاسازی کند. تا حدود ساعت ۱۲/۳۰ شب چندین بار خودروهای دشمن از روی پل عبور کردند، اما هنوز از ستون خبری نبود.
همین طور که منتظر ورود ستون بودیم، یکی از خودروهای دشمن بر روی پل توقف کرد و رانندهی آن پیاده شد و بعد از این که نگاهی به اطراف انداخت، سیگاری را روشن کرد. بعد هم دوباره مشغول قدم زدن در اطراف پل شد.
یکی از سربازان ما که با مشاهده سرباز بعثی به شدت عصبانی شده بود، با لحن تندی گفت:
« تو را به خدا ببين! وقاحت و بیشرمی را به حدی رساندهاند که در خاک مقدس ایران و در حضور ما به راحتی سیگار میکشند و ما هیچکاری از دستمان ساخته نیست. »
همین طور که این کلمات را با تندی ادا میکرد، سیگاری را در آورد و آن را روشن کرد.
گشتیهای دشمن که در نزدیکی کمین ما مشغول تردد بودند. هنگامی که متوجه روشنایی شدند، تیربارهایشان را به طرف ما نشانه رفتند و آمادهی تیراندازی شدند. چند لحظه بعد هم دو دستگاه نفربر دیگر به آنها ملحق شدند.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسمرب الشهداء و صدیقین 🌷
🔴 #شیرصحرا
🥀 زندگینامه #شهیدحسنآبشناسان
قسمت 2⃣6⃣
نفسها در سینهها حبس شده بود. کوچکترین حرکتی موجب لو رفتن کمین و کشتار دستهجمعی ما میشد. احساس میکردیم که دیگر کارمان ساخته است؛ به طوری که حتی شهادتین را هم بر زبان جاری ساختیم.
با مشاهدهی این وضع، بلافاصله دستور آتش را صادر کردم و خیلی آهسته به تخریبچی گفتم که کلید انفجار را بزند. تخریب چی هم بلافاصله دست به کار شد.
چند نفر از سربازان دشمن که از نفربر پیاده شده بودند، به سرعت به طرفمان هجوم آوردند؛ اما تخریبچی تا آن لحظه اقدامی انجام نداده بود. با عصبانیت او را صدا زدم و گفتم:
« پس چرا معطلی. یالا بزن... »
اما تخریبچی رو به من کرد و گفت:
« زدم ولی عمل نکرد. مثل این که چاشنی از تی ان تی جدا شده. »
خیلی سریع با شهید آبشناسان تماس گرفتم تا جریان را به اطلاعش برسانم؛ اما هنوز هیچ حرفی نزده بودم که آبشناسان فریاد زد و گفت:
« کلید انفجار را بزنید پس چرا معطلید؟ »
- « جناب سرهنگ زدیم؛ اما عمل نکرد. »
+ « پس خودت یه کاری بکن. بقیهی تيمها منتظر انفجار تیانتی هستند. »
چارهای نداشتم. خیلی سریع بر روی زانوهایم نشستم و ژ۳ را به طرف نفراتی که در چند قدمی ما بودند نشانه گرفتم. بعد هم با توکل به خدا اولین خشاب را بر روی آنها خالی کردم و در همان حال فریاد زدم:
« بچهها بزنید امانشان ندهید! »
سربازان با شنیدن دستور از میان علفزار برخاستند و در یک لحظه، ۴ دستگاه نفربر را آماج گلولههایشان قرار دادند و آنها را به آتش کشیدند.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم