eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام علے(ع): 💠 خداوند ،شهدا را در قیامت با چنان جلال و نورانیتے وارد محشر مے ڪند ڪه اگر انبیا سواره از مقابل آنان عبور ڪنند به احترام شهیدان پیاده میشوند! 🌸شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات 🌸 شهید @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
مکانیک تانک بود‌ اواخر نماز شبش ترک نمی شد. عاشق امام زمان(عج) بود. می گفت: " خیلی ناراحتم که برای خشنودی آقا نتونستم کاری انجام بدهم... " 🌷شهید روح الله کافی زاده🌷   یاد شهدا باصلوات🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
آقا روح الله همیشه به دخترمون تاکید می کرد که مواظب باشه هیچ وقت تار مویی ازش مقابل نامحرم پیدا نباشه. همیشه تو خرید لباس برای دخترمون وسواس زیادی بخرج می داد که مناسب باشه. من بهشون می گفتم دخترمون که دوسالش نشده بذار یه لباس دخترونه بدون آستین بگیریم. می گفت: " نه من نمیخوام چشم نامحرم از الان به دخترم بیفته حتی اگه دوسالش باشه. " 🌷شهید روح الله کافی زاده🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
۱۵ اردیبهشت سالروز شهادت پهلوان گود گرمدشت، شهیدِ فتح خرمشهر شهید سردار حسین قجه‌ای🌷 این فرمانده کشتی‌گیر از زمان خدمت در کردستان مردانگی را معنا کرده بود و در جریان عملیات آزادسازی خرمشهر یک بار دیگر شجاعت و مردانگی‌اش را نشان داد. او حتی در جواب فرمان عقب‌نشینی گفته بود این‌قدر مقاومت می‌کنیم که یا منطقه را نگه می‌داریم یا من هم مثل این بچه‌ها شهید می‌شوم. این اولین‌بار بود که رزمنده زرین‌شهری روی حرف فرماندهانش حرف می‌زد. "قجه‌ای"با فرماندهی گردان سلمان فارسی لشکر۲۷ حضرت رسول(ص) موفق به دفع پاتک سنگین دو تیپ زرهی ارتش عراق در منطقه گرمدشت در جاده‌ اهوازــ خرمشهر شد. در جریان این مقاومت ۳ روزه نیروهای گردانش و همچنین خود او به فیض شهادت رسیدند. به یقین می‌توان گفت اگر مقاومت "قجه‌ای" و یارانش نبود خرمشهر فتح نمی‌شد. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
حاج "احمد متوسلیان" گروهی از دلاورمردان را از شهرهای مختلف گرد هم آورد و برای مقابله با دشمنانی که از طرف رژیم صدام پشتیبانی می شدند، به کردستان برد و مرکز فرماندهی اش در شهر مریوان قرار گرفت. از لحاظ امکانات و مواد غذایی، وضع رزمندگان زیاد خوب نبود. مخصوصا آشپزی که وظیفه تامین غذا برای آنها را داشت، زیاد وارد نبود و صدای همه را درآورده بود. "حسین قجه ای" فکری به ذهنش رسید. سریع رفت زرین شهر اصفهان و به پدر کشاورزش که دست بر قضا آشپز توانایی هم بود، گفت: "بابا جان، شما فقط یک هفته بیا کردستان، به این آشپز ما پخت و پز رو یاد  بده، سر یک هفته خودم برت می گردونم خونه." بچه ها حال می کردند. دست پخت حاج جواد قجه ای حرف نداشت. حسین هم از این که توانسته بود چنین مشکل بزرگی را حل کند، به خود می بالید. یک هفته شد چند ماه و حاج جواد همچنان در آشپزخانه سپاه مریوان مشغول پخت غذا برای رزمندگان اسلام بود. هر چه می رفت سراغ حسین و می گفت: "حسین جون، تو به من قول دادی فقط یک هفته این جا بمونم، الان چند ماه شده." جواب حسین این بود: پدر جان، این آشپزه هنوز کار یاد نگرفته و داره مواد غذایی رو خراب می کنه. شما چند روز دیگه اینجا بمون، خودم برت می گردونم اصفهان. دست آخر حاج جواد شکایتش را برد پیش حاج احمد متوسلیان و به او گفت: "حاج آقا، شما یه کاری بکنید. حسین به من قول داده که بعد یک هفته منو ببره خونه، ولی الان چند ماه گذشته و خبری نشده. هرچی هم بهش میگم حداقل بذار برم مرخصی، اجازه نمیده. تو رو خدا حاجی جون، شما بهش بگین بذاره برم ... بهش بگو، بابا می خوام برم به ننه ات سر بزنم! سردار قجه‌ای سال ۱۳۶۱ در ۲۴ سالگی با سمت فرمانده گردان سلمان که از روز نخست عملیات بیت المقدس وظیفه پدافند در منتهی الیه سمت چپ مواضع تیپ ۲۷محمد رسول الله در حاشیه جاده اهواز - خرمشهر را بر عهده گرفته بود نیروهای گردان سلمان را که فرماندهی‌اش  با او بود و در محاصره گازانبری دو تیپ  کماندویی عراق گرفتارشده بودند، را تنها نگذاشت و آن قدر مقاومت کرد که همه شهید شدند ولی نگذاشتند وجبی از خاک جاده خرمشهر به دست بعثیان بیفتد. 📎فرماندهٔ گردان سلمان فارسی لشگر۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۷/۶/۱۴ زرین‌شهر ، اصفهان ●شهادت : ۱۳۶۱/۲/۱۵ خرمشهر ؛ عملیات بیت‌المقدس •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
●حسين در كردستان فرمانده‌ي محور دزلي بود، هميشه كومله‌ها را زير نظر داشت، آنان از حسين ضربه‌هاي زيادي خورده و براي همين هم براي سرش جايزه گذاشته بودند. يك روز سر راه حسين كمين گذاشتند. او پياده بود، وقتي متوجه كمين كومله‌ها شد، سريع روي زمين دراز كشيد و سينه خيز و خيلي آهسته خودش را به پشت كمين كشيد و فردي را كه در كمينش بود به اسارت درمي‌آورد. ●و به او گفت : حالا من با تو چكار كنم؟ كومله در جواب گفت : نمي‌دانم، من اسير شما هستم. حسين گفت: اگر من اسير بودم،‌با من چه مي‌كردي؟ كومله گفت:«تو را تحويل دوستانم مي دادم و بيست هزار تومان جايزه مي‌گرفتم. حسين گفت:«اما من تو را آزاد مي‌كنم. سپس اسلحه او را گرفته و آزادش كرد. آن شخص، فرداي آن روز حدود سي نفر از كومله‌ها را پيش حسين آورد و تسليم كرد آنها همه از ياران حسين در جنگ تحميلي شدند. 🌷 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیکر پاره پاره شهید علم الهدی را از قرآنش شناختند ما را به چه خواهند شناخت؟ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
هر کسی را👤 سر چیزی و تمنای کسی است👌 ﮼𖡼 ما به غیر از تو🥰 نداریم تمنای دگر😉 عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸 ↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 💚 آفتاب رویت روشنی بخش دل هر مومن است ڪاش چشم شیعیان روشن شود با دیدنت علیڪ یابقیه الله🌼🌿 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 💚 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم