🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #دلتنگ_نباش
🌹زندگینامه شهید مدافع حرم #روحاللهقربانی
قسمت 5⃣2⃣1⃣
هر دو سر سفره نشستند. این اولین عیدی بود که دو نفری کنار هم در خانه خودشان بودند. زینب قرآن را باز کرد و روح الله مشغول خواندن شد. حس وحال عجیبی داشتند. سال که تحویل شد، به هم تبریک گفتند. روح الله از درون قرآن عیدی زینب را داد. هردو به خانواده هایشان زنگ زدند و تبریک گفتند.
قرار بود هفتم عید به همراه خانواده زينب به بابلسر بروند. پدر روح الله هم مشهد بود. قرار شد او هم از مشهد پیش آنها برود.
از فردای سال تحویل دیدوبازدیدهای عید شروع شد. اولین عیدی بود که ازدواج کرده بودند، هرجا می رفتند بهشان کادو میدادند. بیشتر کادوها را به زینب میدادند، تا آخر صدای درآمد و به شوخی گفت:
« چرا همه فقط به عروس کادو میدن ؟ فقط تو عروسی کردی؟ پس من چی؟! »
سر به سر زینب میگذاشت و می خندیدند. وقتی برای عیددیدنی به خانهی رضا رفته بودند، پیشنهاد داد همه با هم به خانه رسول بروند و عید را به پدر و مادرش تبریک بگویند. همه از پیشنهادش استقبال کردند. رضا با پدر رسول هماهنگ کرد و راهی خانه شهید رسول خلیلی شدند. روح الله و زينب به همراه رضا و پدر و مادرش. زینب خیلی هیجان داشت. دوست داشت مجدد مادر رسول را از نزدیک ببیند. وارد خانه که شدند، عکس بزرگ رسول اولین چیزی بود که به چشم میآمد. کمی که نشستند، از مادر رسول خواستند از پسرش بگوید. او هم شروع کرد به تعریف:
« از خصوصیات اخلاقی و رفتاری اش گفت، از مرام و مردانگی اش از جهادی که در راه خدا انجام داده بود، از اینکه با رضایت قلبی پسرش را راهی کرده بود و از وصیت نامه ای که رسول به کمک او نوشته بود. »
زینب با دقت به حرف هایش گوش می داد. هیجانش باعث شده بود قلبش تندتر بزند. صحبتهایش که تمام شد، زینب طوری که فقط مادر رسول بشنود، گفت:
« حاج خانوم، آقا رسول عروسی ما اومده بودن. اون شبی که روح اللـه خبـر شهادتشون رو آورد، بـا هـم فیلم عروسی رو گذاشتیم و کلی گریه کردیم. »
- « خدا حفظتـون کنه. میشـه بعـدآ فيلم عروسی تون رو بیارید منم ببینم؟ »
- « بله، حتماً. »
مادر رسـول از جایش بلند شد و گفت:
« بیاید اتاق پسرم رو نشونتون بدم. »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🟢 پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
تنها به دستان مهدی عجل الله تعالی فرجه است که خداوند دروغ را نابود خواهدکرد و روزگار رنج و سختی را به پایان خواهد رساند.
📚غیبت طوسی ص۱۸۵
#مهدویت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#در_محضر_معصومین
🔰امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
✍أجَلُّ المُلوکِ مَن مَلَکَ نفسَهُ وبَسَطَ العَدلَ .
🔴ارجمندترین شهریاران کسی است که بر نفس خود شهریاری کند و عدالت را بگستراند .
📚 منتخب میزان الحکمه : 514
#حدیث_روز
🔹جهت تعجیل در فرج:
🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸 آن فردی که با رانت در صندوق بازنشستگی مسئولیت گرفته بود و دکتر جلیلی به آن اشارهای کرد و خطاب به پزشکیان گفت او را میشناسید کسی نیست جز داماد پزشکیان...
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
16.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗳فقط یک میلیون رای تو این مصاحبه خوابیده (تو انتشارش بترکونید)
یه فساد از جلیلی بگو جایزه بگیر
یه برنامه از پزشکیان بگو جایزه بگیر 😐
❓بنظرت مردم چی گفتن❓😂☝️
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
بسیاری از برنامههای اربعین به دولت بستگی داره
اگه دوست دارید به چهارسال قبل برگردید که یک هفته معطل میشدید برای ویزا گرفتن و ده دلار تو عراق هزینه ورود میدادید و مشکلات دیگه، به پزشکیان رأی بدید که دولت سوم روحانیه
دبیر ستاد اعتدالیون اصولگرا و اعتدالیون دکتر پزشکیان به ستاد دکتر سعید جلیلی پیوست
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
15.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 شوک بزرگ به ستاد پزشکیان
🔹محمدرضا جهان بیگلری دبیر ستاد اعتدالیون پزشکیان: به علت حضور افراد ناکارآمد تیم روحانی در اطراف پزشکیان استعفا کردم.
🔹بعد از بررسی برنامه های آقای جلیلی به این نتیجه رسیدم ایشون فرد اصلح و مناسب برای ریاست جمهوری هستند.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•• #آقامونه ••
﮼𖡼 من خاڪ رهت سازم
تن گر همہ جان باشد
﮼𖡼 جان گر چہ گران باشد
در پاے تو ارزانی
عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
آرزو که محال نیست
دوست داشتم این آخرهای تعطیلات یک روز میهمان خانه ام می شدی
برایت میوه می آوردم، چای و شیرینی
و بعد می نشستم و رو به نگاهت می گفتم:
چه خبر آقاجان؟
و شما می گفتی:
سلامتی!
#یاایهاالعزیز #سلام_یامهدی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم