eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
302 دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 2⃣3⃣1⃣ حقوق‌شان وصل شده بود و کمی هم پس‌انداز داشتند. بعد از کمی بالا و پایین کردن به این نتیجه رسیدند که یک ماشین بخرند. حال پدر روح الله رو به بهبود بود، اما باز هم به مراقبت و توجه نیاز داشت. هر هفته به او سر می زدند، اما طولانی بودن مسیر خیلی اذیت‌شان می کرد. آقای قربانی هم همیشه نگران رفت و آمد آنها بود. با پس‌اندازی که داشتند و وامی که گرفتند، پول‌شان رسید یک رنو بخرند. خانواده‌هایشان خواستند به‌شان پول قرض بدهند تا ماشین بهتری بخرند اما ترجیح دادند با همان پولی که دارند، در سطح خودشان بخرند و از کسی پول قرض نکنند. یک رنو خریدند. حالا دیگر رفت و آمد برایشان ساده تر شده بود. هر چند رنو خیلی قبراق نبود ولی هرچه بود از موتور بهتر بود. هر دو گواهینامه داشتند اما چون زینب خیلی وقت بود که رانندگی نکرده بود نمی‌توانست پشت فرمان بنشیند. روح الله اصرار می کرد که حتما زینب رانندگی یاد بگیرد تا بتواند هرکجا لازم بود اط پس خودش بربیاید. چند باری باهم تمرین کردند، اما باز زینب جرئت نمی کرد بدون او پشت فرمان بنشیند. روح الله که اوضاع را این طوری دید، گفت: « نه این جوری تو راننده نمیشی. باید یه کار اساسی کرد. » فردای آن روز به خانه آمد و گفت باید یک مأموریت دوروزه برود. کارهایش را انجام داد و گفت: « من ساعت سه با دوستام سر اتوبان امام رضا قرار دارم. آماده شو با هم بریم اونجا. من با دوستام رفتم، تو ماشین رو بردار برو خونه مامانت. » زینب با تعجب فقط به او نگاه کرد. روح الله که نگاه متعجبش را دید، گفت: « چیه؟ چرا اون جوری نگاه می کنی؟ نکنه میخوای فکر کنم که تو نمی‌تونی راننده بشی؟! » ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 3⃣3⃣1⃣ خیلی می ترسید اما می دانست که اگر این کار را نکند، روح الله دیگر ماشین را دستش نمی‌دهد. با هم سوار ماشین شدند. روح الله خیلی عادی برخورد می کرد تا ترس زینب بریزد. به محل قرار که رسیدند، گفت: « خب من همین جا با دوستام قرار دارم. بیا بشین پشت فرمون. از همین اتوبان آزادگان بندار بروخونه مامانت، ببینم چه کار می‌کنی! بهت زنگ نمی زنم. هروقت خودت رسیدی، بهم زنگ بزن. » زینب سعی می کرد خونسرد برخورد کند و طوری نشان بدهد که اصلا نگران نیست، اما واقعا در دلش نگران بود و نمی دانست می‌تواند از پسش بربیاید یانه. روح‌الله پیاده شد و زینب پشت فرمان نشست. موقع خداحافظی روح الله گفت: « سعی کن با سرعت پنجاه تا بری. با پنجاه تا بری، خدای نکرده تصادف کنی، هیچی نمیشه، خودم میام خسارتش رو می‌دم. » بعد هم خداحافظی کرد و رفت. زینب بسم‌الله گفت و راه افتاد. به تمام توصیه‌های او عمل کرد و خود را به خانه پدرش رساند. وقتی رسید، زنگ زد به حسین و گفت بیاید کمکش کند تا ماشین را پارک کند. وقتی حسین آمد با دیدن زینب پشت فرمان تعجب کرد و گفت: « پس کو روح الله؟! » - « روح الله مأموریته. من خودم اومدم. » ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 4⃣3⃣1⃣ حسین اولش باور نمی کرد: « واقعا خودت اومدی؟ تو که می‌ترسیدی بشینی پشت فرمون! روح الله چه جوری بهت اعتماد کرد داده دستت؟ اگه میزدی به کسی چی؟ » زینب از ماشین پیاده شد و همان طور که لبخند می زد، گفت: « حالا که هیچی نشد. اتفاقا این قدر بهم اعتماد به نفس داد، خیلی راحت اومدم. » زینب تماس گرفت و خبر رسیدنش را داد. روح الله گفت: « می‌دونستم که تو می‌تونی. » دو روز بعد هم بازینب تماس گرفت و گفت: « من دارم برمی‌گردم. دارم میرم بهشت زهرا، توبیا اونجا دنبالم. بیا که ببینم راننده شدی. » خانم فروتن خیلی نگران بود. می گفت خطرناک است و نرود، اما زینب گفت: « من باید برم. اگه نرم، راننده نمی‌شم. دیگه روح الله بهم ماشین نمیده. » این را گفت و رفت. اولین بار بود که تنها با ماشین به بهشت زهرا علیهاالسلام می‌رفت. از روی تابلوها مسیر را پیدا کرد. روبه روی در ورودی اصلی بهشت زهرا علیهاالسلام با هم قرار گذاشته بودند. او زودتر رسید. وقتی زنگ زد و گفت که رسیده است، روح الله با تعجب گفت: « رسیدی؟ باریکلا چه زود! منم تا ده دقیقه دیگه می رسم. » وقتی رسید، خیلی تشویقش کرد. باهم رفتند سر مزار مادرش و شهید صیاد شیرازی و شهید رسول خلیلی. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 5⃣3⃣1⃣ از وقتی که کار روح الله درست شده بود، هر روز برای رفتن به سوریه تلاش می کرد، اما هر کسی را به راحتی نمی بردند. با این‌که تمـام شرایطش را داشت، بازهم سخت گیری می کردند. این تکاپوی روح الله و بی قراری هایش برای رفتن، از چشـم زیـنـب دور نمی‌ماند. با اینکه به شدت به او وابسته بود ولی دوست نداشت شوهرش را این قدر بی‌تاب وبی قرار ببیند. خردادماه روح الله به یک دوره آموزشی رفت. وقتی برگشت، گفت: « فعلاً چیزی معلوم نیست اما احتمال داره، برای شهریور اعزام بشیم سوریه. » زینب با نگرانی پرسید: « کجابری؟! بری سوریه؟ اونجا که جنگه، روح الله من خیلی می ترسم. » - « »اصلا جای نگرانی نیست. منطقه عملیاتی نمی خوام برم، اونجایی که من میرم، اصلا جنگ نیست، خیالت راحت. بعدشم دیدی که کار من چقدر بالا و پایین دارد، هیچی معلوم نیست، به کسی هم چیزی نگو، چون معلوم نیست برنامه ام چه جوری بشه. » زینب که چند باری دیده بود ماموریت هایش کنسل شده بود، به خیال این‌که این بار هم کنسل می شود دیگر حرفی نزد، اما فکرش خیلی مشغول شد. تیرماه بود و ماه مبارک رمضان، روح الله آن قدر جنب و جوش داشت که وقتی به خانه برمی گشت، خیلی خسته بود اما استراحت نمی کرد. می رفت بیرون و با موتور کار می‌کرد. معمولا چند دقیقه مانده به افطار می رسید. زینب خودش هم در بیمارستان خیلی خسته می شد اما وقتی به خانه می رسید، همه چیز را آماده می کرد. هم افطار درست می کرد و هم شام می پخت. نمی گذاشت روح‌الله کاری انجام بدهد. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم کامل حضور رهبر انقلاب در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم ۱۴۰۳/۴/۱۵ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
مثل هفته قبل عکس از برگه های انتخابی رو برامون بفرستید که داخل بارگزاری بشه. مخصوصا رأی اولی‌ها.😉 فرقی هم نمی‌کنه از کدوم نامزد باشه.
🔰امام علی علیه السلام: ✍آلَهُ الرِّئاسَهِ سِعَهُ الصَّدرِ . 🔴سعه صدر، ابزار ریاست است . 📚غرر الحکم ودرر الکلم، ح1256 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📷 بچه‌هایی که دغدغه ایران را دارند @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
@shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
حتی پورشه سوارا هم به ‎ رای میدن؛ شما چطور ؟! @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
حضور مادر و فرزند ایرانی با لباسی منقش به تصویر در شهر بیرمنگام انگلیس @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
به نیابت از سردار حاج قاسم سلیمانی و شهید مدافع حرم سجاد طاهرنیا
🇮🇷سلام مادرم به یاد فرزندروحانی اش که در راه تبلیغ اسلام در حین ماموریت به لقا الله پیوست. خرم آباد لرستان @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✊ او ایستاد پای امام زمان خویش... 💐 امروز ۱۵ تیر ماه سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) 🕊شهید مدافع حرم " " گرامی باد. اَللهُمَ عَجِل لِوَلیک الفَرَج @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
پدر شهید فریدونڪنارے صبح پس از راے دادن بہ رحمت خدا رفت. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🇮🇷حاج‌حسین‌یکتا: هر جا توسل به حضرت فاطمه شد پیروز شدیم امشب شب قدر انقلاب اسلامی است!! «یا مَوْلاتى یا فاطِمَهُ أَغیثینى» سهم شما ۱۴ مرتبه
•• •• ﮼𖡼 این گردبادهایِ به غیرت در آمده تسلیم رهبرند که طوفان نمی‌کنند ﮼𖡼 ای رهبرا به پای دفاع از حریمتان مردم دریغ از سر و از جان نمی‌کنند عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸 ↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ ما را به نوکری بپذیر ای امير نور پاینده باد سایه‌ی آقایی شما @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🏴 بوی پیراهن خونین کسی می آید @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
گر در سفرم، تویی رفیق سفرم ور در حضرم، تویی انیس حضرم @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
◈مرتّب خود را زیر ذرّه‌بین معیارهای قرار د‌هید و د‌ر كارها و د‌ید‌گاه‌هایتان د‌اشته باشید.. 🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا