🔖 چه چیز مردم را دور هم جمع میکند؟
جمع حقیقی چیست؟
🔖 چرا امام زمان عج تنها مانده است؟
✍🏻 آدمهایی که در غدیر با #علی علیه السلام بیعت کردند کم نبودند اما چرا در انتها، #امیر_المومنین ع تنها ماند.
آن همه بیعت کننده چه شد!
بخ بخ یا علی ها کجا رفتند!
✍🏻 مساله این است که؛
انما یجمع الناس، الرضا و السخط...
آدمها آنجایی واقعاً با هم جمع میشوند که نسبت به یک چیز واحد محبت دارند و یا از یک چیز واحد بدشان میآید ..
جمع واقعی و باطنی اینجاست.
✍🏻 در #غدیر آن آدمها، دلهایشان با هم جمع نبود؛ یعنی اینگونه نبود که همه عاشق #علی باشند و متنفر از #معاویه..
دلیل محبتشان واحد نبود، یکی میگفت: #علی منصف است حقوق ما را عادلانه میدهد، حق ما را نمیخورد
یکی میگفت او با سواد است سر درسش میرویم و از سوادش بهره میگیریم.
✍🏻 #رضایت و #تنفر واحد، قلوب را دور هم جمع میکند، جمع واقعی جایی ست که قلبها با هم جمع شده و اتصال پیدا میکند.
📌 برگرفته از جلسات «امامِ جمعه»
@shahedbhradnasr
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۳۶ هم رو جاده دمشق درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دم
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۳۷
طعم عشقش را قبلاً چشیده..
و میدیدم از آن عشق جز آتشی باقی نمانده که #بیرحمانه دلم را میسوزاند..
دیگر برای من هم جز #تنفر و #وحشت هیچ حسی نمانده و #فقط_ازترس، #تسلیم وحشی گری اش شده بودم..
که میدانستم دست از پا خطا کنم🌸 مثل مصطفی🌸 مرا هم خواهد کشت.
شش ماه زندانی این خانه شدم..
و #بدون_خبر از دنیا، تنها سعد را میدیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ میگفت.. و من از غصه در این غربت ذره ذره آب میشدم...
اجازه نمیداد حتی با همراهی اش از خانه خارج شوم،..
تماشای مناظر سبز داریا #فقط با حضور #خودش در کنار پنجره ممکن بود
و بیشتر #شبیه_کنیزش بودم که مرا تنها برای خود میطلبید..
و حتی اگر با #نگاهم شکایت میکردم دیوانه وار با هر چه به دستش میرسید، تنبیهم میکرد مبادا با سردی چشمانم کامش را تلخ کنم.
داریا هر جمعه ضد حکومت اسدتظاهرات میشد،..
سعد تا نیمه شب به خانه برنمیگشت..
و #غربت و #تنهایی این خانه قاتل جانم شده بود که هر جمعه تا شب با تمام در و پنجره ها میجنگیدم..
بلکه راه فراری پیدا کنم..
و آخر حریف آهن و میله های مفتولی نمیشدم..
که دوباره در گرداب گریه فرو میرفتم...
دلم دامن مادرم را میخواست،..
صبوری پدر..
و مهربانی بی منت برادرم که همیشه حمایتم میکردند..
و خبر نداشتند #زینبشان هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا میزند..
و من هم #خبرنداشتم سعد برایم چه خوابی دیده...
که آخرین جمعه پریشان به خانه برگشت...
اولین باران پاییز خیسش کرده..
و بیش از سرما #ترسی تنش را لرزانده بود..
که در کاناپه فرو رفت و با لحنی گرفته صدایم زد...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷
@shahedbhradnasr