eitaa logo
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
535 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
5.6هزار ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❌همه دروغهایی که درباره به ما گفتند: 1⃣ آیا ها خون ایرانی ها رو پس دادند و برای ، عزای عمومی گرفتن؟! پاسخ: رئیس سازمان انتقال خون در سال ۱۳۹۳ تصریح کرد: در هیچ زمانی خون به کشورهای دیگر ارسال نکرده‌ایم و این شایعه دروغ است. تصاویری مربوط به حامیان صدام است که اقدام به توزیع گسترده بسته‌های گوشت نذری منقش به تصویر وی در کشور اردن کردند و عده‌ای با انتساب این تصاویر به کل مردم فلسطین سعی در خدشه دار کردن روابط ایران با مردم مظلوم فلسطین دارند.  2⃣ آیا ها خودشون خونه هاشونو به فروختند؟! پاسخ: براساس آمار موجود که همگی در اسناد ملی فلسطین موجود بوده و این آمار از دفاتر رسمی ثبت به دست آمده، فلسطینیان با درک موقعیتی که برای آنها ایجاد شده بود، هرگز زمین های خود را به یهودیان نفروختند. تنها ۱.۸% زمین ها مستقیما توسط فلسطینی ها به صهیونیست ها فروخته شد. بقیه زمین هایی که از طریق فئودال ها، جریان ماسونی و یهودیان قدیمی ساکن فلسطین در اختیار صهیونیست ها قرار گرفت نیز شامل کمتر از ۷% کل فلسطین می شود. 3⃣ آیا توی تیم ملی ، صهیونیستا بازی میکنن؟!😳 آیا تیم اونا با تیم بازی نکرده؟! پاسخ: هیچوقت تیم ملی فلسطین با اسرائیل بازی نکرده است و چندنفر از بازیکنان تیم ملی فلسطین هم شهید کردند، یکبار فلسطین بخاطر عدم آمادگی بازی با ایران را لغو‌کرد و عذرخواهی کردند و‌علتش را گفتند. 4⃣ آیا ها و دشمن هستند؟😳 پاسخ:رهبر انقلاب در بیاناتشان در دیدار با روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان در تاریخ  ۱۳۸۸/۰۲/۲۳ فرمودند: یک وقت دیدیم که ویروسی دارد تکثیر مثل می‌کند؛ دائم می‌روند پیش بعضی از بزرگان، بعضی از علماء، بعضی از محترمین، که آقا! شما دارید به کی کمک می‌کنید؛ اهل غزه ناصبی‌اند! ناصبی یعنی دشمن اهل‌بیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، می‌گویند این‌ها ناصبی‌اند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزه مسجد الامام امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور این‌ها ناصبی‌اند؟! بله، سنی‌اند؛ اما ناصبی؟! اینجور حرف زدند، اینجور اقدام کردند، اینجور کار کردند. 5⃣ آیا ها هدیه های رو آتیش زدن؟! 🙄 پاسخ: تصویری منتشر کردند که این تصویر مربوط به سال ۲۰۱۳ و اردوگاه "عین الحلوه" لبنان است که به تسخیر گروه های تکفیری در آمده بود و آن زمان برای تخریب حزب الله و کاهش محبوبیت آنان در یک شوی تبلیغاتی بسته‌های اهدایی به پناهجویان را به آتش کشیدند. 6⃣ آیا ها همراه میجنگن؟! یا بدست داعش کشته میشن؟! پاسخ: تصاویر کشته شدن فلسیطنی ها توسط داعش موجود است، بچه ۱۲ ساله فلسطینی که از دست اسرائیلی ها به سوریه پناه برده بودند توسط داعش به جرم فلسطینی بودن سرش را بریدن،‌اسمش عبدالله عیسی بود. 7⃣چراغی که به خانه رواست به حرامه!چرا به کمک میکنیم؟ پاسخ عقلی+ اسلامی+انسانی: اگر عقلی حساب کنیم اگر ما به محور مقاومت کمک نکنیم قطعا شکست میخورند و ما باید داخل ایران بجنگیم و‌هزینه بیشتری پرداخت کنیم، اگر مسلمانی اسلام‌میگه به داد مظلوم برسید اگر انسانی فقط برو تصاویر کودکان فلسطینی را سرچ کن به صورت تضمینی خودت هم بهشون کمک میکنی اگر اینکار نکردی بدون انسانیت در درون تو‌ مرده است. ... 🌹پیروزی رزمندگان جبهه مقاومت و نثار ارواح مطهر شهدا صلوات
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۹ پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از ح
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۱۰ لبم لرزید و اشکم تا روی زمین چکید. سعد زیر لب به ولید ناسزا میگفت و من نمیدانستم چرا در ایام نوروز آواره اینجا شده ایم.. که سرم را بالا گرفتم و با گریه اعتراض کردم _این ولید کیه که تو اومدی اینجا؟ چرا منو نمیبری خونه خودتون؟ این چرا از من بدش اومد؟ صورت سفید سعد در آفتاب بعد از ظهر گل انداخته و بیشتر از عصبانیت سرخ شده بود و انگار او هم مرا میدانست که به جای دلداری با صدایی خفه توبیخم کرد _چون ولید بهش گفته بود زن من ، فهمید هستی! اینام 🔥وهابی🔥هستن و شیعه رو کافر میدونن! از روز نخست میدانستم.. سعد سُنی است، او هم از تشیّع من باخبر بود و برای هیچکدام این تفاوت مطرح نبود که اصلاً پابند مذهبمان نبودیم.. و تنها برای و مبارزه میکردیم. حالا باور نمیکردم وقتی برای سوریه به این کشور آمده ام به جرم که خودم هم قبولش ، تحریم شوم که حیرتزده پرسیدم _تو چرا با همچین آدمهای احمقی کار میکنی؟ و جواب سوالم در آستینش بود که باپوزخندی سادگی ام را به تمسخر گرفت _ما با اینا نمی کنیم! ما فقط از این احمقها میکنیم! همهمه جمعیت از خیابان اصلی به گوشم میرسید.. و همین هیاهو شاهد ادعای سعد بود که باز مستانه خندید و گفت _همین احمقها چند روز پیش کاخ دادگستری و کلی ماشین دولتی رو آتیش زدن تا استاندار عوض بشه! سپس به چشمانم دقیق شد و با همان رنگ نیرنگی که در نگاهش پیدا بود، خبر داد... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅ @shahedbhradnasr
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۳۵ و حالا مرا #اسیر این خانه کرده و به درماندگی ام میخندید... دیگر
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۶ هم رو جاده دمشق درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو میگیریم! دیگر از درد و ضعف به سختی نفس میکشیدم.. و او به اشکهایم شک کرده و میخواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی دلم را محک زد _از اینجا با یه خمپاره میشه رو زد! اونوقت قیافه و دیدنیه! شبی که در تهران به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی میکرد، در ذهنش چه آتشی بوده... که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود. به در ساختمان رسیدیم،.. با لگدی در فلزی را باز کرد و میدید نام زینبیه دوباره دلم را زیر و رو کرده که مستانه خندید و را به تمسخر گرفت _چرا راه دور بریم؟ شیعه ها تو همین شهر سُنی نشین داریا هم یه حرم دارن، اونو میکوبیم! نمیفهمیدم از کدام حرم حرف میزند،.. دیگر نفسی برایم نمانده بود که حتی کلماتش را به درستی نمیشنیدم و میان دستانش تمام تنم از ضعف میلرزید... وارد خانه که شدیم، روی کاناپه اتاق نشیمن از پا افتادم و نمیدانستم این اتاق من خواهد بود که از همان لحظه داریا بهشت سعد و جهنم من شد... را به رویم قفل کرد،.. میترسید آدم فروشی کنم که موبایلم را و روی اینهمه خشونت، از عشق کشید _نازنین من هر کاری میکنم برای مراقبت از تو میکنم! اینجا به زودی جنگ میشه، من نمیخوام تو این جنگ به تو صدمه ای بخوره، پس به من کن! طعم عشقش را... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۳ خجالت میکشیدم اقرار کنم.. اکنون عازم ترکیه و در راه پیوستن به ارتش آزاد است.. که باز حرف را به هوای حرم کشیدم _اونا میخواستن همه رو بکشن.. فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمیخواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست _ نتونستن بکنن! جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به این همه آشفتگی ام شک کرده بود و مصطفی میخواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد _از چند وقت پیش که وهابی ها به تظاهرات قاطی مردم شدن، ما یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم سیده سکینه(س) کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلافشون کردیم! و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد _فقط اون نامرد و زنش فرار کردن! یادم مانده بود از است،.. باورم نمیشد برای دفاع از مقدسات شیعیان وارد میدان شده باشد.. و از تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود.. که با کلماتش قد علم کرد _درسته ما های داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به حرم برسه! و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرین زبانی ادامه داد _ میتونن با این کارا بین ما وشما سُنیها بندازن!از وقتی میبینن برادرای اهل سنت هم اومدن شیعه ها، شدن! اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش میچشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت _یه لحظه نگهدار سیدحسن! طوری کلاف کلام از دستش پرید که... نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله‌.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۵۶ سد صبرش شکسته بود که پاسخ اشکهایم را با داد و بیداد میداد _این
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۷ مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنه سازی کند که با خنده سوال کرد _هنوز شام نخوردی مامان؟ زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این غریبه بودم.. مبادا امشب قبولم نکند.. که چشمم به زیر افتاد و اشکم بیصدا چکید... با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود،..حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس میکرد که با آرامش شروع کرد _مامان این خانم هستن، امشب وهابیها به حرم سیده سکینه (س) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده شون! جرأت نمیکردم سرم را بلند کنم،.. میترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود..و دوباره آواره غربت این شهر شوم.. که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. توانم را بریده و دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم.. که دستی چانه‌ام را گرفت.و صورتم را بالا آورد... مصطفی کمی پای ایوان ایستاده و ساکت انداخته بود تا مادرش برایم کند.. که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با پرسید _اهل کجایی دخترم؟ در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی میشد مادرم را ندیده بودم.. که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت _ایشون از ایران اومده! نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد.. و بی غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید _همسرشون اهل سوریه اس، ولی فعلاً پیش ما میمونن! به قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند.. و تنها یک آغوش .. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
📌 چرا امیرمؤمنان علی(ع) هستیم؟ 🌞روزی به رسید و از وی پرسید، به چه دلیل از (ع) حمایت می کنی؟ مگر علی(ع) چه ویژگی هایی دارد؟ 📍ابن عباس در جواب معاویه گفت: خدا از ابوالحسن علی بن ابی طالب(ع) خشنود باشد؛ زیرا وی: 1⃣ نشانه هدایت، 2⃣ نمونه پرهیزکاری، 3⃣ چشمه عقل، 4⃣ دریای کرم، 5⃣ کوه درایت، 6⃣ مایه عظمت بود، 7⃣ مردم را به راه هدایت می خواند، 8⃣ به دستاویز محکم خدا چنگ زده بود، 9⃣ از همه مومنان و پرهیزکاران نکوتر بود، 🔟 در فضیلت از همگان پیشی گرفته بود و... 🌱و بهترین زنان( س) بود. حالا می توان کسی را با او سنجید؟ هرکس به وی عیبی نسبت دهد، تا روز قیامت لعنت خدا و بندگان بر او باد. 📚مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۵۱-۵۳ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #هفتادوهشت اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ در گوشم صدای سعد می آمد.. که رهایی مردم سوریه مستانه نعره میزد _بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه! و حالا مردم سوریه تنها این 🔥بدمستی سعد و همپیاله هایش🔥 بودند... کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم..😣😞😭 و میترسیدم مصطفی شهید شود..که فقط بیصدا گریه میکردم... 😭😭 ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار زده.. و چشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ خون شده بود که به سمتش چرخیدم و با گریه پرسیدم _زنده می مونه؟😢😢 از تب بی تابی ام حس میکرد دلم برای مصطفی با چه ضربانی میتپد.. که کنارم روی زمین نشست و به جای پاسخ، پرسید _چیکاره اس؟😐 تمام استخوانهایم از و میلرزید.. که بیشتر در خودم فرو رفتم و زیرلب گفتم😞 _تو داریا پارچه فروشه، با جوونای از حرم حضرت سکینه(س) میکردن!😍😢 از درخشش چشمانش😇 فهمیدم حس از حرم به کام دلش شیرین آمده.. و پرسیدم _تو برا چی اومدی اینجا؟😕😕 طوری نگاهم میکرد که انگار هنوز عطش دو سال ندیدن خواهرش فروکش نکرده و همچنان تشنه چشمانم بود که تنها پلکی زد و پاسخ داد _برا همون کاری که سعد رو میکرد! لبخندی عصبی لبهایش را گشود، طوری که دندانهایش درخشید.. و در برابر حیرت نگاهم با همان لحن نمکین طعنه زد _عین آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه، این بنده خداها همه شون میخوان مردم سوریه مبارزه کنن! این تکفیری هام که میبینی با خمپاره و انتحاری افتادن به جون زن و بچه های سوریه، معارضین صلحجو هستن!!! و دیگر این حجم غم در سینه اش... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
📌 تحلیلی از زندگانی امام (ع)... 📍عصر سازماندهی فعالیت های سیاسی 🌻 امام (ع) از سال ۱۴۸ تا سال ۱۸۳ ه. ق امت را برعهده داشتند. اگر زندگی امام کاظم(ع) را بررسی کنیم می بینیم که ایشان به سمت تثبیت و اداری شیعه حرکت کردند و می خواستند به امامیه در قالب یک سازمان اقلیت در درون اکثریت جامعه اهل سنت رسمیت بخشند. 1⃣ یکی از مهمترین اقدامات ایشان سازماندهی به سازمان وکالت بود تا از طریق آن جامعه شیعه را مدیریت و دولتی کوچک تشکیل دهد. این ظریفت را امام در رفتار سیاسی بنیان گذاری کرد تا شیعه محتاج نباشد. 2⃣ از این رو ما شاهد تلاش های امام کاظم(ع) هستیم. به گونه ای که از برخی فعالیت های امام(ع) بوی فعالیت سیاسی استشمام می شود و تلقی شیعیان و حکومت این است که امام کاظم(ع) به سمت تشکیل حرکت می کند و به طور علنی از عدم حکومت عباسیان سخن می گویند. چنانکه عباسی به رفتار سیاسی امام و فعالیت های اعتراض داشت و خطاب به ایشان می گفت: در یک حکومت دو خلیفه از مردم خراج( ) نمی گیرند. و به گفته از علمای اهل سنت: امام کاظم(ع) سزاوارتر به خلافت بود نسبت به هارون. 3⃣ به خاطر همین تلاش های سیاسی، امام مدتی در بصره و مدتی در می شود که چهار سال به طول می انجامد و در زندان به رسید. ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #نودوپنج و یک نفس نجوا میکرد.. _✨فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَه
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ سرش به سمتم چرخید.. و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم _ ✋ کسی بفهمه من ام! و او حرف دیگری روی دلش سنگینی میکرد.. و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود.. که کلماتش به هم پیچید _شما رو میشناسید؟😥 نام او را چند بار از ابوالفضل🕊 شنیده و میدانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده... که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد _میگن تو انفجار دمشق شهید شده!😞 قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت...😱😨 میدانستم از 💛فرماندهان سپاه💛 است و میترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند.. که به نفس نفس افتادم _بقیه ایرانیها چی؟😰😰 و خبر مصطفی فقط همین بود.. که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد... سردار سلیمانی،💚🕊فاتحه ابوالفضل🕊 و دمشق و داریا را یکجا خواندم..😨😢 که مصطفی با قامت بلندش قیام کرد. نگاهش خیره به موبایلش👀📱 مانده بود،.. انگار خبر دیگری خانه خرابش کرده و این امانت دست و بالش را بسته بود که به اضطرار افتاد _بچه ها خبر دادن ممکنه بیان سمت حرم سیده سکینه!✨💚 برای اولین بار طوری به صورتم خیره شد که خشکم زد و آنچه دلش میخواست بشنود، گفتم _ ، هیچ اتفاقی برا من نمیفته! و دل مادرش هم برای میلرزید که تلاش میکرد خیال پسرش را راحت کند.. و راحت نمیشد... که آخر قلبش پیش من ماند و جسمش از خانه بیرون رفت... سه روز، تمام درها را از داخل قفل کرده بودیم.. 😥و فقط خدا را صدا میزدیم🤲🤲🤲 تا به فریاد مردم سوریه برسد.😥😥😥🤲🤲🤲 صدای تیراندازی... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدوسه تمام تنم از ترس سِر شده بود،..😨😭 مادر مصطفی دستم را محکم
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ که تمام تنم تنم به رعشه افتاده..😰😰😭😭 و فقط خدا را صدا میزدم بلکه معجزه ای شود که هیولای تکفیری در قاب در پیدا شد و چشمانش به صورتم چسبید... اسلحه را به سمتم گرفته و نعره میزد تا پیاده شوم..😰😰😰 و من مثل جنازهای به صندلی چسبیده بودم که دستش را به سمتم بلند کرد. با پنجه های درشتش سرشانه مانتو و شالم را با هم گرفت و با قدرت بدنم را از ماشین بیرون کشید.. که دیدم سیدحسن زیر لگد این وحشی ها روی زمین نفس نفس میزند و با همان نفس بریده چشمش دنبال بود.😰😰 خودش هم بود و میدانست سوری بودنش شیعه بودنش را پنهان میکند.. و نگاهش برای من میلرزید.. مبادا زبانم سرم را به باد دهد. مادر مصطفی گوشه خیابان افتاده و فقط ناله "یاالله "جانسوزش بلند بود..✨😥 و به هر زبانی التماسشان میکرد دست سر از ما بردارند... یکیشان به صورتم خیره👁 مانده بود و نمیدانستم در این رنگ پریده و چشمان وحشت زده چه میبیند که دیگری را صدا زد... عکسی را روی موبایل نشانش داد و انگار شک کرده بود که سرم فریاد کشید.. _اهل کجایی؟😡👿🗣 لب و دندانم از ترس به هم میخورد... و سیدحسن فهمیده بود چه خبر شده که از همان روی خاک صدای ضعیفش را بلند کرد _خاله و دختر خاله ام هستن. لاله، نمیتونه حرف بزنه! چشمانم تا صورتش دوید و او همچنان میگفت _داشتم میبردمشون دکتر. خاله ام مریضه. و نمیدانم چه عکسی در موبایلش میدید که دوباره مثل سگ بو کشید _ایرانی هستی؟😡👿🗣🗣 یکی با اسلحه بالای سر سیدحسن مراقبش بود و دو نفر، تن و بدن لرزانم را به صلّابه کشیده بودند...😰😭 و من حقیقتاً از ترس... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدونه همین اندازه نفسم یاری کرد.. وخواستم پیاده شوم که دلواپس
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ رو به من و به هوای حضرت سکینه(س) عاشقانه زمزمه کرد _یک ساله با بچه ها از میکنیم، تو این یکسال هیچی ازشون نخواستم... از شدت تپش قلب، قفسه سینه اش میلرزید و صدایش از سدّ بغض رد میشد _وقتی سیدحسن گوشی رو قطع کرد، فهمیدم گیر افتادین. دستم به هیچ جا نمی رسید، نمیدونستم کجایید. برگشتم رو به حرم گفتم 😭"سیده! من این یکسال هیچی ازتون نخواستم، ولی الان میخوام. این دختر دست من ، این دختر رو کردم! رو جلو شیعه هاتون بخر!😞😢 و دیگر نشد ادامه دهد که مقابل چشمانم به گریه افتاد،.. 😭 خجالت میکشید اشکهایش را ببینم که کامل به سمت حرم چرخید و همچنان با اشک هایش با حضرت درددل میکرد... شاید حالا از مصیبت سیدحسن میگفت که دوباره ناله اش در گلو شکست و باران اشک از آسمان چشمانش میبارید...😭😞 نگاهم از اشک مصطفی تا گنبد حرم پر کشید و تازه میفهمیدم که خنجرشان را از تن و بدن لرزانم دور کرد، (س)💚😢 بوده است،.. اما نام ابوجعده🔥😥 را از زبانشان شنیده و دیگر میدانستم عکس مرا😧 هم دارند که آهسته شروع کردم _اونا از رو یه عکس منو شناختن!😥😨 و همین یک جمله کافی بود تا تنش را بلرزاند.. که به سمتم چرخید وسراسیمه پرسید _چه عکسی؟ وحشت آن لحظات دوباره روی سرم خراب شد.. و نمیدانستم این عکس همان بین مصطفی و ابوالفضل است... 😑 که به سرعت از جا بلند شد،.. موبایلش📱 را از جیبش در آورد و از من فاصله گرفت تا صدایش را نشنوم، اما انگار با ابوالفضل تماس گرفته بود😥 که بلافاصله... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
تفسیر تبیینی صفحه ۵۷ قرآن کریم.mp3
10.37M
ما را نه از گرفتیم نه از ! 📌صوت تفسیر تبیینی قرآن 📖 صفحه ۵۷ - سوره آل عمران (آیات ۵۳_۶۱) ________________________________ ♨️ پیروان احمدالحسن‌یمانی در دانشگاه فردوسی! به چه معناست؟! ♨️ داستان مباهله‌ی احمدالحسن‌یمانی در عراق! ❓ «نوادر» در کتب روایی به چه معناست؟! ♨️ معجزه‌های احمدالحسن یمانی! ____________________________ 🔰 مسجد امام رضا علیه‌السلام مشهد 💠 اندیشکده راهبردی ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدوسی_ودو خدا را به همه ائمه(ع) قسم میدادم.. پای مصطفی و ابوا
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ التماس میکردم او را رها کنند... مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ میزدم 😩😭😵😰😭که گلویم خراش افتاد و طعم خون را در دهانم حس میکردم.... از شدت گریه پلکهایم در هم فرو رفته بود... و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانه های مادر مصطفی را گرفتند... و از لبه بام پرتش کردند..😱😱😱😱 که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت... و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم _یـــــــــــا زیــــــــــــنب!💚✨😱😱😭😭😭😭😭✨✨🤲🤲🤲😭😭😭😵😵😵😵😵😵😵😰😰😭😭😭 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم،.. به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم.. چند نفری طوری از پشت شانه ام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد...😣😖😰😭 با همین یک کلمه... 🇮🇷 و ✨ بودنم را با هم فهمیده بودند... و نمیدانستند با این چه کنند که دورم له له میزدند... بین پاها و پوتین هایشان در خودم مچاله شده و همچنان حضرت زینب(س) را با ناله صدا میزدم،.. دلم میخواست زودتر جانم را بگیرند.. و آنها تازه 🔥طعمه ابوجعده🔥را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان میدادند و یکی خرناس کشید _ابوجعده چقدر براش میده؟👿😈 و دیگری اعتراض کرد _برا چی بدیمش دست ابوجعده؟میدونی میشه باهاش چندتا اسیر مبادله کرد؟😈😏 و او برای تحویل من به ابوجعده... کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت _بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ ارتش آزاد خودش میدونه با اون ۴٨ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!😈😈😈😈 سپس به سمت صورتم خم شد،.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدوچهل_وسه از این همه شجاعت به هیجان آمده بود که کلماتش به هم
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ دلمان را زیر و رو کرده بود... حضرت سکینه(س) در داریا با حزب‌الله لبنان😍✨ بود.. و مصطفی از طریق دوستانش هماهنگ کرد تا با اسکورت نیروهای حزب‌الله به زیارت برویم...☺️✨💚💞😍 فاطمه در آغوش من👧🏻 و زهرا روی پای مصطفی👶🏻 نشسته بود.. و میدیدم قلب نگاهش برای حرم حضرت سکینه(س) میلرزد..✨💚 تا لحظه ای که وارد داریا شدیم... از آن شهر زیبا، تنها تلی از خاک مانده😢 و از حرم حضرت سکینه(س) فقط دو گلدسته شکسته😥😢 که تمام حرم را به خمپاره بسته.. و همه دیوارها روی هم ریخته بود... با بلایی که سر سنگ و آجر حرم آورده بودند، میتوانستم تصور کنم با قبر حضرت چه کرده اند.. 😢😥 و مصطفی دیگر نمیخواست.. آن صحنه را ببیند که ورودی حرم رو به جوان محافظمان خواهش کرد _میشه برگردیم؟😢😠 و او از داخل حرم باخبر بود.. که با متانت خندید😊😁 و رندانه پاسخ داد _حیف نیس تا اینجا اومدید، نیاید تو؟😊🕌 دیدن حرمی که به ظلم تکفیری ها زیر و رو شده بود،طاقتش را تمام کرده..و دیگر نفسی برایش نمانده بود.. که زهرا را از آغوشش پایین آورد و صدایش شکست _نمیخوام ببینم چه بلایی سر قبر آوردن!😢😠✋ و جوان لبنانی😊 این را به چشم دیده بود که امیرالمؤمنین(ع) را به ضمانت گرفت _جوونای و نفس از این حرم کردن، اما وقتی همه شهید شدن، امام علی(ع) از حرم دخترش دفاع کرد!😊✨✌️ و دیگر فرصت پاسخ به مصطفی نداد.. که دستش را کشید و ما را دنبال خودش داخل خرابه حرم برد.. تا امیرالمؤمنین(ع)💪را به چشم خود ببینیم... بر اثر اصابت خمپاره ای،... گنبد از کمر شکسته و با همه میله های مفتولی و لایه‌های بتنی روی ضریح سقوط کرده بود،..😧😧😧 طوری که تکفیری ها دیگر حریف شکستن این خیمه فولادی نشده.. 😍😧و هرگز دستشان به قبر مطهر حضرت سکینه(ع) نرسیده بود... مصطفی شب های زیادی از این حرم دفاع کرده.. و عشقش را هم حضرت سکینه (س) میدانست... که همان پای گنبد نشست.. و با بغضی که گلوگیرش شده بود،😍😢 رو به من زمزمه کرد _میای تا این حرم داریا بمونیم بعد برگردیم زینبیه؟😍😢 دست هر دو دخترم در دستم بود،.. دلم از عشق حضرت زینب (س) و حضرت سکینه (س) میتپید.. 💚✨🕌🕌✨ و همین عطر خاک و خاکستر حرم مستم کرده بود.. که عاشقانه شهادت دادم _اینجا میمونیم😍 و به کوری چشم داعش و بقیه تکفیری ها این رو ان شاالله!😍💞💚✨🕌😢 "پایان" 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
🕋 مقایسه‌ی حجِّ اکبر با حجةُ الوداع (۳-۳) ✍️... چه اتفاقی افتاده است؟! بدون هیچ پیشینه‌ای‌ و اینکه از قبل اعلام شود، ناگهان مسئله‌ای می‌خواهد واقع شود. مردم از خود می‌پرسند مگر چه حجّی است که باید به این میزان جمعیت بیاید؟! اصرار بر این است که هر کسی که می‌تواند حتماً به حج بیاید، تأکید می‌شود که تا مریض نشده‌اید و مسئله‌ای برای‌تان پیش نیامده، راه بیفتید. اما مسأله‌ای که در خود حج واقع می‌شود؛ بسیار عجیب است. رسول الله(ص) می‌فرمایند که برای اولین بار و آخرین بار می‌خواهم حج را به شما تعلیم دهم(۱). 🤔 گویا این سخن به معنای آن است که حج‌های مردم در سال‌های قبل کامل نبوده است و در حقیقت حجّ صحیح و کامل، عبارت از این رفتاری است که رسول الله(ص) می‌خواهند به مردم یاد بدهند. یک نکته‌ی جالب این است که حجة الوداع در میان و فقط یک راوی دارد و راوی آن امام صادق(ع) است. امام صادق(ع) در طی حدیث مفصلی حجة الوداع را توضیح داده‌اند و فرموده‌اند که رسول الله(ص) در حجة الوداع چه‌کار می‌کنند. یک نکته‌ی عجیب این است که با وجود این همه جمعیت، هیچ کسی این حدیث را نقل نمی‌کند و یا نقل‌ها از بین می‌رود. حتی اهل سنت نیز حجة الوداع را بر طبق حدیث امام صادق(ع) توصیف می‌کنند. 🔻امام صادق(ع) در طی حدیث مفصلی حجة الوداع را توضیح داده‌اند و فرموده‌اند که رسول الله(ص) در حجة الوداع چه‌کار می‌کنند. از روی حدیث امام صادق(ع) می‌توان فهمید که حضرت در قسمت به قسمت این مسیر، چه مطلبی را فرموده‌اند و یا چه نکات جدیدی را مطرح نموده‌اند؛ و این در حالی است که حج‌های مردم در پیش از حجة الوداع نیز از لحاظ اعمالی که انجام می‌داده‌اند، ناقص بوده است. رسول الله(ص) پس از بیان تمام نکاتِ لازم در طول مسیر، بارها خطاب به مردم می‌گویند: «ای مردم! هر سؤالی دارید بپرسید. این اولین بار و آخرین بار است؛ بعد از این، من از دنیا ‌خواهم رفت. من دیگر در بین شما نیستم. جبرئیل به من فرموده که دیگر من از دنیا خواهم رفت. هر سؤالی درباره‌ی حج دارید، از من بپرسید». ◾پس رسول الله(ص) برای اولین و آخرین بار حج را توصیف می‌کنند. این گونه نیست که رسول الله(ص) آن اعمالی را که در حال حاضر ما در ایام حج انجام می‌دهیم، ۱۰ بار انجام داده باشند، بلکه ایشان تنها یک بار و آن هم در حجة الوداع این اعمال را انجام داده‌اند. لذا کامل‌ترین حجی که توسط رسول الله(ص) انجام شده، حجة الوداع است. حج‌های دیگر کاستی‌ها و نقص‌هایی داشته است. در حجة الوداع رسول الله(ص) بخش به بخش موضوعات حج را توضیح می‌دهند؛ و از نکات درخور توجه در حجة الوداع این است که ایشان با کوچک‌ترین بهانه، معطوف آینده شده و به صورت مفصل از آینده صحبت می‌کنند. به عنوان مثال در کنار خانه‌ی کعبه، پشت به کعبه نموده و سلمان را مخاطب قرار داده و پس از بیان چند کلام ابتدایی، به سرعت در موضوعات آینده وارد می‌شوند و مفصلاً درباره‌ی آینده صحبت می‌کنند(۲). در حجة الوداع حضرت این رفتار را حداقل دو یا سه بار انجام می‌‌دهند؛ و به این صورت حج تمام می‌شود؛ این رفتارهای سیدمان رسول‌الله صلی‌الله علیه وآله حاکی از اهمیت حجّ نسبت به آینده و مهدویت است. 📚 پی‌نوشت‌ها: ۱. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج ‌۱، ص ۴۶. ۲. تفسير القمي، ج ‌۲، ص ۳۰۳. ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
📌 در کربلا.... عروسی قاسم پسر امام (ع) در صحت تاریخی ندارد؛ زیرا: 1⃣نخستین کسی که ماجرای عروسی قاسم را به تفصیل و در قالب داستان بیان کرده، ملا حسین واعظ (م910ق)است. 2⃣تنها مستند کاشفی یک بیت شعر از ابوالمفاخر رازی است: با اساس و لباس دامادی عزم ترتیب راه خواهم کرد. آقای کاشفی آن را بصورت نقل کرده است. 3⃣منابع بعدی این داستان را از کاشفی نقل می کنند. لذا این داستان در شیعه و سنی نیست. 4⃣سند و محتوای این روایت مورد نقد برخی از عالمان و نویسندگان قرار گرفته است. 📚برای مطالعه بیشتر ر.ک. جامع ، ج۲، ص۵۵۶ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
📌شخصیت ‏ذي الجوشن در فضای مجازی مطالبی غیر تحقیقی درباره شَمِربن ذی الجوشن مطرح می گردد که مناسب آمد تا از منابع کهن مطالبی در معرفی چهره او مطرح گردد: ◀️شمِر بن‌ذي‌الجوشن هیچگاه نبوده و مانند همه کسانی که در حکومت اسلامی با امیرمؤمنان (ع) کردند، او نیز جزو سپاه امام بود؛ لذا نباید بپنداریم که او ولایت مدار بوده است. ◀️شمر، در جزء لشكريان (ع) بوده است و با تنها هدف مبارزه با بنی امیه در سپاه امام حضور داشت؛ در اين مبارزه اَدْهَم بن‌محرز ابتدا ضربه شمشيري به صورت شمر مي‏زند و او را مي‏كند. شمر نيز به او ضربه‌اي مي‌زند ولي ضربه‌اش کاري نمي‌شود، لذا برمي‏گردد و آب مي‏خورد و نيزه‌اي برمي‌دارد و دوباره به ميدان مي‏رود و با ضربت نيزه، ادهم را بر زمين مي‏افكند؛ شمر، جزء كساني است كه برضدّ بن‌عَدِي و به كفر او شهادت دادند. شمر، عصر روز پنجشنبه نهم با فرمان جديد بن زیاد ملعون و به همراه چهار هزار نفر سرباز به رسيد و نزد 3عمربن‌سعد رفته، نامه ابن‌زياد را تسليم او كرد؛ ◀️طبق گزارش بلاذری(م279ق) و شیخ مفید(م413ق)، امام (ع) پس از اهانت شمر، وی را پسر زن بُزچران خطاب کرد؛(فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَاعِيَةِ الْمِعْزَى‏: این عبارت از نظر برخی حکایت از نامشروع بودن تولد شمر دارد.) شمر، به خيمه امام حسين(ع) كرد و با نيزه‏اش به خيمه زد و با صداي بلند گفت: «آتش بياوريد تا اين خيمه را با ساكنانش به بكشم.» ◀️شمر، به دستور داد تا بدن امام حسین(ع) را هدف قرار دهند. سپس با فرمان او، همه به سوی امام حمله بردند و کسانی از جمله سِنان بن اَنَس و زُرْعَة بن شریک ضربه‌های نهایی را بر امام وارد کردند؛ ◀️شمر، پس از واقعه در جواب شخص که از او پرسید آیا برای حمله به پسر پیامبر پشیمان نیستی، در پاسخ گفت: «موظّف بوديم كه چنين كنيم و اگر فرمان نمي‏برديم همچون اين حيوانات بوديم.» وی، در توجیه شرکت در قتل امام حسین(ع) می‌گفت: «از امرای خود فرمان برداری کرده است.» ◀️شمر، بعدها در جريان قيام مختار در جنگ برضدّ مختار شركت كرد و پس از شكست از ، فرار كرد و در حين فرار به دست عبدالرّحمن بن‌عُبَيْد كشته شد. 📚منقری،‌ وقعة صفين، ص 268؛ 📚طبري، تاريخ الأمم و الملوك، ج 5، ص270، ص28، ج6، ص18 و 44 و 52 و 53 📚ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابي‌طالب، ج 4، ص 115. 📚ابن‌سعد، ترجمة الحسين و مقتله، فصلنامة تراثنا، شماره 10، ص179، 📚شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص96؛ 📚بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص187. ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
📌آیا امام حسن (ع) سفری به داشته‌اند؟ امروزه در شهر گرگان و منسوب به امام حسن عسکری(ع) وجود دارد. مبنای این باور، خبری است که برخی علمای در سده ششم، از جمله ابن حمزه در الثاقب فی المناقب (ص214-216) و قطب‌الدین در الخرائج والجرائح (ج1، ص424- 426) نقل کرده‌اند. مفاد این خبر به طور خلاصه آن است که شخصی به نام «جعفر بن شریف » ـ از شیعیان جرجان ـ در سفر حج خود به سامرا نزد امام عسکری(ع) رفت و مبلغی را که این شهر به امانت به وی سپرده بودند، به دست امام رسانید. امام نیز تاریخ وی به جرجان را سوم ربیع‌الثانی همان سال پیش‌گویی کرد و به او وعده داد که خود ایشان نیز در همان روز به وارد خواهد شد. در تاریخ تعیین شده، امام به به جرجان رفت و نزد شیعیان خود حضور یافت. 📍 : صرف نظر از ضعیف و بی‌اعتبار بودن این خبر از منظر رجالی به علت و ناشناخته بودن و عدم نقل آن در منابع کهن و دست اول شیعه، که اصل خبر را محل شک و تردید قرار می‌دهد، اما نکته دیگری که حضور امام را در با تردید جدّی موجه می‌سازد آن است که بر اساس خبر فوق، امام عسکری(ع) به شهر «جُرجان» وارد شد که منطبق بر شهر کنونی است؛ نه شهر امروزی که در گذشته به «استرآباد» شهرت داشته است. از این‌رو به نظر می‌رسد مسجد و امام حسن عسکری(ع) صرفاً یادمانی است که در دوره‌های متأخر، پس از ویرانه و متروکه شدن جُرجان تاریخی(گنبد گاووس کنونی)، و با توّهم انطباق گرگان کنونی بر جرجان کهن به وجود آمده است، لذا نمی‌توان برای آن اعتبار تاریخی قائل شد. ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
📌رفع و دفع اختلافات شیعه توسط امام حسن عسکری(ع) اختلافات درون مذهبی در امر آنچنان ببود که سهل بن زیاد آدمی می گويد: «در سال 255 هجری قمری به امام حسن (ع) نامه نوشتم كه در توحيد اختلاف دارند. برخى می گويند: خدا است و بعضى می گويند او است؛ اگر صلاح بدانيد و لطف كنيد، به من آنچه را که صحیح است بياموزيد تا از آن تجاوز نكنم و همگی به آن ملزم گردیم.» امام حسن عسکری(ع) به خط خود مرقوم فرمود: از توحيد پرسيدى. يگانه و يكتا است، نزاده و زاده نشده و چيزى همتاى او نيست؛ او است و مخلوق نيست؛ خداى تبارك و تعالى هر چه خواهد از جسم و غير جسم می آفریند و خودش جسم نيست؛ آنچه خواهد صورتگرى كند و خودش صورت نيست؛ سپاسش بزرگ است، نام هايش مقدستر از آن است که برايش مانندى جز خود او باشد، چيزى مانندش نيست و او و است.» 📚کلینی، الکافی، ج1، ص103، ح10. ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
📌شیعه چه کسی است؟ امام حسن (ع) خطاب به جامعه فرمود: «شیعیان- اعتقادی- کسانی هستند که از ما کرده، در تمام اوامر و نواهی از ما می کنند و کسانی که در بسیاری از دستورات الهی با ما کنند، شیعه نیستند.» 📚ابن شعبه حرّانى، تحف العقول عن آل الرسول، ص487؛ 📚قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج2، ص684. ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ❓چرا به شیعیان دوازده امامی، «شیعه ی جعفری» می گویند؟ 🎙 استاد محمدی شاهرودی 📎 📎 ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
فرق اهل سنت با وهابیت در چیست؟.mp3
1.07M
💽 ❓فرق اهل سنت با در چیست؟ 🎙 استاد محمدی شاهرودی 📎 📎 ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌