eitaa logo
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
539 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
5.6هزار ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 وقتی لاغرمی شد ، مادرم ناراحت می شد .. ولی می دیدیم خودش از اینکه لاغر شده بیشترخوشحال است😂 می گفت:((بهترمی تونم تحرک داشته باشم وکارام رو انجام بدم‌!)) مادرم حرص می خورد .. به زور دوسه برابر به خوردش می داد😐 غذاهای سفارشی و مقوی برایش می پخت: آبگوشت ، ماهیچه و آش گندم .. اگرمی گفت:((نمی تونم بخورم)) ، مادرم از کوره در می رفت که: ((یعنی چی؟)) باید غذا بخوری تا جون داشته باشی!)) همه عالم و آدم از عشق وعلاقه اش به کله پاچه خبر داشتند. مادرم که جای خود .. تادوباره نوبت ماموریتش برسد ، چند دفعه کله پاچه برایش بار می گذاشت پدرم می خندید که((کاش این بنده خدا همیشه اینجا بود تاما هم به نوایی می رسیدیم!))😂 پدرم بهش می گفت:((شما که هستی مرجان می گه ، می خنده و غذا می خوره ، ولی وای به روزایی که نیستی! خیلی بداخلاق می شه ، به زمین وزمون گیر می ده‌.. اگه من یا مادرش چیزی بگیم ، سریع به گوشه قباش برمی خوره .. مارو کلافه می کنه... ولی شما اگه از شب تا صبح هم بهش تیکه بندازی ، جواب می ده و می خنده!)) به پدرم حق می دادم.. زور می زدم با هیئت رفتن و پیاده روی و زیارت ، سرگرم شوم.. اما این ها فقط تسکینم می داد ، دلتنگی ام را از بین نمی برد ..😣 گاهی هم با گوشی ، خودم راسرگرم می کردم. وقتی سوریه بود ، هرچیزی را که می دیدم به یادش می افتادم . حتی اگر منزل کسی دعوت بودم یا سرسفره ، اگرغذایی بود که دوست نداشت یا برعکس ، غذایی که خیلی دوست داشت به یادش می افتادم❤️ ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌ 🌷🌷 ✳رفته رفته به سراغ آثار بزرگان عرفان رفت. 📕با مطالعه ي آثار و زندگي اين اشخاص، روزب هروز حالت معنوي اوتغيير مي كرد. 🖇من ديده بودم كه رفاقت هاي هادي كم شده بود❗ بر خلاف اوايل حضور در نجف، ديگر كم حرف شده بود. ❇معاشرت او با بسياري از دوستان در حد يك سلام و عليك شده بود. 🔗به مسجد هندي ها علاقه داشت. 🌟نماز جماعت اين مسجد توسط آيت الله حكيم و به حالتي عارفانه برقرار بود. 📌براي همين بيشتر مواقع در اين مسجد نماز مي خواند. 🔲خلوت هاي عارفانه داشت. نماز شب و برخي اذكار و ادعيه را هيچ گاه ترك نمي كرد. ⭐اين اواخر به مرحوم آيت الله كشميري ارادت خاصي پيدا كرده بود. 📒كتاب خاطرات ايشان را مي خواند و به دستورات اخلاقي اين مرد بزرگ عمل مي كرد. 📎يادم هست كه مي گفت: آيت الله كشميري عجيب به نجف وابسته بود. 💉زماني كه ايشان در ايران بستري بودميگفت مرا به نجف ببريد بيماري من خوب مي شود. 🔆هادي اين جمالات را مي خواند و مي گفت: من هم خيلي به اينجاوابسته شده ام ✴نجف همه ي وجود ما را گرفته است، هيچ مكاني جاي نجف را براي من نمي گيرد. 🔵اين سال آخر هر روز يك ساعت را به وادي السلام مي رفت. نميدانم در اين يك ساعت چه مي كرد ‼ اما هر چه بود حال عجيب معنوي براي او ايجاد مي كرد. ✳اين را هم از استاد معنوي خودش مرحوم آيت الله كشميري و آقا سيدعلي قاضي فراگرفته بود. 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ✍ ادامه دارد ... ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌