eitaa logo
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
705 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
9.5هزار ویدیو
16 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 جلسه داشتیم اومد اتاق بسیج خواهران ، با دیدن قفسه خشکش زد😶 چند دقیقه زبونش بند اومد و مدام به انگشتر هاش ور می‌رفت مبهوت مونده بودیم با دلخوری پرسید این این‌جا چی کار می کنه؟! همه بچه‌ها سرشونو انداختن پایین ... زیرچشمی بِه همه نگاه کردم دیدم کسی نطق نمی‌زنه سرمو گرفتم بالا و با جسارت گفتم گوشه معراج شهدا داشت خاک می‌خورد آوردیم این‌جا برای کتاب‌خونه... با عصبانیت گفت من مسئول تدارکات رو توبیخ کردم و شما به این راحتی می‌گین کارش داشتیم؟!😤 حرف دلم رو گذاشتم کف دستش: گفتم مقصر شمایی که باید همه این کارا زیر نظر و تأیید شما انجام بشه! این که نشد کار.. لبخندی نشست روی لبش و سرش رو انداخت پایین با این یادآوری که زودتر جلسه رو شروع کنید بحث رو عوض کرد. وسط دفتر بسیج جیغ کشیدم شانس آوردم کسی اون دور و بر نبود🤬 نه که آدم جیغ جیغویی باشم. ناخودآگاه از ته دلم بیرون زد . بیشتر شبیه جوک و شوخی بود.. خانم قنبری که به زور جلوی خندش رو گرفته بود گفت: آقای محمدخانی من رو واسطه کرد برای خواستگاری از تو..😅 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ڪانٰال‌سردار شَھٖیدحسین تختی بهراد نصر را با لینک زیر دنبال کنید ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ☜ ⚘باولایتــ 🇮🇷 تاشهادتــ⚘ ☞ ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦༻‌﷽‌༺‌‌‌✦۞✦┄ پیوستن به ڪاناݪ شُھَـــ﷽ـــد حسین تختی بهراد نصر https://eitaa.com/shahedbhradnasr •به کانال های شهدا بپیوندید👆🏻 ‌‌
‍ 🌷🌷 ❇درخانواده ای بزرگ شدم که به ما یاد دادند نباید گردگناه بچرخیم.زمانی هم که باردار میشدم این مراقبت من بیشترمیشد. سال 1367 بودکه محمدهادی به دنیا آمداو درشب جمعه وچندروز بعد از ایام فاطمیه به دنیا آمدیادم هست که دهه ی فجر بود روز13 بهمن.وقتی میخواستیم از بیمارستان مرخص شویم تقویم را دیدم که نوشته بود شهادت امام محمدهادی(ع).برای همین نام اورا محمد هادی گذاشتیم. ✴اوعاشق و دلداده ی امام هادی شد ودراین راه و در شهر امام هادی همان سامرا به شهادت رسید. ❇ازهمان کودکی روی پای خودش بود و مستقل بار امد.زمینه ی مذهبی خانواده بسیاردراوتاثیرگذار بود البته من درزمان بارداری بسیارمراقب بودم و به حلال و حرام بسیار دقت میکردم. 💟آن زمان ما در مسجد فاطمیه بودیم و به نوعی مهمان حضرت زهرا(س).این مسائل بسیار دراو تاثیرگذار بود. ✳وضعیت مالی خانواده ما متوسط بود و هادی آنرا درک میکرد.ازهمان کودکی کم توقع بود. 💟دوران راهنمایی را در مدرسه ی شهید توپچی درس میخواند.درسش بدنبوداماکمی بازیگوش شده بود.کلاسهای ورزشهای رزمی میرفت وبه فوتبال علاقه داشت. 📖سیکلش را گرفت و برای ادامه ی تحصیل وارد دبیرستان شهدا گردیداما ازهمان سالهای اولیه ی زمزمه ی ترک تحصیل را کوک کرد.میگفت میخواهم بروم سرکار من توان درس خواندن ندارم..... ✴البته اینها همه بهانه های دوران جوانی بود وبالاخره ترک تحصیل کرد. مدتی بیکار و دنبال بازی و..... و بعد هم سرکار رفت. ماکه خبرنداشتیم اماخودش رفته بود دنبال کار.مدتی دریک تولیدی وبعد مغازه ی یکی از دوستانش مشغول فلافل فروشی شد. راوی مادر شهید هادی ذوالفقاری 📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش ✍ ادامه دارد ... ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر
‍ ‍ ‌‌‌ 💗#رمان_ابوحلما💗 💗 #قسمت_سوم💗 +ولی تو همیشه میگی به بابا افتخار میکنی خودت گفتی کارِ پاسدار
‍ ‍ 💗💗 💗 💗 مادر حلما سینی چای را آورد و روی میز گذاشت همان موقع زنگِ در دوباره به صدا درآمد. مادر حلما به طرف آیفون رفت و بعد از لحظه ای گفت: داییه حلماساداته این را گفت و دکمه آیفون را زد. بلافاصله در بازشد و مردچاق و سفید رویی با کت و شلوار مشکی وارد شد. و از همان جلوی ایوان شروع کرد با صدای بلند سلام و احوال پرسی با مهمانها: سلام حاج حسین گل ... به آقا محمد حدودا ده  بیست دقیقه ای گذشته بود که دایی حلما  گفت: آبجی دیگه به عروس خانمو نمیگی بیاد؟ این آقا محمد جز سلام هیچی نگفته از اول مجلس تاحالا ها منتظر.... مادرحلما لبخندی زد و باعجله گفت: چرا ‌الان باشه داداش بعد به طرف راهروی کوتاه و باریکی که کنار آشپزخانه بود رفت و بعد از در زدن وارد اتاق انتهای راهرو شد. در را که باز کرد بی اختیار چشم هایش درخشید و لبخند زد. حلما روسری صورتی حریرش را جلوی آیینه مرتب کرد و بعد درحالی که به طرف مادرش می چرخید، پرسید:چطورم؟ و درمقابل سکوت مادرش، دوباره پرسید: چطور شدم؟ میگم بد نیست از سر تا پا صورتی پوشیدم؟ شبیه دختربچه ها نیست؟ بهم میاد این روسریه یا عوضش کنم؟ میگم آقای رسولی رو کدوم مبل  نشسته؟ ماماااان! مادرش آرام چانه ظریف حلما را نوازش کرد و گفت: تو هرچی بپوشی خوشکلی، حالا بیا بریم منتظرتن حلما لبخندی زد و گفت: نگفتی آقای رسولی رو کدوم مبل نشسته -کدوم شون آقای رسولی پدر یا پسر؟ +اذیت نکن مامان -درو که باز کنی دقیقا روبه روته +مامااااان من گفتم رو اون مبل آخریه بشونش که وارد میشم اوضاع زیرنظرم باشه نه اینکه تا میام بیرون باهاش چشم تو چشم بشم! -خودش اومد اونجا نشست بهش بگم پاشو برو ته بشین؟ چادرتو بپوش بیا دیگه داییتم اومده +مامانی....میگم -استرس نداشته باش مگه بار اوله تو این خونه خواستگار میاد؟ یا دفعه اوله این آقا محمدو میبینی؟ خوبه چهار دفعه اومدن و رفتن ها! اصلا با من بیا الان بریم +نه تو برو من زود میام...زود میام دیگه مامان جون برو مادرش که بیرون رفت. چادر سفیدش را سرش زد و نفس عمیقی کشید بعد زیر لب "بسم الله الرحمن الرحیم" گفت و از اتاق بیرون رفت. نگاهش را عمدا به زمین دوخته بود، به ابتدای راهرو که رسید سلام کرد. همه پیش پایش بلند شدند و سلام کردند. دایی اش میخواست با شیطنت چیزی بگوید که با اشاره مادرش ساکت ماند. در عوض دست حلما را کشید و روی مبل تک نفره کنار مبلی که محمد نشسته بود، نشاند. بعد بلند شد و از ظرف بلور میوه🍒 تعارف کرد. 🍁نویسنده؛ بانو سین. کاف🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
@qomirib pesaram hosein 4.mp3
زمان: حجم: 5.31M
📚 🔊  🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»  📚 کتاب ✍نویسنده: فاطمه دولتی ♻️ 📝 پسرم حسین، روایت زندگی شهید حسین مالکی نژاد به روایت مادر است، که از سوی انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است. 🍃این اثر کوشیده تصویر یک نوجوان عاشق و دلباخته اهل بیت سلام الله علیهم را که در سن ۱۲ سالگی وارد جنگ می شود و برایش قضایای مختلفی اتفاق می افتد به تصویر بکشد. 🍁شروع زندگی 🍁راه و رسم زندگی 🍁آرزوهای زندگی 🍁روضه خانگی ✨ برنامه ، خوانش کتاب های دفاع مقدس ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
@qomirib pesaram hosein 4.mp3
زمان: حجم: 5.31M
📚 🔊  🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»  📚 کتاب ✍نویسنده: فاطمه دولتی ♻️ 📝 پسرم حسین، روایت زندگی شهید حسین مالکی نژاد به روایت مادر است، که از سوی انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است. 🍃این اثر کوشیده تصویر یک نوجوان عاشق و دلباخته اهل بیت سلام الله علیهم را که در سن ۱۲ سالگی وارد جنگ می شود و برایش قضایای مختلفی اتفاق می افتد به تصویر بکشد. 🍁شروع زندگی 🍁راه و رسم زندگی 🍁آرزوهای زندگی 🍁روضه خانگی ✨ برنامه ، خوانش کتاب های دفاع مقدس ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
7.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من افتخار میکنم که سه «دختر» دارم... 🔸خداوند به هر پیغمبری یک هدیه ای داد... 🔹برای پیغمبر خاتم یک «دختر» داد که عالم را دگرگون کرد... 🔸از امام حسین (ع) یاد گرفتم، اگر اسمی قشنگه رو هر سه فرزندت بگذار... ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
@qomirib Soleimanie Aziz 5.mp3
زمان: حجم: 10.56M
📚 🔊 🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷برشی از ✍ نویسنده: مهدی قربانی 💢 🌴فصل ۵ 🔘جنگ با آمریکا 🔘مقابله با داعش 🔘دعای عرفه کربلا 🔘روضه خوانی 🔘حق ماموریت 🔘مادر شهید 🔘حاج حیدر 🔘مهمان حاجی 🔘بیت الزهرا(س) 🔘فکر بلند 🔘قرآن مسیر زندگی ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
@qomirib Soleimanie Aziz 5.mp3
زمان: حجم: 10.56M
📚 🔊 🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷برشی از ✍ نویسنده: مهدی قربانی 💢 🌴فصل ۵ 🔘جنگ با آمریکا 🔘مقابله با داعش 🔘دعای عرفه کربلا 🔘روضه خوانی 🔘حق ماموریت 🔘مادر شهید 🔘حاج حیدر 🔘مهمان حاجی 🔘بیت الزهرا(س) 🔘فکر بلند 🔘قرآن مسیر زندگی ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌
فلسفه و علل غیبت 👈حفظ جان و در امان ماندن حضرت، از بیعت با حکام جور 🌺 امام صادق عليه‌السلام از قول پيامبر خدا صلوات الله عليه فرمودند: «آن جوان را لاجَرم غيبتى بايد، عرض شد چرا اى رسول خدا؟ فرمودند: بيم كشته شدن می‌رود» (بحارالأنوار ج۵۲ ص۹۰) 💥 ترس ایشان از کشته شدن، نه به خاطر ترس از جان خویش است، که این خاندان از مرگ هراسی نداشتند؛ بلکه هراس ایشان به این دلیل است، که با کشته شدنش، نتواند وظیفه‌ای که خداوند جهت گسترش عدل در تمام زمین، بر عهدهٔ او گذاشته را به خوبی به پایان برساند؛ ❇️ بنابراین منظور از ترس در اینگونه روایات، ترس عاقلانه است، که عین شجاعت است؛ نه ترس برخاسته از ضعف نفس❗️ پس باید گفت که حضرت ولیّ عصر عجل‌الله‌ تعالی‌فرجه‌الشریف، از آن ترسانند، که با ظاهر شدن در میان مردم، پیش از آن‌ که موعد الهی آن فرا رسد، حضرتش را به شهادت برسانند. 💢 در روایتی از وجود نازنین امام عصر ارواحنا فداه اینگونه بیان گردیده: «من هنگام قیام آنچنان قیام خواهم کرد، که بیعت هیچ یک از سرکشان (حکومت طاغوت) به گردنم نیست» (اكمال الدین و اتمام النعمه، ص ۴۸۵) ✅ از دو روایت فوق چنین نتیجه‌گیری می‌شود 👇 مادامی که شرایط ظهور فراهم نباشد، جان حضرت در امان نخواهد بود، تا حکومت الهی ایشان در عالم مستقر گردد، چرا که حکام جور در کمین آخرین ذخیرهٔ الهی هستند، تا ایشان را همچون اجداد معصومینش به شهادت برسانند؛ پس باید دانست که لازمهٔ اصلی شرایط ظهور، وجود یارانی خاص و ایجاد مقبولیت عمومی می‌باشد. 🛑 حال باید تفکر کنیم که ما به عنوان شیعیان حضرت، چگونه می‌توانیم جزء یارانش باشیم، تا مقبولیت عمومی را ایجاد کنیم؟ برای درک پاسخ واقعی به سؤال فوق با ما همراه شوید. ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌  کانال سردار شهید حسین تختی بهراد نصر 🌷 @shahedbhradnasr ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌