🌸الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌸
امام علی علیه السلام :در دوره غیبت امام غایب مردم از حدود و چارچوب احکام شرع خارج خواهند شد و بسیاری از آنها گمان خواهند کرد که حجت الهی از دنیا رفته و امامت پایان پذیرفته است ولی سوگند به خدا در چنین دوره ای حجت خدا در بین مردم و در کوچه و بازار آنها در حال رفت و آمد خواهد بود و وی حرفهای مردم را خواهد شنید... او مردم را خواهد دید ولی آنها تا زمان معینی که خداوند مقرر کرده است قادر به دیدن آن حضرت نخواهند بود.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
کانالی برای نورمعنوی و عاقبت بخیری دردنیاواخرت
ذخیره قبروقیامت
کانال اقای مظلوم عالم امام زمان غریب😔
طبق روایات امام زمان هرروز ندامیکنه
هل من ناصرینصرنی آیاکسی هست من رویاری کنه؟
دوسداری کربلا تکرارنشه؟
مطالب این کانالودنبال کن
نشربده
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
لطفا برای تبلیغ دین برای دیگران ارسال کنید✅
اجرتان با حضرت زهرا✅
نشرصدقه جاریه✅
@shahedgomnamm313
18.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ حرکت خودجوش یک دانش آموز ابهری هنگام اجرای سرود سلام فرمانده و عکس العمل جالب دانش آموزان!
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جانم فدایت رهبر
لبیک یا خامنه ای
@shahedgomnamm313
💥ﻣﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﻢ!💥
✍ﺟﻨﺎﺏ ﺷﯿﺦ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ :
«ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻓﮑﺮﻡ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﯼ ﻣﮑﺮﻭﻫﯽ ﺭﺍ ﻋﺒﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ، ﻭﻟﯽ ﺁﻧﺮﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩﻡ .ﺍﺯ
ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ، ﭼﻨﺪ ﺷﺘﺮ ﺭﺍ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ
ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻦ ﻟﮕﺪﯼ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺣﺘﻤﺎً ﺁﺳﯿﺐ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ .
ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﮕﺮ ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ﺗﻮﺳﻞ
ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺷﻬﻮﺩ ﻭ ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﻓﮑﺮ
ﻣﮑﺮﻭﻫﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﯼ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩﻡ .ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺿﺮﺑﻪ ﯼ ﺷﺘﺮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺭﺩ! ﻣﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﻢ«!
( ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ :ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻘﺎﻡ ﺷﯿﺦ، ﻓﮑﺮ ﻣﮑﺮﻭﻩ ﻫﻢ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ
ﻋﻤﻮﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﮑﺮﻭﻩ، ﮔﻨﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ. )
📝خاطره رزمنده
یک روز در بیمارستان صدای نالهی رزمندهای توجهم را جلب کرد. دو سه تا اتاق را که سر زدم بالاخره منشأ صدا را پیدا کردم. صدای ناله گروهبان جوانی بود. فکر کردم تازه به هوش آمده و از درد مینالد. پروندهاش را خواندم، از نیروهای تیپ 77 ارومیه بود.
چند ساعتی از عملش میگذشت. به زبان ترکی در گوشش گفتم اگر آب میخواهی بدهم، اگر دردت خیلی زیاد است مسکن بزنم؟
پرستار بخش گفت: نیم ساعت پیش ایبوپروفن زدیم.
نشستم نزدیک تختش و شروع کردم به صحبت تا آرام شود. ملافه را کشیده بود روی صورتش و کنار نمیزد.
از زیر ملافه گفت: خانم پرستار، من یک دختر دو ساله دارم. هر وقت از ماموریت برمیگشتم میدوید جلو، دستم رو باز میکردم تا بیاید بغلم.
اینها را گفت و هق هق گریه کرد. بعد دستهایش را از زیر ملافه بیرون آورد. نارنجک در دستش منفجر شده بود و هر دو دستش از مچ قطع شده بود.
گفت: حالا با این دستها چطور دخترم را در آغوش خواهم گرفت؟
به زور خودم را از اتاق کشیدم بیرون. دلم میسوخت و نتوانستم جلوی گریهام را بگیرم.
❗️چطور می شود این ها را شنید و نسبت به خون هایی که روی این خاک ریخته شده بی تفاوت بود؟
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 اللهاکبر گفتن شهید سلیمانی
در شب ۲۲ بهمن
🎴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
....:
ای ملت ما باهم متحد میشویم‼️
🔺درود بر خمینی🔺
💢۴۴سالگی انقلاب اسلامی