🌺🍃🌺🍃
داستان کوتاه آموزنده 😍😍
✏️گاوچرانی وارد شهر شد و برای نوشيدن چيزی ، كنار یک مهمانخانه ايستاد.
بدبختانه، كسانی كه در آن شهر زندگی میكردند عادت بدی داشتند كه سر به سر غريبهها میگذاشتند.
وقتی او نوشيدنیاش را تمام كرد، متوجه شد كه اسبش دزديده شده است.
او به كافه برگشت، و ماهرانه اسلحهاش را درآورد و سمت بالا گرفت و بالای سرش گرفت بدون هيچ نگاهی به سقف يه گلوله شليک كرد و خيلی مقتدرانه فرياد زد:
«كدام يك از شما اسب من رو دزديده؟!»
كسی پاسخی نداد.
«بسيار خوب، من يك نوشیدنی ديگه ميخورم، و تا وقتی آن را تمام میكنم اسبم برنگردد، كاری را كه در تگزاس انجام دادم انجام میدهم!
و اصلن دوست ندارم آن كاری رو كه در تگزاس انجام دادم رو انجام بدم!»
بعضی از افراد خودشون جمع و جور كردن. آن مرد، بر طبق حرفش، نوشیدنی ديگری نوشيد، بيرون رفت، و اسبش به سرجايش برگشته بود. اسبش رو زين كرد و آمادهی حرکت شد .
كافه چی به آرامی از كافه بيرون آمد و پرسيد: هی رفيق قبل از اينكه بروی بگو، در تگزاس چه اتفاقی افتاد؟
گاوچران برگشت و گفت: مجبور شدم پیاده برم خونه ...!
«آرامش داشته باش و با اقتدار ابراز وجود كن ؛ نتيجه خواهی گرفت»
اولیاء عزیز شب عید تون خوش ....اینم چند تا حکایت بامزه و آموزنده به مناسبت عید 👆🙋♂😍😂😆
✨﷽✨
👌 داستان کوتاه پند آموز
✅مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر»ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند. پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و غیره.
💭اما هیچ کدام چارهساز نبود تا اینکه پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!» یکی از مسئولین اردو به پسر میگوید: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!» پسربچه با اطمینان کامل میگوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتون باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد.» مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راهحل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.» مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟» پسر بچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.» پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
💥خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است.
✍امام کاظم(علیه السلام)مےفرمایند:
زراعت درزمین هموار می روید، نه برسنگ سخت!
و چنین است که حکمت در دلهای متواضع جای
می گیرد نه در دل های متکبر. خداوند متعال ،تواضع را وسیله عقل، و تکبر را وسیله
جهل قرار داده است.
📚تحف العقول،ص۳۹۶
🌺ای احمدیان به نام احمد #صلوات🌺
🌸هر دم به هزار ساعت از دم صلوات🌸
🌸از نور محمدی دلم مسرور است🌸
🌸پیوسته بگو تو بر محمد صلوات🌸
👏الّلهُمَّ 🌟💐
👏صلّ🌟💐
👏علْی 🌟💐
👏محَمَّدٍ 🌟💐
👏وآلَ🌟💐
👏محَمَّدٍ🌟💐
👏وعَجِّل🌟💐
👏 فرَجَهُم🌟💐
👏الّلهُمَّ 🌟💐
👏صلّ🌟💐
👏علْی 🌟💐
👏محَمَّدٍ 🌟💐
👏وآلَ🌟💐
👏محَمَّدٍ🌟💐
👏وعَجِّل🌟💐
👏 فرَجَهُم🌟💐
👏الّلهُمَّ 🌟💐
👏صلّ🌟💐
👏علْی 🌟💐
👏محَمَّدٍ 🌟💐
👏وآلَ🌟💐
👏محَمَّدٍ🌟💐
👏وعَجِّل🌟💐
👏 فرَجَهُم🌟💐
👏الّلهُمَّ 🌟💐
👏صلّ🌟💐
👏علْی 🌟💐
👏محَمَّدٍ 🌟💐
👏وآلَ🌟💐
👏محَمَّدٍ🌟💐
👏وعَجِّل🌟💐
👏 فرَجَهُم🌟
💕 #میلاد_پیامبر_اکرم (ص) و امام صادق (ع) مبارک باد.
eitaa.com/shahedkashan