فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀🌺🍀 ﷽ 🍀🌺🍀
⬛ دخترا بابائی هستن
#اشکهای دختر خلبان شهید صادق فلاحی
در مراسم تشییع پدر در تبریز
🔶 هدیه به روح شان حمد و سوره قرائت کنیم🙏
🥀خادم الشهدا🥀:
🥀خادم الشهدا🥀:
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #پنجم
صدای در امد...
آقا جون بود.
ایوب بلند شد و سلام کرد.
چشم های آقاجون گرد شد.
آمد توی اتاق و به مامان گفت:
_این چرا هنوز نرفته می دانید ساعت چند است؟؟
از دوازده هم گذشته بود.
مامان انگشتش را روی بینیش گذاشت:
_اولا این بنده ی خدا جانباز است. دوما اینجا غریب است، نه کسی را دارد نه جایی را ،کجا نصف شب برود؟؟
مامان رخت خواب آقاجون را پهن کرد.
پتو و بالش هم برای ایوب گذاشت. ایوب آن ها را گرفت و برد کنار آقاجون و همان جا خوابید.
سر سجاده نشسته بودم..
و فکر می کردم. یک هفته گذشته بود و منتظرش بودم.
قرار گذاشته بود دوباره بیایند خانه ما و این بار به سفارش آقاجون با خوانواده اش.
توی این هفته باز هم #عمل_جراحی #دست داشت و بیمارستان #بستری بود.
صدای زنگ در آمد.
همسایه بود. گفت:
_تلفن با من کار دارد.
ما تلفن نداشتیم و کسی با ما کار داشت، با منزل «اکرم خانم» تماس می گرفت.
چادرم را سرم کردم و دنبالش رفتم.
پشت تلفن صفورا بود.گفت:
_شهلا چطوری بگویم، انگار که اقای بلندی منصرف شده اند.
یخ کردم.... بلند و کش دار پرسیدم
_چیییی؟!؟؟؟
صفورا_مثل اینکه به هم حرف هایی زده اید، که من درست نمی دانم.
دهانم باز مانده بود.
در جلسه رسمی به هم #بله گفته بودیم. آن وقت به همین راحتی #منصرف شده بود؟ مگر به هم چه گفته بودیم؟
خداحافظی کردم و آمدم خانه.
نشستم سر سجاده، ذهنم شلوغ بود و روی هیچ چیز تمرکز نداشتم.
آمده بود خانه، شده بود پسر گمشده ی مامان ! آن وقت...
مامان پرسید کی بود پای تلفن که به هم ریختی؟؟گفتم:
_صفورا بود، گفت آقای بلندی منصرف شده است .
قیافه ی هاج و واج مامان را که دیدم،
همان چیزی که خودم نفهمیده بودم را تکرار کردم.
"چه می دانم انگار به خاطر حرف هایمان بوده."
یاد کار صبحم که می افتم شرمنده میشوم.
می دانستم از #عملش گذشته و می تواند #حرف بزند.
با «مهناز» دختر داییم رفتیم تلفن عمومی.
شماره ی بیمارستان را گرفتم و گوشی را دادم دست مهناز، و گوشم را چسباندم به آن
خودم خجالت میکشیدم حرف بزنم.
مهناز سلام کرد.
پرستار بخش گفت:
_با کی کار دارید؟؟
مهناز گفت:
_با آقای بلندی ایوب بلندی، صبح عمل داشتند.
پرستار با طعنه پرسید:
_شمااا؟؟
خشکمان زد...
مهناز توی چشم هایم نگاه کرد، شانه ام را بالا انداختم.
من و من کرد و گفت از فامیل هایشان هستیم.
پرستار رفت... صدای لخ لخ دمپایی آمد.
بعد ایوب گوشی را برداشت
_بله؟؟!
گوشی را از دست مهناز گرفتم و گذاشتم سر جایش.
رنگ هر دویمان پریده بود و قلبمان تند تند میزد...
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
@shahidaghaabdoullahi
[ #رابطه_با_نامحرم ]
❣امام موسی کاظم(ع) میفرمایند:
کسانی که پیرو فحشا و گناه با نامحرم هستند در قیامت کور، کر و لال خواهند بود😨😱
◀️آبجی من👩 برادر من👨 تو خودت میدونی رابطه ای که شروع کردی از ریشه مشکل داره😐
میگی نه؟😒
🔼الان میگم بهت😏
❎این رابطه مشکل داره چون چت هات پنهانیه😟 صحبت های تلفنی پنهانیه😠
قرارهات پنهانیه😱 کلا رابطتتون پنهانیه😏
ولی روراست باشیم😕
پنهانی از کی؟🤔 از خدا🥶از امام زمان؟😣
از خانوادت پنهان کردی از خدا و امام زمان هم میتونی پنهان کنی؟😔
معلومه که نه پس تا دیر نشده بذارش کنار این رابطه سرتاسر گناه و ضرر رو
⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️
بر روی خرابه های خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دل بکن تا جون نکنی ‼️
.
ماندن همیشه خوب نیست
رفتن هم همیشه بد نیست
گاهی رفتن بهتر است
گاهی باید رفت
باید رفت تا بعضی چیزها بماند
اگر نروی هر آنچه ماندنی ست خواهد رفت
اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند
گاهی باید رفت و بعضی چیزها که بردنی ست با خود برد
.
#دکتر_انوشه
⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ آقا پسر، دختر خانم؟؟
⚖ حساب کتاب داره ‼️
⛔️⛔️🚫🚫⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
ونفسقانعیبهمنبدهی
تاقانعباشد بدانچهروزیش
کردهای..🌿
#دعای_ماه_رجب
#پیشنهاد_دانلود
#باشگاه_مجازی_های_انقلابی
سلام اسماعیل جان خوبی عزیز خواهر
چقدر دلتنگت شده ام ایکاش هیچ خواهری در فراق برادرش نباشد.
این روزها حالمان خوب نیست
برادرم دعا کن عاقبت بخیر شویم.
آخ مولاجان یا صاحب الزمان کی میشود بیایی
با کاروان شهدا.
امان از فراق،امان از انتظار😭 ....
کانال#شهید_اسماعیل_کرمی🌹
@shaheed_esmaeil_karami