eitaa logo
شهید اسماعیل کرمی
215 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
8.5هزار ویدیو
129 فایل
شکر خدا را که در پناه حسینیم گیتی از این خوبتر پناه ندارد شهید مدافع وطن و امنیت کشور تاریخ تولد : 1350/06/01 تاریخ شهادت : 97/11/24 نحوه شهادت : حمله تروریستی جاده خاش زاهدان سن شهادت : 47 سال جهت ارسال مطالب @karami_113
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استوری🌸🍂 🔰این از حاجی زیاد شنیدین.یوقتایی ام بعضیامون اونقدر شنیدیم که رهگذری میکنیم ولی بچه ها؛ انصافا اگر دونه دونه اشوعمل کنیم فک میکنید به نتیجه دلخواهمون ⁉️ 🔰وصیت ؛ ✉️شده شعار یا تزیین کانالهاخداوکیلی چقدر عمل کردیم به حرفاشون دلم💓 پره .دنیایی از حرف رو دلم تلبارشده .. عضو کانال میشیم. وصیتهارو میبینیم ... 🔰بعضیامونم داریم یدطولایی داریم در کار فرهنگی روی صحبتم اول با خودمه...دوروز پیش یه رزمنده که از نوجونی کمیل خادمی کرده اهل دل..گوشی دلش همیشه وصله میگفت به نظرت پستایی که میزاری چقدر اخلاص خرجش میکنی.میدونی شهدا ناظرن ⁉️ 🔰میدونی دونه دونه رصد میکنن؟!خیییلی ریختم بهم .. درحین فکر کردن به حرفش کلی اشک ریختم.باخودم گفتم :حواس شهدا همه جوره بهمون و غافلم 🔰بچه ها : شهدا نه ؛ نه عکس 🖼روی میزو پروفایلو بک گراندگوشی 📱 نه قاب شده روی دیواراتاقمونو سردفترکارمون .. شهدا راهن..‌ شهدا وسیله اندشهدا ریسمانند بین ماوخدا ... هدف فقط خداستوبس... 🔰دستتو بده به دست اونوخ می بینی زندگیت ؛ روزیت ؛ حالت چقدر قشنگ میشه... قربونت برم سردار 😭یک لحظه از روزهای آسمونی🌫 جنگ ☄جدا نشدی ... دل حاج قاسم همون# حاج قاسم شبهای 🌙عملیاتو روزای جنگ بود... 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت ایوب فقط گفت: _ "چشمم روشن...." و هدی را صدا زد: _"برایت بابا ولی دارد. اینکه قضا نشود و اینکه هیچ دستت را نبیند" از خانه رفت بیرون و با دو تا و شعر و آهنگ ترکی برگشت. آنها را گرفت جلوی چشمان هدی و گفت _"بفرما، حالا ببینم چقدر می خواهی برقصی" دوتا و یک شیشه آستون هم گرفته بود. دو سه روز صدای آهنگ های ترکی و بالا پریدن های هدی، توی خانه بلند بود. چند روز بعد هم نوار ها را کرد و توی کمدش کرد. برای هر نماز با و می افتاد به جان ناخن هایش، بعد از دوباره می زد و صبر می کرد تا نماز بعدی. وقتی هم که توی کوچه می رفت، ایوب منتظرش می ماند تا خوب لاک هایش را کند. بالاخره خودش خسته شد و لاک را گذاشت کنار بقیه ها... توی خیابان، ایوب خانم ها را به هدی نشان می داد: _"از کدام بیشتر خوشت می آید؟" هدی به دختر های اشاره می کرد و ایوب محکم هدی را می بوسید به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی شنیدنی از شفای یک جوان به دست امام رضا: یه آقایی دیدم و دست چپم رو گرفت، انگشتری داد و گفت خوب شدی، برو... سربازان گمنام