هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استوری🌸🍂
🔰این #حرفارو از حاجی زیاد
شنیدین.یوقتایی ام بعضیامون اونقدر شنیدیم که رهگذری #تمومش
میکنیم ولی بچه ها؛ انصافا اگر دونه دونه اشوعمل کنیم فک میکنید به نتیجه دلخواهمون #نمیرسیم ⁉️
🔰وصیت #شهدا؛ ✉️شده شعار یا تزیین کانالهاخداوکیلی چقدر عمل کردیم به حرفاشون #خیلی دلم💓
پره .دنیایی از حرف رو دلم تلبارشده ..
عضو کانال #شهدایی میشیم.
وصیتهارو میبینیم ...
🔰بعضیامونم #ادعا داریم یدطولایی داریم در کار فرهنگی روی صحبتم اول با خودمه...دوروز پیش یه رزمنده که از نوجونی #توکانال کمیل خادمی کرده اهل دل..گوشی #بیسیم دلش همیشه وصله میگفت به نظرت پستایی
که میزاری چقدر اخلاص خرجش میکنی.میدونی شهدا ناظرن ⁉️
🔰میدونی دونه دونه #پستهاتو رصد میکنن؟!خیییلی ریختم بهم ..
درحین فکر کردن به حرفش کلی اشک ریختم.باخودم گفتم :حواس شهدا همه جوره #جمع بهمون و غافلم
🔰بچه ها :
شهدا نه #شعارند ؛ نه عکس 🖼روی میزو پروفایلو بک گراندگوشی
📱 نه قاب شده روی دیواراتاقمونو
سردفترکارمون .. شهدا راهن.. شهدا وسیله اندشهدا ریسمانند بین ماوخدا ...
هدف فقط خداستوبس...
🔰دستتو بده به دست #شهداء
اونوخ می بینی زندگیت ؛ روزیت ؛
حالت چقدر قشنگ میشه...
قربونت برم سردار 😭یک لحظه از #حالوهوای روزهای آسمونی🌫
جنگ ☄جدا نشدی ...
دل حاج قاسم همون# حاج قاسم شبهای 🌙عملیاتو روزای جنگ بود...
#شهید_ابراهیم_همت 🌷
#طلاعیه_عملیات_خیبر🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #سی_ودوم
ایوب فقط گفت:
_ "چشمم روشن...."
و هدی را صدا زد:
_"برایت #می_خرم بابا ولی #دوتاشرط دارد.
#اول اینکه #نمازت قضا نشود و #دوم اینکه هیچ #نامحرمی دستت را نبیند"
از خانه رفت بیرون و با دو تا #نوار_کاست و شعر و آهنگ ترکی برگشت.
آنها را گرفت جلوی چشمان هدی و گفت
_"بفرما، حالا ببینم چقدر می خواهی برقصی"
دوتا #لاک و یک شیشه آستون هم گرفته بود.
دو سه روز صدای آهنگ های ترکی و بالا پریدن های هدی، توی خانه بلند بود.
چند روز بعد هم #خودش نوار ها را #جمع کرد و توی کمدش #قایم کرد.
برای هر نماز با #پنبه و #استون می افتاد به جان ناخن هایش، بعد از #وضو دوباره #لاک می زد و صبر می کرد تا نماز بعدی.
وقتی هم که توی کوچه می رفت، ایوب منتظرش می ماند تا خوب لاک هایش را #پاک کند.
بالاخره خودش خسته شد و لاک را گذاشت کنار بقیه #یادگاری ها...
توی خیابان، ایوب خانم ها را به هدی نشان می داد:
_"از کدام بیشتر خوشت می آید؟"
هدی به دختر های #چادری اشاره می کرد و ایوب محکم هدی را می بوسید
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی شنیدنی از شفای یک جوان به دست امام رضا: یه آقایی دیدم و دست چپم رو گرفت، انگشتری داد و گفت خوب شدی، برو...
#جمع سربازان گمنام