❤️امام زمان و شهید ابراهیم هادی♥️
خون زیادی از پای من رفته بود ، بی حس شده بودم ، عراقی ها مطمئن بودند که زنده نیستم ، حالت عجیبی داشتم ، زیر لب میگفتم : یا صاحب الزمان ادرکنی ...
هوا تاریک شده بود ، جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد ، چشمانم را به سختی باز کردم ، مرا به آرامی بلند کرد ، دردی حس نمیکردم ، از میدان مین خارج شد در
گوشه ای امن آهسته و آرام مرا روی زمین گذاشت .
گفت : کسی می آید و تو را نجات میدهد ، او دوست ماست !
لحظاتی بعد ابراهیم آمد با همان صلابت همیشگی ، مرا به دوش گرفت و حرکت کرد .
آن جمال نورانی ، ابراهیم را دوست خود معرفی کرد ، خوشا به حالش .
اینها را ماشاا... در دفتر خاطراتش از جبهه ی گیلان غرب نوشته بود.
#خاطراتشهدا 🌸
#روایت_عشق 🌿
#شهیدابراهیمهادی 🕊
#سالروز_شهادت 🌈
📗کتاب سلام بر ابراهیم – ص 117
@Revayateeshg
#وصیتنامهشهدا💌
#روایت_عشق🌸
#شهیدابراهیمهادی💚
#سالروز_شهادت🌼
به عنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر میدهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید.
@Revayateeshg
میگفت🌿
اگھمیگیدالگوتون🌸
حضرتِزهراستبآیدکارۍکنید👌
ایشانازشمآراضۍباشندوحجآبِ🌹
شمافآطمـےباشد🌙
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
#شهیدابراهیمهادی
#سالروز_شهادت
#روایت_عشق
#کلام_شهدا
❤️#از_شهدا_بیاموزیم
🧡#روایت_عشق
💛#شهیدابراهیمهادی
💚#سالروز_شهادت
🔺شهید ابراهیم هادی در یکی از مغازه ها مشغول کار بود.
یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم. دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود.
جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت. وقتی کار تحویل تمام شد جلو رفتم و سلام کردم.
بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما!
نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب
نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که
من انجام میدم برای خودم خوبه،
مطمئن میشم که هیچی نیستم.
جلوی غرورم رو می گیره!
گفتم: اگه کسی شما رو اینطوری ببینه
خوب نیست! شما ورزشکاری و...
خیلی ها می شناسنت.
ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که، اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم!
هدایت شده از روایت عشق🖤
یاد خدا را فراموش نکنید.
مرتب بسم الله بگویید.
با یاد و ذکر خدا و عمل برای
رضای خدا خیلی
از مسائل حل می شود .
#شهیدابراهیمهمت🌺
#روزتون_شهدایی🌸
#روایت_عشق🌼
@Revayateeshg
هدایت شده از روایت عشق🖤
هدایت شده از روایت عشق🖤
اگر دریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را؟!
#شهیدانه
#روایت_عشق
@Revayateeshg
چهقدر دوست داشتم امام عقدمان كند. تنها خواهشم همين بود.
گفت :
«هرچيز ديگه بخواهيد دريغ نميكنم.
فقط خواهش ميكنم از مننخواهيد لحظهاي از عمر اين مرد رو صرف خودم كنم.
من نميتونمسر پلصراط جواب بدم.»
🌸راوی :
همسر شهید
#شهیدابراهیمهمت
#خاطراتشهدا
#روایت_عشق
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
-🕊شهید مدافع حرم محمد هادی ذوالفقاری
🍃🌸 بغداد بودیم ،میخواستیم با هم بریم بیرون ،گفت :وضعیت حجاب در بغداد چطوره ؟
گفتم : خوب نیست ، مثل تهرانه .
گفت : باید چشممون را از نامحرم حفظ کنیم تا توفیق شهادت را از دست ندیم .
بعد چفیه اش را انداخت روی سر و صورتش . در کلِ مدتی که در بغداد بودیم همینطور بود، تا اینکه از شهر خارج شدیم و راهی نجف شدیم .
میگفت من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کند،خیلی چیزها رو از دست میدهد،
چشم گنهکار لایق شـهادت نیست.
#روایت_عشق
#ازشهدابیاموزیم
#شهیدهادیذوالفقاری
#شهیدانه
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️
#روایت_عشق
ازش پرسیـدن
چرا همیشه دست به سینه ای؟
گفت : نوکر امام حسین (ع)
باید همیشه دست به سینه باشه...
برادرش میگفت:
از یک ماه 20 روز، روزه بود...
#شهید_عباس_آسیمه
🌷🌱 @baashahidaan