eitaa logo
شهید اسماعیل کرمی
214 دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
8.7هزار ویدیو
129 فایل
شکر خدا را که در پناه حسینیم گیتی از این خوبتر پناه ندارد شهید مدافع وطن و امنیت کشور تاریخ تولد : 1350/06/01 تاریخ شهادت : 97/11/24 نحوه شهادت : حمله تروریستی جاده خاش زاهدان سن شهادت : 47 سال جهت ارسال مطالب @karami_113
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهید اسماعیل کرمی
🔵 اعمال و فضیلت ماه شعبان☝️ ماه بسیار شریفی است، و به حضرت سید انبیا (ص) منتسب می‌باشد و آن حضرت همه این ماه را روزه می‌گرفت و روزه آن را به ماه رمضان متّصل می‌نمود و می‌فرمودند ☘ شعبان ماه من است، هر که یک روز از این ماه را روزه بدارد، بهشت بر او واجب می‌شود. «اللّهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج»
هدایت شده از شهید اسماعیل کرمی
📝 صلــوات شعــبانیـــه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹دعای توصیه شده امام رضا(ع) برای روزهای پایانی ماه شعبان خداوندا، اگر ما را در آنچه از شعبان گذشته است، نيامرزيده‏‌اى، پس ما را در باقيمانده آن ببخش.. 🌸 🤲🌷 🌺 ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮        
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماه عسل۱۴٠۱_۲.mp3
10.4M
۱۴۰۱ حرفِ دوم؛ ➖ تمام مسیرِ زندگیِ انسان، میدان مبارزه‌ایست تن به تن با " مَـــن " ِ وجودیِ خودمان. در این مبارزه چه کسی برنده می‌شود و چه کسی بازنده؟! 💢در ماه رمضان، از همان روز اول نتیجه این مبارزه سنگین را خواهیم دید و برنده‌ی آن را خواهیم شناخت... اما چگونه....؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماز هاے مستحبے
🥀خادم الشهدا🥀: ✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت از صدای جیغم و از خواب پریدند. با هر ضربه ی ایوب تکه های پوست و قطره های خون به اطراف می پاشید. اگر به خودش نیامده بود و مثل من و هدی از دیدن این صحنه کرده بود، ایوب خودش پایش را قطع می کرد. محمد پتو را انداخت روی پای ایوب، را از دستش کشید. ایوب را کرد و رساندش ... سحر شده بود که برگشتند. سر تا پای محمدحسین خونی بود. ایوب را روی تخت خواباند، هنوز گیج بود. گاهی صورتش از توی هم می رفت و دستش را نزدیک پایش می برد. پایی که حالا غیر از های_عمل و جراحی، پر از بخیه های ریز و درشتی بود که جای ضربات چاقو بود. من دلش را نداشتم، ولی دکتر سفارش کرده بود که به پایش بمالیم. می نشست جلوی پای ایوب، دستش را روغنی می کرد و روی پای او می کشید. دلم ریش می شد وقتی می دیدم، برآمدگی های زخم و بخیه از زیر دست های ظریف و کوچک هدی رد می شود... و او چقدر این کار را انجام می دهد. زهرا آمده بود خانه ما، ایوب برایش حرف می زد.... از می گفت، از محسن که خودش یک بود تحملشان می کرد. از که دیر یا زود سراغ همه مان می آید. توی اتاق بودم که صدای خنده ی ایوب بلند شد... و بعد بوی اسفند،... ایوب وسط حرف هایش مزه پرانی کرده بود و زده بود زیر خنده زهرا چند بار به در چوبی زد و اسفند را دور سر ایوب چرخاند: _"بیا ببین شهلا، بالاخره بعد از کلی وقت خنده ی داداش ایوب را دیدیم. هزاااار ماشاالله، چقدر هم قشنگ میخنده. چند وقتی می شد که ایوب درست و حسابی نخندیده بود. دردهای عجیب و غریبی که تحمل می کرد، آن قدر به او آورده بود که شده بود عین استخوانی که رویش پوست کشیده اند. مشکلات تازه هم که پیش می آمد می شد قوز بالای قوز... به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند @shahidaghaabdoullahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️💢سلام علیکم💢❇️ فرخنده طلوعی که بشارت به جهان است از عطرِ دل انگیزِ هلالِ رمضان است🍃 آغوشِ پُر از مِهرِ خدا بر همه باز است از عرش ندا آمده این ماهِ امان است🍃 هر کس ز سبوی رمضان جرعه ای نوشید در بحرِ کرامت طلبش دُرِّ گران است🍃 او می رسد از کعبه که در وعده ی حق است در تحتِ لوایش همه جانها به امان است🍃 خاکِ قدمش سرمه ی چشمانِ ضعیفم مهدی که همان صاحبِ وَالعصر و زمان است🍃