eitaa logo
شهیدحاج اصغرعبدالهی
911 دنبال‌کننده
469 عکس
70 ویدیو
4 فایل
کانال نشر خاطرات و دلنوشته ها،عکس هاوفیلم های شهید جانباز حاج اصغر عبداللهی ارتباط بامدیرکانال @yamahdee11
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز قرار بود جایی بریم که از اشتیاق ش چند روزی هست قلبم به تپش افتاده... آسایشگاه جانبازان برای من و برادرم فقط محل زندگی جانبازان نبود و نیست برای ما شهر بازی بود وقتی کنار ویلچر پدر جون وارد حیاط بزرگ و پر از درختش می‌شدیم و تا ظهر بین درختها قایم باشک بازی میکردیم فکر میکردیم هیچ بچه ای خوش بخت تر از ما نیست اینجا همه مثل پدرجون بودند یا روی ویلچر.. یا دست و پای قطع شده یا.. همیشه خاطره خرد کردن برگهای پاییزی زیر پا توی حیاط آسایشگاه ،زیباترین لحظات کودکیم بود گرگی بین تخت های جانبازان را خیلی دوست داشتیم و بازی با دوستان همیشه خوابیده پدرجون... جنس بازی ها و تفریحات مون با بقیه بچه ها فرق داشت و امروز همون روز موعود بود که بعد از سالها قرار بود اون دختر شیطون بره سراغ همرزمان چندین ساله پدرجون..... همون همرزمان از نفس افتاده (یکی از هم بازی های بچگیم 💔) به واسطه ای سراغ از اون دختر ِسالها پیش گرفته بودند و من شرمنده از اینهمه سال بی خبری با دوستانم به این مهمانی رفتم.. قبل از ورود به سالن استراحت جانبازان، نفسم بند آمده بود... به یاد روزهایی که پشت ویلچر پدرجون را می گرفتم و با ذوق وارد سالن میشدم.... آخ که چه بود و چه شد...😭 ادامه دارد..... دخترشهید کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
1698069785411.jpg
580.4K
اولین اتاق خیلی خاص بود جانباز عزیز قطع نخاع از گردنی ،در اتاق روی تخت خوابیده بودند دستها بی حرکت کنار بدن... به سختی سرشون را بالا آوردند تا به ما خوش آمد بگویند... و بعد عذرخواهی کردند که بخاطر نفس تنگی نمیتونند خیلی صحبت کنند😭😭 بغض گلوی همه را می فشرد.. اولین نکته ای که عزیز دلمان گفتند: دعا برای سلامتی رهبر انقلاب بود وای خدای من! دقیقا مثل پدرجون بودند هر وقت برای سلامتی شون دعا میکردیم می‌گفتند: من کیم؟ برای امام زمان و رهبر دعا کنید💔 جانباز عزیز از امام زمان می‌گفتند و آرام آرام اشک از کنار چشمان شون می ریخت چه جلسه ای بود می گفتند: خدا را به حضرت زهرا قسم بدید که آقا بیایند ما گفتیم: شما هنگام ظهور،فرمانده حضرت هستید با حالتی عجیب گفتند: «من بیچاره کی هستم... شهید عبداللهی باید دستمون را بگیرند» و من با خود زمزمه میکنم اگر شما لایق نیستید پس کی لایق این مقام هست؟ هر اتاق یک مجلس روضه بود خدا می‌دونه که دلمون نمی‌خواست از اتاق بیرون بریم خاک بر دهان من که این سربازان همیشه آماده را از نفس افتاده خواندم😔 به خدا قسم که تازه نفس تر از شما ندیدم با همه وجودم احساس میکردم کنار پدرم هستم و جالبه که مادر هم با گریه از همین حس گفتند😭 هر دو جانباز درد کشیده و عاشق امام زمان و چشم براه ظهور💔 ادامه دارد.... دخترشهید کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
۳ انتهای یک سالن ،روی تخت جانبازی روی شکم خوابیده بود وقتی نزدیک شدم قلبم گویا ایستاد... رفیق صمیمی پدرجون همبازی بچگی های من ....جانباز یزدانی.... آخ از این دیدار و مرور خاطرات وقتی پدرجون با آقای یزدانی تلفنی صحبت می کردند طولانی ترین مکالمه بود... در ایام بیماری پدر، بارها تماس می‌گرفتند و برای درمان شون پیگیری می کردند... دلسوزانه مثل یک رفیق... مرد بزرگی که ۳۷ سال بخاطر زخم بستر نتونسته روی کمر بخوابه😭 به زبان هم سخته ولی شما محال را هم ممکن کردید جانباز صبوری که فعال انقلابی و اعتقادی در فضای مجازی ست یک سرباز تمام عیار برای آقا مادر از پدرجون می گفتند و جانباز یزدانی از رفیقشون دو دلسوخته به هم رسیده بودند🥺 و ایمان بالای این مرد بزرگ که با باور قلبی از حضور شهید می‌گفت می گفتند قبل از شهادت شهید، خواستم دوباره برای اعزام به تهران و بستری شدن در بیمارستان بقیه الله پیگیری کنم که شهید به من گفتند: دیگه کاری نکن... دیگه خسته شدم 😭 و طولی نکشید که شهید شدند شما را به خدا دست ما را بگیرید ما را از این دنیای بی ارزش نجات بدید با همون دستهای بی حس و حرکت تان که دنیا را جابجا می‌کنه دستمون را بگیرید🥺 خدا حق شما مردهای مرد را به ما روا کنه 💔السلام علی اصحاب الحسین💔 کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy