eitaa logo
دارالقرآن علی بن ابیطالب علیه السلام مارلیک
536 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
40 فایل
کانال اختصاصی دارالقرآن علی بن ابیطالب تنها دارالقرآن مارلیک، اطلاع رسانی کلاس ها و مراسمات و اردوهای زیارتی و..... ارتباط با مدیر: @salaambarlabteshne
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 سعی کن گریه کنی! ▪️ [حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره] شیر آب حیاط را به‌اندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو می‌گرفتند. ▪️ گفتم: آقا، محرم دارد می‌آید و من یک ماه برای تبلیغ می‌روم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم. ▪️ همان‌جور که وضو می‌گرفت، تکیه داد به دیوار و آهسته گفت: «آسید محمد! سعی کن هر شبانه‌روزی یک‌مرتبه برای امام حسین علیه‌السلام گریه کنی...» . (براساس خاطره یکی از شاگردان) 📚 ردپای سپید، ص۵٧ علیه السلام
📙کتاب "حاج قاسمی که من می شناسم" روایت رفاقت چهل ساله علی شیرازی با سردار شهید سلیمانی سال ۶۱ در حمدیه‌ی اهواز، شروع دوستی رقم خورد. قاسم سلیمانی فرمانده تیپ ثارالله، سخنران بود و علی شیرازی، روحانی گردان شهید باهنر، شنونده. همانجا عشق حاج‌قاسم به دلش نشست. فروردین ۶۵ دوستی شکل همکاری به خود گرفت و حاج‌قاسم، مسئولیت تبلیغات لشکر را به علی‌شیرازی سپرد. پس از جنگ همراهی ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۹۰ به خواست سردار سلیمانی، علی‌شیرازی مسئول نمایندگی ولی‌فقیه در نیروی قدس شد و هشت‌سال از پرفراز و نشیب‌ترین روزهای جبهه مقاومت را با حاج‌قاسم همراه ماند. حجت‌الاسلام و‌المسلمین علی شیرازی در «حاج قاسمی که من می‌شناسم» خاطرات نزدیک به چهل سال رفاقت با شهید حاج‌قاسم سلیمانی را بازگو کرده است. 📍برشی از متن کتاب: «از بیت رهبری می‌‌‌آمدیم بیرون. به سردار سلیمانی گفتم «بیا کاندیدای ریاست‌جمهوری بشو.». گفت «این را که می‌گویم، به مردم بگو. بگو من کاندیدای شهادت‌ام؛ کاندیدای گلوله‌ام؛ نه کاندیدای ریاست‌جمهوری.».! 🍀🍀🍀🍀🍀
📌این کتاب زندگانی علی از زبان علی، یا زندگانی امیرمومنان علی (ع) می باشد. 📝 شادروان جعفر شهیدی در مقدمه ی آن کتاب چنین می نویسد : 📖ماهها و میتوان گفت ، سالهاست میخواهم قلم بردارم و صفحه هایی پیرامون زندگانی امیر مؤمنان علی (ع) بنگارم . هر بار که خود را آماده میکنم ، ندایی از درونم میشنوم: «آهسته باش !چه گستاخی!میخواهی در این میدان پهناور درآیی و بضاعت اندک خود را بنمایی؟نمیدانی مهتاب به گز پیمودن است و دریا را با مشت تهی نمودن.در میا! که عرصه سیمرغ نه جولانگه تو است.» 📌از خود پوزش میخواهم و قلم را به یک سو مینهم.دیری نمیگذرد که دیگر بار شوق،عنان میگسلاند و بیخواست من ، مرا میراند ، که آخر از مورچه و ران ملخ و پیشگاه سلیمان یادگیر .مگر نمیدانی در آستانه بزرگان از هر کس به اندازه توان او چشم میدارند؟«خدایا!چه باید کرد؟»سرانجام به خود گفتم درست است که پرداختن به چنین کار در توان تو نیست،اما به خود منگر که بضاعتت چیست،بنگر که سخن درباره کیست.او دستگیر ناتوانان است و یاور درماندگان .از لطف خدا و سخن شاه اولیا مدد خواه! 📌شاید آن سان که در نهج البلاغه به گفته خود عنایتش بود و در ترجمه یاریت نمود،لطف از تو دریغ ندارد و موفقت گرداند،تا هدیهای به دوستانش تقدیم کنی و بکوش تا آنجا که میتوانی از فرمودههای او به پارسی برگردانی و علی از زبان علی بشناسانی.این بار آماده گشتم و این صفحه ها را نوشتم و کتاب را به شیفتگان علی(ع)تقدیم میکنم.در خواندن آن به نارسائی نوشته من ننگرند،عظمت مقام علی را در نظر آورند و به هر حال این ضعیف را از دعای خیر فراموش نکنند.