🌺هر روز یک شهید بزرگوار رو خدمتتون معرفی میکنیم تا انشاالله با ۳۱۳ شهید آشنا شوید🌺
#شهید_روح_الله_قربانی
🍃#روح_الله_قربانی آقازاده بود اما حسابش از خیلی ها جدا بود. مهارت هایش را پیشکش کرد به شهر بی قرار #سوریه. گذشت از #دانشگاه و مدرک زبان، از زندگی آسوده و بدون دردسر، از عاشقانه هایش با زینب اش ..
🍃روح الله معنای واقعی بأبی أنت و امی و جانی و مالی و اهلی است برای #ارباب و خواهر مضطرش...همه را فدا کرد حتی جانش را. شاید دلتنگی هایش در روزهای بی مادری و عشقش به #حضرت_زهرا سبب شد تا به رسم حضرت مادر بسوزد. پیکری سوخته مهمان زینب منتظر شد در #معراج_شهدا و مدتی بعد چشم هایش جز زیبایی چیزی ندید و لب هایش با ذکر ما رایت الا جمیلا ارام گرفت.
🍃بگذریم از دلتنگی هایش برای #همسر شهیدش. از زمان که هر ثانیه اش یادآور خاطره ای است و بغض مهمان دلش می شود. از آررزوهایی که آرزو ماندند. از روزهایی که تلخ می گذرد. ازعده ای که هنوز هم نمک طعنه بر زخم دلش می پاشند. بگذریم از پنجشنبه ها و دلتنگی و مزار شهید. اما به قول خودش همه اینها فدای حرم #عمه_سادات و آرامش آنجا.
داغ زینب های معراج شهدا کجا و داغ زینب مضطر #کربلا کجا.
روح الله ها می روند تا هرروز کل یوم #عاشورا و کل عرض کربلا شود...
ڪـــانــاݪشــہـــداࢪادنــبــاݪڪـنــیــد↯
شــہـــداچــشمبــہࢪاهمــاھسـٺـݩـد👇🏻
🍃🌹🍃
@shahid133133
🍃🌹🍃
از آخوندا متنفرنـ ـ ـد!!
اما بھ روحانے رأے مے دهند^😂]
از عربها متنفرنداما با افتخار
دوبـے مے روند^🤓]
روزه نمے گیرند ولے دلشان براے
ربناے شجریان تنگ شده است^😳]
کورش پرسټ اند اما تعلقاٺ مذهبے
را مانع پیشرفٺ مے دانند^😏]
بازیگرانشان در طلاق شهره انـ ـد
اما نقش هاےعاشقانھ بازےمےکنند^😅]
سہ برابر تولید ناخالص ملی؛..
لوازمآرایشےمصرفمےکنند ولے
هزینہ ڪربلا و مڪہ و غذاے نذرےرا
اجحافدر حق ایتام مے دانند^🤭😂]
اجازھ پوشیدن مبتذل ترین لباس ها رو
بہ همسرانشان مے دهند اما ادعاےِ
غیرټ دارند^😕😅]
#جاهلیت_مدرن'|🍁
#سخنی_درست^_^
#بهخودمونبیایم..
دراصل⇧بهخودشونبیان🤫
[ بهدربـگو؛دیوار بِشنوفه!😕 ]
#تباهیات!
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#امام_زمان
🍃🌹🍃
︎@shahid133133
🍃🌹🍃
ݪَحظہاےِباشهڋا
از آخوندا متنفرنـ ـ ـد!! اما بھ روحانے رأے مے دهند^😂] از عربها متنفرنداما با افتخار دوبـے مے روند^
••||🥀
#تݪنگࢪ⚠️↯
داخلڪتاب"سہدقیقہدࢪقیامٺ"
امدهکھ:
{هرچےمنشوخیشوخیانجامدادم
ایناجدیجدینوشتن..!
مثلاچٺبانامحࢪم..🙂!
#حواستهسترفیقــ!؟
#امام_زمان
🍃🌹🍃
@shahid13313
🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 پیشنمایشی از دولت آینده #لاریجانی!
🔹 #نخبه_جوان: طرحی داشتم که با هزینه تولید صفر، مشکل آب آشامیدنی کشور را حل کنیم ولی وقتی آن را برای رئیس مجلس فرستادم آقای لاریجانی از من شکایت کرد
﴾﷽﴿
.
«او تخریبچی بود»
.
وقتی روحالله وارد تیپ سیدالشهدا شد، عمار به عنوان فرمانده، کار خطیری را به او محول کرد.
کاری که بر اساس تخصص روحالله بود.
روحالله تخریبچی بود.
کارش از بقیهی ما سختتر بود.
او باید قبل از این که تیپ وارد عمل شود، میرفت و مرزهای هدف را مسلح میکرد.
.
مثلا اگر قرار بود ما به سمت روستای عبطین پیشروی کنیم او باید به همراه تیمش جلوتر میرفت و روستای خلسه که بعد از عبطین بود را مسلح میکرد.
گاهی پیش میآمد که ما در جنگ پیروز نمیشدیم و این برای تخریبچی و تیمش که جلوتر از مواضع ما بودند خطرناک بود، امکان اسارت و یا شهادت بسیار بالا بود.
اما روحالله با شجاعت و نبوغی که داشت، همیشه کارش را به درستی انجام میداد.
🍃🌹
@shahid13313
🍃🌹🍃
ݪَحظہاےِباشهڋا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 #رمان_سرزمین_زیبای_من #قسمت_دهم 🔵نبرد برای زندگی سارا با چند تا از بچه ها اومده بود
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#رمان_سرزمین_زیبای_من
#قسمت_دهم
🔵نبرد برای زندگی
سارا با چند تا از بچه ها اومده بودن ... با خوشحالی اومدن سمتم ...
- وای کوین ... بالاخره پیدات کردیم ... باورت نمیشه چقدر گشتیم ... یه نگاهی به اطراف کرد ... عجب مزرعه زیبائیه...
کم کم حواس همه به ماها جمع شده بود ... بچه ها دورم رو گرفتن ... یه نگاهی به سارا کردم ...
- دستت چطوره؟ ...
خندید ... از حال و روز تو خیلی بهتره ... چرا دیگه برنگشتی مدرسه؟ ...
سرم رو انداختم پایین ... اگر برای این اومدید ... وقتتون رو تلفکردید ... برگردید ...
- درسهای این چند روز رو بین خودمون تقسیم کردیم ... هر کدوم جزوه یه درس رو برات نوشتیم که عقب نمونی ... مکث کوتاهی کرد و کیفم رو داد دستم ... فکر نمی کردم اهل جا زدن باشی ... فکر می کردم محکم تر از این حرف هایی ... و رفت ...
چند قدمی از ما دور نشده بود که یکی شون گفت ... ما همه پشتت ایستادیم ... اینقدر تهدیدشون کردیم که نزاشتیم ازت شکایت کنن ... سارا هم همین طور ... تهدیدشون کرد اگر ازت شکایت کنن ... ازشون شکایت می کنه ... دستش 3 تا بخیه خورده اما بی خیالش شد ... خیلی به خاطر اتفاقی که افتاد احساس گناه می کنه ... حس می کنه تقصیر اونه که این بلا سرت اومد ... برگرد پسر... تو تا اینجا اومدی ... به این راحتی جا نزن ...
بچه ها که رفتن ... هنوز کیفم توی دستم بود ... توی همون حالت ایستاده بودم و فکر می کردم ... حرف هاشون درست بود ... من با این همه سختی، هر جور بود تا اونجا اومده بودم ... اما اونها نمی تونستن شرایط من رو درک کنن ... حقیقت این بود که هیچ آینده ای برای من وجود نداشت ... در حالی که اونها به راحتی می تونستن برن دانشگاه و آینده شون رو رقم بزنن ... فقط کافی بود واسش تلاش کنن ... ولی من باید برای هر قدم از زندگیم می جنگیدم ... جنگی که تا مغز استخوانم درد و زجرش رو حس می کردم ...
✍ادامــــــه دارد ....
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
ڪـــانــاݪشــہـــداࢪادنــبــاݪڪـنــیــد↯
شــہـــداچــشمبــہࢪاهمــاھسـٺـݩـد👇🏻
🍃🌹🍃
@shahid133133
🍃🌹🍃