🍃بیاد ساربانان کویر #اعجاز، کویری که در ژرفای تاروپود آن، خنکای آسمان حس میشود، اگر بجوییمش♡
.
🍃همه کوی به کوی در جستجوی حیاتیم و قطره به قطره، عطش جانمان را میفرساید. جرعه به جرعه خراش بر #زمین میزنیم، در پی یافتن زلال آب.
.
🍃جان به میان لب خزیده و آستر گلگونش را خزانزده کردهاست. چِشم، تار میبیند اما، انگار درمیان این بیابان، هاله ای با #صلابت در حال حرکت است❣️
.
🍃قدم به قدم، قامت دلربایش بر نیزه های آفتاب چیره میشود و پیش میرود. او #مرتضی ست🙂
.
🍃نمیدانم در میان این مسیر، آفتاب شیفته او شده یا توانش، قاتل گرما. هرچه که هست، گام هایش نمی لغزند. در هر قدمش ، #رازی نهفته است😌
.
🍃شنیده بودم خانه ای در این #دارفانی بنا کرده، خالی از #دروغ. میگفتند هرچه را که رنگ و بوی #معشوق نمیدهد، از خانه اش زدوده است. خانه ای بنا کرده با عطر #شهادت.
.
🍃در این صحرای #زندگی، تنها غبطه به اوست که از گلویمان گذر میکند. اویی که آن روز با شکوه #آسمانی اش، به دیدار معشوق میشتافت🌹
.
🍃ذره ذره ی وجودش را، نذر خشنودی سالار شهیدش کرده بود و سنگ مزارش را ، هدیه به #حضرت_مادر. اویی که شتابان میرفت و مایی که جا ماندیم😔
.
✍️نویسنده : #مبرا_پورحسن
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_مرتضی_عبداللهی
.
📅تاریخ تولد : ۹ اسفند ۱۳۶۶
.
📅تاریخ شهادت : ۲۳ آبان ۱۳۹۶.دیرالزور سوریه
.
📅تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۴۰۰
.
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃دو سالی هست ثانیههای #زندگی جایشان را به گذشتِ ساعتها دادهاند و زمان مثل حرکت دورترین سیاره به دور خورشید سنگین سپری میشود.
🍃فضا و زمان سراسر پر از فشار است #دلها_سنگین، نفسها پر از سرب و سرفهها تبدیل شدهاند به سیاه سرفه. گناههایم جا و اسمشان را عوض کردهاند و شدهاند عادت، توبههایم شدهاند #غفلت، و گریههایم نه از سر #گناه بلکه از سر تفهای سربالاست که بر خودم نثار کردم زمان عجیب میگذرد و این سؤال ذهنم را میخورد چرا در این غفلتگاه ایستادهام؟؟
🍃ذهنم میگوید همه از داغ #دل است که بر سینه داری. راست میگوید با داغ دلم کنار نیامدهام، با حرارت آتش ملک دلم که دیگر #سلیمانی ندارد که حاکماش باشد، دلم برای شانهایش تنگ شده آن موقع که در #روضهها دست روی صورتش میگرفت و مثل جنین سر را در سینهاش فرو میکرد و تکان میخورد و سیر گریه میکرد و میشست دل ما را برای خودش.
🍃دلم تنگ است؛ تنگ چشمانی که وقتی #خشم میگرفت تنگ و خیره نگاه میکرد تا مو بر تن دشمنان سیخ کند و وضویشان را #باطل. #دلم_تنگ انسانی است که مکتبش مثل تیم فوتبال مدرسه ما بود که از هر کلاس کسی بود که پا به توپ بزند و ما پز همکلاسیهایمان را بدهیم.
🍃دلم تنگ #مرام کسی است که دست #میرافضلیها را گرفت و از کنار خیابان رفسنجان کشاند پای خاکریزهای #طلائیه تا با #ابراهیم_همت بپرد نه اینکه بماند و بگندد.
🍃دلم تنگ دست مهربانی است که هر #یتیمی رو طرفش میگرفت آغوش میگشود تا رها کند او را از داغ یتیمی و خدا قسم دهد که من جا ماندهام از پدرش. او رفت و هنوز من #حبس_الابد قفس تنام.
🍃دلم تنگ سلیمان است، آنگاه که میتاخت بر #دشمن و جز نعش چیزی باقی نمیگذاشت. دلم تنگ سلیمانی است، تو که #قاسم بودی قسمات میدهم به نام پاکات قسمت کن برای دل ما #حب_حسین را تا پا در رکاب شویم و بمانیم. حال اما گیج ماندهایم در دوراهی شکم و #شهوت، بشکن سبوی ما که دیگر طاقت مستی هم نیست...
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🥀به مناسبت سالروز #شهادت
#سپهد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📅تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱٣٣۵
📅تاریخ شهادت: ۱٣ دی ۱٣٩٨
📅تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۰
🥀مزار شهید: کرمان
🕊محل شهادت: بغداد، عراق
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی