eitaa logo
عنایات و کرامات شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
349 عکس
392 ویدیو
25 فایل
در عالم چیزی اتفاقی نیست . اگر اینجایید شهدا شما را دعوت کرده اند . تقدیم به روح بلند شهید مدافع حرم جواد اقای الله کرم که این کانال را به عشق او زدیم . التماس دعا‌ . کپی مجاز خادم کانال @aliyazdi4 https://eitaa.com/shahid54 تبلیغات و تبادل نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
کاری که باعث شنیدن صدای تسبیح موجودات شد. در مورد شهید احمد علی نیری از بچه گی با احمد بودم. یک روز بهش گفتم: دلیل اینکه در سالهای اخیر شما در معنویات خیلی رشد کردی؛ اما من نتوانسته ام به گردپای شما برسم. نمی خواست جوابم دهد. اصراش که کردم، حاضر شد بگوید: یک روز با بچه های مسجد رفته بودیم اردوی دماوند. بچه ها که مشغول بازی بودند، یکی از بزرگ ترها کتری را بهم داد و جایی را با انگشت نشانم داد و گفت: آنجا رودخانه است. برو از آنجا آب بیاور تا چایی درست کنیم. راه زیاد بود. نزدیکی های رودخانه صدای آب و نسیم خنکش را احساس می کردم. از لای بوته ها تا چشمم به رودخانه افتاد، سرم را پایین انداختم. همانجا نشستم. بدنم شروع کرد به لرزیدن. نمی دانستم چه کار کنم. عده ای از دختران مشغول شنا بودند. در آن خلوت که جز خدا هیچ کس نبود زمینه گناه برایم فراهم بود. همانجا خدا را صدا زدم و گفتم: خدایا کمکم کن. الان شیطان به شدت وسوسه ام می کند که نگاه کنم؛ اما من به خاطر تو از این گناه می گذرم. برگشتم و رفتم از یک جای دیگر کتری را پر کردم. آمدم پیش بچه ها و شروع کردم به آماده کردن چایی. چشم هام پر از اشک شده بود. ظاهرش از دود چوب ها بود و باطنش حالم از این داستان منقلب بود. در همان حال خیلی با خدا مناجات کردم. خیلی با توجه گفتم: "" یاالله یالله "" به محض تکرار نام خدا همه اشیای پیرامونم از سنگریزه ها و کوه و درختان یک صدا می گفتند: سبوح قدوس رب الملائکة و الروح؛ پاک و مقدس است خداوندی که پروردگار روح و فرشتگان است. با شنیدن این صدا تمام بدنم شروع کرد به لرزیدن. در آن غروب با بدنی لرزان به هر طرف که میرفتم از همه ذرات این عالم آن صدا را می شنیدم. از آن موقع به بعد کم کم درهایی از عالم بالا به رویم باز شد. در آخر هم بعد از تأکید بر رازداری، گفت: این ها را گفتم تا بدانی انسانی که ترک گناه می کند چه مقامی پیش خدا دارد. راوی: دکتر محسن نوری کتاب عارفانه؛ خاطرات شهید احمدعلی نیری؛ نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. صفحه ۲۷-۲۹٫ مزار شهید احمد علی نیّری : گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران قطعه ۲۴ ردیف ۷۶ شماره ۳۲ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54
می خواهی یقینت زیاد شود!؟ _خاطره ای از شهید مرتضی بشارتی در مورد حالات شهید عالی : هنگام مطالعه زندگی بزرگان اسلام به افرادی برمی‌خوردیم که به اذن خدا کرامت‌ها و کارهای خارق‌العاده از آن‌ها سر زده است. عرفایی چون اسیدبن‌حضیر، عتاب بن بشیر، علاء بن حضرمی و یارانش و یا آن سه تن که در غاری گرفتار شده بودند و با درخواست و توجه آن‌ها در غار گشوده شد، نمونه‌هایی از این خرق‌عادت‌هاست. در قرآن نیز از وحی و الهام به حضرت مریم و مادر موسی علیهم‌السّلام سخن رفته است. در مورد زندگی حضرت امام راحل نیز به کرامت‌ها و خرق عادت‌ها اشاره کرده‌اند. در زندگی حسین عالی که پیرو صادق ولایت بود نیز بارقه‌هایی از این بصیرت و معرفت مشاهده می‌شود. بعضی از دوستان خاص او اذعان دارند که او به معرفتی دست یافته بود که می‌توانست از ضمیر افراد اطلاع یابد و تسبیح موجودات عالم را که خداوند در قرآن بر آن تصریح کرده است، بشنود. شهید بشارتی تعریف می‌کرد: «با حسین برای شناسایی رفتیم. وقت نماز شد. اوّل برادر عالی نماز را با صوتی حزین و دلی شکسته خواند. بعد ایشان به نگهبانی ایستاد و من به نماز. من در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم. پس از نماز دیدم حسین می‌خندد. به من گفت:« می‌خواهی یقینت زیاد بشه؟» با تعجّب گفتم: «بله، اما تو از کجا فهمیدی؟» خندید و گفت: «چه‌قدر؟» گفتم: «زیاد.‌» گفت: «گوشِت رو بذار روی زمین و گوش کن.» من همان کار را کردم. شنیدم که زمین با من حرف می‌زد و من را نصیحت می‌کرد و می‌گفت: «مرتضی! نترس. عالم عبث نیست و کار شما بیهوده نیست من و تو هر دو عبد خداییم، اما در دو لباس و دو شکل. سعی کن با رفتار ناپسندت خدا را ناراضی نکنی و...» زمین مدام برایم حرف می‌زد. سپس حسین گفت: «مرتضی! یقینت زیاد شد؟» مرتضی می‌گفت:« من فکر می‌کردم انسان می‌تواند به خدا خیلی نزدیک شود، اما نه تا این حد.» البته موارد زیادی از اوصاف عجیب این شهید است که متآسفانه دوستان شهيد به دلایل مختلف از نقل آنها صرف نظر کرده اند. اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54
در عملیات مطلع‌الفجر که تیر به سینه و گردن پیچک خورد. پیکر مطهرش در همان جا ماند. در روز‌های نخست همرزمان شهید نتوانستند پیکرش را به عقب برگردانند. هر جنازه‌ای که در این مدت در معرض آفتاب می‌بود قطعاً بو می‌گرفت و تغییر می‌کرد. اما پیکر مطهر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود و با گذشت یک هفته از شهادتش هنوز خون تازه از گلویش جاری می‌شد. حتی پیکر مطهرش نیز بوی عطر خوشبویی را می‌داد. به گزارش آنا، پیچک درعملیات مطلع‌الفجر در نوک پیکان گردان وارد نبرد با دشمن شد و در منطقه قاسم‌آباد ارتفاعات برآفتاب در یک درگیری تن به تن نزدیک ظهر روز ۲۰ آذرماه سال ۱۳۶۰ بر اثر اصابت گلوله به گلو و سینه‌اش به شهادت رسید. مزار او در بهشت زهرا قطعه ۲۴ ردیف ۱۱۹ واقع است اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54
كسي حتي فكرش را هم نميكرد كه او اين كار را قبول كند. شايد براي همين وقتي فرمانده از او پرسيد: چي را قبول میکنی؟ عبدالحسين گفت «مسئوليت گردان عبدالله را. » در برابر نگاه هاي تعجب زده ديگران عبدالحسين به عنوان فرمانده این گردان معرفي شد. حدس مي زديم بايد سرّي در كار باشد وگرنه به اين سادگي زير بار نمي رفت. بالاخره یک روز در مسجد، بعد از اصرار زياد ما پرده از راز خود برداشت و گفت: همان شب در خواب خدمت آقا امام زمان(عج) رسيدم. حضرت خيلي لطف كردند و فرمايشاتي داشتند. بعد دستي به سرم كشيدند و با آن جمال ملكوتي شان و با لحني كه هوش و دل آدم را ميبرد، فرمودند: شما ميتواني فرمانده تيپ هم بشوي. خدا رحمتش كند، همين اطاعت محضش بود كه آن عجايب و شگفتي ها را در زندگي او رقم زد. يادم هست در وصيتنامه اش نوشته بود: اگر مقامي هم قبول كردم به خاطر اين بود که می گفتند واجب شرعي است و گرنه قبول فرماندهي براي من لطفي نداشت. راوی: برادر سردار شهيد عبدالحسين برونسي منبع: کرامات شهیدان لحظه های آسمانی(جلد چهارم) غلامعلی رجایی1389 نشر: شاهد اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54
از حوادث عجيب ديگرى كه قبل از چهلم پدرم در روزهاى آغازين سال 1363 اتفاق افتاد اين بود كه مرد غريبى كه او را نم ىشناختيم ولى میگفت با پدرم سابقه دوستى دارد به خانه ما آمد و گفت: وقتى من قضيه امضاى پدرت را شنيدم، با خودم گفتم اگر اين قضيه درست باشد، اين شهيد به علامت صحت اين حادثه بايد پسرم را كه در جنگ قطع نخاع شده است شفا دهد. او گريه میكرد و میگفت: پس از اين پسرم شفا يافت. او پسر خود را كه يك جوان بيست و چند ساله بود به همراه خود به منزل ما آورده بود. مادرم هم چندبار پدرم را در خواب ديد. پدرم در خواب به او تأكيد كرده بود، در اين قضيه كه من برگه زهرا را امضاء كرده ام هيچ شك و ترديدى مكن. راوی: غلامعلی رجائی منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان( جلد اول) غلامعلی رجائی، 1389 نشر: شاهد اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54
4.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 توصیهٔ شهید تهرانی‌مقدم به شهید سردار حاجی‌زاده برای توسل به حضرت زهراء(س) اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54
فرمانده‌ای که هم بعثی‌ها شهیدش کردند هم صهیونیست‌ها! 🔹آیا قطع کامل یک پا، آسیب‌دیدن پای دیگر و داشتن تجربهٔ ایست قلبی، دلیل موجهی برای ترک میدان و شانه خالی‌کردن از پذیرفتن مسئولیت‌هاست؟ 🔹پاسخ منفی سردار به این سؤال، مساوی بود با تمدید حدود ۴۰ سالهٔ دوران خدمت بی‌ادعایش بعد از پایان جنگ تحمیلی. 🔹اسمش این بود که سردار «حسن محقق» معاون سازمان اطلاعات سپاه، در ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ در حملهٔ موشکی رژیم صهیونیستی به ساختمان مرکزی سازمان اطلاعات سپاه ترور شد اما واقعیت این بود که او ۳۷ سال قبل جانش را برای دفاع از آب و خاک و ناموس ایران تقدیم کرده و در تمام این سال‌ها، شهید زنده بود. 👇👇 ادامه پیام بعدی اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54
معجزه در بیمارستان صحرایی وقتی در بیمارستان صحرایی، معجزه شد!دکتر «محمدعلی محققی»، معاون علمی فرهنگستان علوم پزشکی و برادر شهید سردار حسن محقق هم، ذکر خیر از برادر آسمانی‌اش را با روایت یک ماجرای عجیب از پیشینه این عکس شروع می‌کند و می‌گوید: «حسن آقا که در دوران دفاع مقدس فرماندهی گردان حبیب را بر عهده داشت، در سال 67 در جریان آخرین عملیاتی که در منطقه شلمچه اجرا شد، به‌شدت مجروح شد؛ طوری که یک پایش را به طور کامل از دست داد، پای دیگرش شدیداً آسیب دید و علاوه‌براین، دچار ایست قلبی شد. شدت جراحات به حدی بود که امدادگران تصور می‌کنند فرمانده به شهادت رسیده. بنابراین او را در کنار پیکر شهدا قرار می‌دهند. اما خواست خدا بود که همرزمان محض احتیاط به سراغ پیکر حسن آقا می‌روند و متوجه می‌شوند قلبش هنوز ضربان دارد! خبر که به تیم پزشکی می‌رسد، به سرعت به محل می‌آیند اما در همان حین که می‌خواهند حسن آقا را به بیمارستان منتقل کنند، دچار ایست قلبی می‌شود...» اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54
34.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در پی توصیه رهبر معظم انقلاب اسلامی برای قرائت آیات نورانی کلام الله مجید با نیت نصرت و پیروزی جبهه مقاومت در پویش ختم سوره مبارکه فتح شرکت می کنیم. سمعاً و طاعة تند خوانی سوره فتح اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54
همه منتظر آرزوی ابراهیم بودند. ابراهیم مکثی کرد و گفت: آرزوی من شهادت هست ولی حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائیل شهید شوم!» اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54
16.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیشه میگفت: هرکه شد عاشق حیدر بدنش می سوزد...😭😭 شهید وحید جمشیدیان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹کرامات شهید سید مجتبی صالحی خوانساری 👌برای حاجت روایی، روزهای سه شنبه این ختم را انجام دهید: ✅ سه تا سوره مبارکه یس نذر شهید سید مجتبی صالحی بفرمایید 💌 هر سه شنبه، یک یاسین را تلاوت و به شهید بزرگوار هدیه بفرمایید 👈 سه شنبه اول یک یس 👈سه شنبه دوم یک یس 👈و سه شنبه سوم یک یس 🤲و ان شاء الله در آخرین سه شنبه حاجت روا شوید. اندکی سکوت کن . حال به قلب خودت رجوع کن. اگر احساس می کنید شهدا دعوتتون کردن بسم الله وارد کانال شوید . @shahid54