📌 ماجرای خوابی که حاج قاسم بعد از شهادت شهید زینالدین دید:
🔹️ هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش، توی جاده سردشت؟»
◇ حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهن.»
◇ عجله داشت. میخواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.»
◇ رویم را زمین نزد و گفت: « قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی که میگم زود بنویس.»
◇ هولهولكی گشتم یک برگه كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم»
◇ بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت.
◇ موقع خداحافظی به او گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. زیرش نوشت: «سیدمهدی زینالدین»
◇ نگاهی بهتزده به آن كردم و با تعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی»
◇ سید مهدی گفت: « اینجا بهم مقام سیادت دادن.»
◇ از خواب پریدم. موج صدای مهدی هنوز توی گوشم بود «سلام من در جمع شما هستم»
#زین_الدین
#حاج_قاسم
#راهیان_نور
#ما_متحدیم
🔸
21.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 و تو ای شهید، در بلندای قنوتت چه زمزمه کردی که چنین خریدارت شدند و پروازت دادند؟
🎤 روایت حاج حسین کاجی در یادمان شهدای عملیات کربلای ۴- علقمه
#روایتگری
#راهیان_نور
#ما_متحدیم