🌿🌺﷽🌿🌺
🦋 دو برادر بودند كه يكي از آنها لات و ديگري مردي متشخص و موفق بود. براي همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يك خانواده و با يك شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتي متفاوت داشته اند؟
👌 از برادرِ لات، علت را پرسيدند.
پاسخ داد: علت اصلي شكست من، پدرم بوده است. او هم يك لات بود. خانواده اش را كتك مي زد و زندگي بدي داشت. چه توقعي از من داريد؟ من هم مانند او شده ام.😔
✅از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند. در كمال ناباوري او گفت: علت موفقيت من پدرم است. 😳
👏👏من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگي اش را مي ديدم و سعي كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهاي شايسته اي جايگزين آن ها كنم.
🌿طرز نگاه هر کس به زندگی،
دنیای او را می سازد.
#حکایت
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای سعادت و آرامش خودمون...
واسه دیگران طلب خوشبختی کنیم...
اینطورآدمهای نسل بعدِ دنیا؛ محبت روفراموش نمیکنند....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🍃🌺🍃🌺
#هنر_شاد_زیستن
در ٤٠ سالگی افراد با تحصیلات کم و زیاد مثل همند (حتی افراد با تحصیلات کمتر پول بیشتری در می آوردند)؛
در ٥٠ سالگی زشت و زیبا مثل همند (مهم نیست چقدر زیبا باشین. توی این سن چروک ها و لک هاي تیره رو نمیشه مخفی کرد)؛
در ٦٠ سالگی مقام بالا و پایین مثل همند (بعد از بازنشستگی حتی یه پادو هم از نگاه کردن به رییسش اجتناب می کنه)؛
در ٧٠ سالگی خونهی بزرگ و کوچک مثل همند (تحلیل مفاصل، سختی حرکت، فقط یه محیط کوچیک برای نشستن لازمه)؛
در ٨٠ سالگی پول داشتن و نداشتن مثل همند (حتی موقعی که بخواین پول خرج کنین نمی دونین کجا خرجش کنین)؛
در ٩٠ سالگی خواب و بیداری مثل همند (بعد از بیداری نمیدونين چیکار كنين)؛
👈 زندگی رو آسون بگیرین.
همه معماهای زندگیو نمیشه حلش کنیم.
در طولانی مدت همه ی ما مثل همیم.
پس تمام فشارهای زندگی رو فراموش کن و ازش لذت ببر....!!!!
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
یکی از شاگردان مرحوم شيخ انصاری
میگوید: در زمانی که در نجف در محضر
شيخ به تحصيل علوم اسلامی اشتغال داشتم
يک شب شیطان را در خواب ديدم که بندها
و طنابهای متعددی در دست داشت
از شيطان پرسيدم: اين بندها برای چيست؟
پاسخ داد: اينها را به گردن مردم میافکنم
و آنها را به سوی خويش میکشانم
و به دام میاندازم
روز گذشته یکی از این طنابهای محکم را
به گردن شيخ مرتضی انصاری انداختم
و او را از اتاقش تا اواسط کوچهای که
منزل شيخ در آنجا قرار دارد کشيدم
ولی افسوس که عليرغم تلاشهای زيادم
شيخ از قيد رها شد و رفت
وقتی از خواب بيدار شدم در تعبير آن
به فکر فرو رفتم پيش خود گفتم:
خوب است تعبير اين رؤيا را از خود شيخ
بپرسم از اين رو به حضور معظم له مشرف
شده و ماجرای خواب خود را تعريف کردم
شيخ فرمود: آن ملعون (شيطان) ديروز
میخواست مرا فريب دهد ولی به لطف
پروردگار از دامش گریختم
جريان از اين قرار بود که ديروز من پولی
نداشتم و اتفاقاً چیزی در منزل لازم شد
که بايد آن را تهيه میکردم
با خود گفتم: يک ريال از مال امام زمان عج
در نزدم موجود است و هنوز وقت مصرفش
فرا نرسيده است آن را به عنوان قرض
برمیدارم و ان شاءالله بعداً ادا میکنم
يک ريال را برداشتم و از منزل خارج شدم
همين که خواستم جنس مورد احتياج را
خریداری کنم با خود گفتم: از کجا معلوم که
من بتوانم اين قرض را بعداً ادا کنم؟
در همين انديشه و ترديد بودم که ناگهان
تصميم قطعی گرفته و از خريد آن جنس
صرف نظر نمودم و به منزل بازگشتم
و آن یک ريال را سرجای خود گذاشتم
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
دو شهید با پلاک های ۵۵۵ و ۵۵۶
🍁🕯خاطره ای تکان دهنده از یکی از اعضای تفحص شهدا
طی عملیات تفحص در منطقه چیلات، پیکر دو شهید⚘️پیدا شد... یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.
لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگری را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت.
معلوم بود که شهيدِ درازکش مجروح بوده است.
خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است؛ ۵۵۵ و ۵۵۶. فهمیدیم که آنها باهم پلاک گرفته اند.
معمولا اینها که باهم خیلی رفیق بودند، باهم می رفتند پلاک می گرفتند.
برای یافتن اسامی، مراجعه کردیم به کامپیوتر.
دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر و آن شهیدی که درازکش است، پسر است 💔 پدری سر پسر را به دامن گرفته است...
🥀🕊 شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدربود
و
🥀🕊 شهید سید حسین اسماعیل زاده موسوی پسر
اهل روستای باقر تنگه بابلسر
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
یادمه یه روز که با خانومم رفته بودیم خرید، تو شلوغیه بازار یه نفر که داشت باعجله راه میرفت محکم بهم برخورد کرد و با اینکه اون مقصر بود شروع کرد به داد و فریاد و فحش دادن!!!
ولی من فقط سکوت کردم،
همسرم که خیلی ناراحت شد بهم اشاره کرد که تو هم چیزی بگو ولی من سکوت کردم تا اون مرد رفت.
رفتار همسرم سرد شد،
شاید تو دلش میگفت چه شوهر ترسو و بی بخاری دارم!!!
شب که رسیدیم خونه شروع کرد به گله و کنایه که شوهر ترسو بدرد نمیخوره و آدم باید به مردی تکیه کنه که شجاع باشه!!!
وقتی دیدم باسکوتم قانع نمیشه
جای یه زخم عمیق که سالهاقبل از یه حادثه درسرکار برام به وجود آمده بود رو بهش نشون دادم و گفتم به نظرت اگه با اون مرد درگیر میشدم صدمه ای عمیق تر از این میتونست بهم بزنه؟!!!
گفت: نه
گفتم: اگه من اونو میزدم چی؟ کمی باخودش فکر کرد و سکوت کرد!!!
گفتم اگه جلوی اون مرد سکوت کردم به این خاطر بود که نمیخواستم بجای اینکه تو خونهی گرممون باشیم تو راهروهای دادگاه و زندان باشیم!!!
از اون موقع خانومم حتی به زخم دستم هم افتخار میکنه...
✍کمی با تفکر رفتار کنیم...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادت باشه....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
.
#آموزنده
سوال فرشتگان از خداوند
وقتی آیات ۱۵ و ۱۶ سوره مباركه اعراف نازل شد برای فرشتگان سوالی
پیش آمد :
آیه ۱۵: شیطان گفت که چون تو مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را
از راه راست که آیین توست گمراه گردانم.
آیه۱۶: آنگاه از پیش رو و پشت سر و طرف راست و طرف چپ
ایشان در می آیم تا بیشتر آنان شکر نعمت به جای نیاورند.
فرشتگان از پروردگار سوال کردند: شیطان از چهار سمت بر انسان
مسلط است پس چگونه انسان نجات می يابد ؟
خداوند در جواب فرشتگان فرمود :
راه بالا و پایین باز است : راه بالا نیایش و راه پایین سجده و بر خاک
افتادن است.
منبع : بحارالانوار-ج۶-ص
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه شهیدی که مادرش رو ازنجف تاکربلا برد...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65