5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهترین آهنگدر دنیا صدای مادره ❤️
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگرانه🍂
پیش آقا امام زمان (عج) بودم ....
آقا داشت
پرونده خرابم رو ورق میزد😢...
هِی میدید و گریه میکرد.....
گفتم آقا....
گفت جان آقا...:)
سرمو انداختم پایین 😔
و گفتم :)
شرمندم از گناه🍂
آقا گفتن :
نبینم سرت پایین باشه ها....😳
عیب نداره بچه هر کاری کنه .....
پای باباش مینویسن 🍃
میدونی یعنی چی؟!
یعنی هرچقدرم بدباشیم
آقا...تنهامون نمیزاره....🥺
خوشنودی قلب مهربون آقا
فدای قدمهای آرامبخشش
صلوات
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11984
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حس خوب این کلیپ تقدیم به شما همراهانِ باوفا ...رفقای شهدا.....
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11995
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام علی آلِ یاسین✋اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنّصر
🇮🇷ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم.
🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐
👌پُستهاهر۲۴ساعت یکباربارگزاری میشود.
هدیه به۱۴معصوم؛شهدا؛اموات صلوات.
اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک🤲
━━━✥⃝آمین یارب العالمین
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢#خبرخوب....🥳
کانال * التیام * در ایتا افتتاح شد
اینجا حال خوب جریان داره🤩
و جالب اینجاست
با هر تفکری که باشی این کانال حرف دلت رو میزنه و در چهارچوب ارزشها
برای همه ی مخاطبانش ارزش قائله😍
با التیام مرهم زخمهای خودت باش
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2928673856C005ade2672
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨قرار روزانه...
💌اللهم عجل لولیک الفرج.
هدیه به اهلبیت (ع)
سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان (عج)
امام وشهدا؛شهیدبرزگر..
۸صلوات محبت کنید...
رفقا:حتما دعای فرج امام زمان عج
(الهی عظم البلاء و...) روهم شده یکبار در روز بخونید.
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
🆔@ShahidBarzegar65
ازتبلیغات دور ازشان کانال معذوریم.
📗داستان معروف و حکمتآموز: "سه نصیحت گرانبها"
در زمانهای قدیم، مردی فقیر اما درستکار به نام زندگی میکرد. او برای تأمین زندگی خود به خدمت مرد ثروتمندی به نام حاج کریم درآمد. سالها برای حاج کریم کار کرد و با صداقت و تلاشش، احترام خاصی در خانه ارباب پیدا کرد.
پس از چندین سال خدمت، تصمیم گرفت به خانهاش بازگردد و زندگی مستقلی را شروع کند. حاج کریم که از وفاداری و درستکاری او آگاه بود، به او گفت:
— تو سالها با صداقت برای من کار کردی. حالا که میخواهی بروی، من میتوانم دستمزد این سالها را یکجا به تو بدهم، یا سه نصیحت گرانبها به تو بدهم. انتخاب با توست.
او کمی فکر کرد و گفت:
— ارباب، من پول را دوست دارم، اما نصیحتهای شما ارزشمندتر است. لطفاً سه نصیحت را به من بدهید.
حاج کریم لبخند زد و گفت:
سه نصیحت گرانبها
۱. هرگز راه میانبر و ناشناخته را انتخاب نکن، حتی اگر فکر کنی که راه کوتاهتر و آسانتر است.
۲. هرگز بیش از حد کنجکاو نباش و کاری را که به تو ربطی ندارد، انجام نده.
۳. هرگز در لحظه عصبانیت، درباره چیزی تصمیم نگیر و یا اقدامی انجام نده، زیرا ممکن است پشیمان شوی.
سپس حاج کریم یک قرص نان به او داد و گفت:
— این نان را وقتی که به خانهات رسیدی، باز کن.
سپس از ارباب خداحافظی کرد و راهی سفر شد. در مسیر، به دو راهیای رسید. یک راه مستقیم و طولانی بود، اما دیگری کوتاه و از میان جنگل عبور میکرد. حسن با خود فکر کرد: "من سالها برای حاج کریم کار کردهام و او فردی داناست. پس بهتر است به اولین نصیحت او گوش کنم و راه کوتاهتر را انتخاب نکنم."
او مسیر طولانی را انتخاب کرد و مدتی بعد، به مسافرخانهای رسید. صاحب مسافرخانه گفت:
— خوششانسی که از راه جنگل نیامدی! آنجا پر از راهزنان است و هر کسی که از آن مسیر عبور کند، زنده نمیماند!
نفس راحتی کشید و فهمید که اولین نصیحت حاج کریم جانش را نجات داده است.
روز بعد، به خانهای رسید که صدای گریه و شیون از آن بلند بود. او کنجکاو شد و میخواست داخل برود تا ببیند چه خبر است، اما ناگهان یاد نصیحت دوم افتاد: "بیش از حد کنجکاو نباش."
بنابراین، او از کنار خانه رد شد و به راه خود ادامه داد. شب هنگام، در یک مسافرخانه، مسافری به او گفت:
— امروز در آن خانهای که تو از کنارش گذشتی، مردی به قتل رسیده بود. اگر وارد خانه میشدی، ممکن بود تو را مقصر بدانند و به دردسر بیفتی!
از تصمیمش خوشحال شد و فهمید که دومین نصیحت هم او را از خطر بزرگی نجات داده است.
پس از چند روز، بالاخره به خانه رسید. شب هنگام، وقتی به در خانه نزدیک شد، از پنجره دید که همسرش کنار مردی جوان نشسته و با او صحبت میکند. خونش به جوش آمد و خواست وارد خانه شود و مرد را بیرون کند. اما ناگهان به یاد نصیحت سوم افتاد: "در لحظه عصبانیت تصمیمی نگیر."
او بیرون خانه ماند و شب را در همان نزدیکی گذراند. صبح روز بعد، وقتی آرامتر شد، در خانه را زد. همسرش با خوشحالی در را باز کرد و گفت:
— عزیزم! چه مدت در سفر بودی! بیا پسرت را ببین، او بزرگ شده است!
او با حیرت فهمید که مردی که شب گذشته در خانه دیده بود، پسر خودش بوده است که در نبود او بزرگ شده بود. اشک در چشمانش حلقه زد و خدا را شکر کرد که به نصیحت اربابش عمل کرده و در لحظه عصبانیت اقدامی نکرده است.
بعد از آن، یاد قرص نانی افتاد که اربابش به او داده بود. وقتی نان را شکست، با تعجب دید که داخل آن مقدار زیادی طلا و جواهر پنهان شده است!
لبخندی زد و با خود گفت:
"حاج کریم هم مرا پند داد و هم بیآنکه بدانم،
مزد زحماتم را داد!"
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11997
16.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاقبت بخیری بادیگارد خواننده معروف
تا شهید نباشی، شهید نمیشوی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12003
🔰خاطره ای از یک شهید نماینده مجلس . . .
من یک حق داشتم!
وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود ۱ و ۴۵ بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم.
شخصی را دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر.
چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت.
و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد.
بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟
گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که به او سخت علاقهمند شدم و مسیر زندگیام تغییر کرد.
🌷شهید عبدالحمید دیالمه🌷
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12004
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگرانه....[
پربازدیدترین فیلم ایرانی دریوتیوب....
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12005
36.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره جذاب حاج آقا قرائتی از یک دختر یازده ساله
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12006