فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما یه کارایی میکنیم که امام زمان برای ما اشک میریزه...😔
#امام_زمان ♥️
#استاد_رائفی_پور
🆔@ShahidBarzegar65
۲ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌اللهم عجل لولیک الفرج
🆔@ShahidBarzegar65
۲ آذر ۱۴۰۲
۲ آذر ۱۴۰۲
یک قدم تا مرحله دادگاه وطلاق فاصله داشتم... چندماهی میشددرمنزل پدری سپری میکردم همسرم قفل منزل را تعویض کرده وبه من اجازه دیدار بچه ها را نمیداد چندباری غرورم را زیرپاگذاشتم تابه خاطربچه هاهم شده به زندگی برگردم امااو هربارباشنیدن صدایم تلفن را قطع میکرد حتی دیداربچه هارادم درمدرسه برایم قدغن کرده بود.همه راه ها به بن بست می خورد به اهل بیت و شهدایی که می شناختم متوسل شدم اما همچنان به آخرین روز دادگاه نزدیک میشدم یک شب با بی حوصلگی پستهای کانالی را میخواندم که دیدم کانال شهیدبرزگر را معرفی میکند از روی کنجکاوی واردکانال شدم.چندساعتی درکانال غرق بودم و متوجه شدم بسیاری از مخاطبین بانذرسیب ازشهیدحاجت گرفته اند برایم جالب شد بعد ازنماز صبح بود که با شهیدبرزگر عهدبستم اگرمشکلم به وساطت ایشان رفع شود نذرسیب وصلوات به نیت فرج آقا را انجام خواهم داد.آفتاب هنوز به ظهر نرسیده بودکه شوهرم با بنده تماس گرفتند.همسری که هیچگاه جواب التماسهایم رانمیداد.ازترس اینکه اتفاق بدی برای بچه هاافتاده؟سریع پاسخ دادم.خودش بودکه بالحنی متواضعانه ازمن خواهش میکرد بخاطربچه ها به زندگی برگردم
هاج واج مانده بودم
اومیگفت:حسی غریب به من دست داده
اهل بیت وشهدانشانی کلیدقفل مرا دستم دادند. همسرم به دنبالم آمد واردمنزل شدم دوساعت طول کشیدغبارِنشسته برخانه؛ظروف ریخت وپاش خورده آشپزخانه و رخت چرکهارا نظافت کردم تا اینکه بچه هاسر رسیدندازبوی قرمه سبزی شتابان پله ها را طی میکردند.دم در که نگاهمان به همدیگرافتاد اشک مجال نداد
خداروشکر کلیدحاجتم اینجابود
بخدا قسم
من از نذرسیب شهیدهمین دیروزنتیجه گرفتم
🆔@ShahidBarzegar65
۲ آذر ۱۴۰۲
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شبهای جمعه شهدارا یادکنید
تا شهدانیزشمارانزد اباعبدالله یادکنند
بعضیا ازنذرسیب پرسیدین چشم
فردا براتون میزارم
بیوگرافی وآدرس گلزارشهید،داستان ازدواج پدرمادرشهید ومعجزه شفای بیمارلاعلاج رو هم زیاددرخواست کردین سنجاق کردم
🆔@ShahidBarzegar65
۲ آذر ۱۴۰۲
۳ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه...
#اللهم کن لولیک
#صدای دلنشین مقام معظم رهبری
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
"شهیدبرزگر"💫
🆔@ShahidBarzegar65
۳ آذر ۱۴۰۲
#داستان....
فردی دچار بیماری گِل خواری بود
و چون چشمش به گِل میافتاد ارادهاش
سست میشد و شروع به خوردن آن مینمود
وی روزی برای خریدن قند به عطاری رفت
عطار در دکان سنگ ترازو نداشت و از
گِل سرشوی برای وزن کشی استفاده میکرد
عطار به مرد گفت: من از گِل به عنوان سنگ
ترازو استفاده میکنم برای تو مشکلی نیست؟
مرد گفت: من قند میخواهم و برایم فرق
نمیکند از چه چیزی برای وزن کشی
استفاده کنی
در همین هنگام مرد در دل خود میگفت:
چه بهتر از این! سنگ به چه دردی میخورد
برای من گِل از طلا با ارزش تر است
اگر سنگ نداری و گِل به جای آن میگذاری
باعث خوشحالی من است
عطار به جای سنگ در یک کفهٔ ترازو گِل
گذاشت و برای شکستن قند به انتهای مغازه رفت
در همین اثنا مرد گِل خوار دزدکی شروع به
خوردن از گِلی که در کفهٔ ترازو بود کرد
او تند تند میخورد و میترسید مبادا عطار
متوجه ماجرا شود
عطار زیر چشمی متوجه گل خوردن مشتری
شد ولی به روی خودش نیاورد
بلکه به بهانه پیدا کردن تیشه قند شکن
خود را معطل میکرد
عطار در دل خود میگفت: تا میتوانی
از آن گل بخور چون هر چقدر از آن میدزدی
در واقع از خودت میدزدی!
تو بخاطر حماقتت میترسی که من متوجه
دزدیت بشوم در حالیکه من از این میترسم که تو کمتر گل بخوری!
تا میتوانی گل بخور
تو فکر میکنی من احمق هستم؟ نه!
اینطور نیست، بلکه هنگامی که در پایان کار
مقدار قندت را دیدی خواهی فهمید
که چه کسی احمق و چه کسی عاقل است!
این داستان یکی از حکایتهای زیبای
مولوی در مثنوی معنوی است
مولانا با ظرافتی ستودنی گِل را به مال دنیا
و قند را به بهای واقعی زندگی آدمی
تشبیه میکند
در نظر او آنان که به گمان زرنگ بودن
تنها در پی رنگ و لعاب دنیا هستند
همانند آن شخص گِل خواری هستند که
پی در پی از کفه ترازوی خود میدزدند
که در عوض از وزن آنچه در مقابل دریافت
میکنند کاسته میشود
🆔@ShahidBarzegar65
۳ آذر ۱۴۰۲
۳ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطرهای از شهادت حمید باکری به نقل از شهید سلیمانی
🆔ShahidBarzegar65
۳ آذر ۱۴۰۲
🌷 #شهید #ابراهیم_وکیلزاده
ابراهیم در دفترش صندوقی کنار میز کارش گذاشته بود و گهگاهی چند سکه داخل آن میریخت. همهی همکاران او کنجکاو بودند بدانند ابراهیم چرا این کار را میکند. تا اینکه یک روز یکی از اقوام ابراهیم که به قائمشهر آمده بود، سری هم به او زد و در حین گفتگو از ابراهیم خواهش کرد که اگر ممکن است یک تلفن بزند. همه تا اسم تلفن را شنیدند حساس شدند که ببینند ابراهیم چه جوابی به او میدهد. ابراهیم کمی مکث کرد و بعد پولی از جیبش درآورد و گرفت سمت مهمانش و گفت: این تلفن متعلق به بیتالمال است. شما لطف کنید از مخابرات سر کوچه استفاده کنید. هزینهاش را هم من میپردازم. آن مرد حیرتزده و با خوشحالی راهی مخابرات شد و ابراهیم رو به همکارانش گفت: برادران! چون ما اینجا مشغول خدمت هستیم و نمیتوانیم اینجا را ترک کنیم، اگر کاری داشته باشیم با این تلفن تماس میگیریم و هزینهاش را داخل صندوق میریزیم.
به نقل از حسین شیردل، کتاب #سرو_قامتان_عاشورایی
🆔 @shahidBarzegar65
۳ آذر ۱۴۰۲
13.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❕❔آینده من بعد از ظهور چی میشه؟
#استاد_شجاعی
#پیشنهادی🌱
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "💟
🆔@ShahidBarzegar66
۳ آذر ۱۴۰۲