eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
5.4هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ما و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدمحمودکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه... به نیت نزول رحمت الهی هدیه به اهلبیت (ع) تعجیل درفرج امام زمان (عج) وامام وشهدا مخصوصا شهیدبرزگر... ۳صلوات محبت کنید... ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد... 🆔@ShahidBarzegar65
عیدی پدر... خاطره‌ای تکان دهنده از استاد شفیعی کدکنی نزدیکی‌های عید بود من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم صبح بود رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم از پله‌ها بالا می‌آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه‌ای را شنیدم از هر پله‌ای که بالا می‌آمدم صدا را بلندتر می‌شنیدم استاد کدکنی حالا خودش هم گریه می‌کند پدرم بود مادر هم او را آرام می‌کرد می‌گفت: آقا خدا بزرگ است خدا نمی‌گذارد ما پیش بچه‌ها کوچک شویم فوقش به بچه‌ها عیدی نمی‌دهیم اما پدر گفت: خانم نوه‌های ما در تهران بزرگ شده‌اند و از ما انتظار دارند نباید فکر کنند که ما ... حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه‌های پدر را از مادرم بپرسم دست کردم توی جیبم صد تومان بود کل پولی که از مدرسه به عنوان حقوق معلمی گرفته بودم روی گیوه‌های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه‌های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم آن سال همه خواهر و برادرام از تهران آمدند مشهد با بچه‌های قد و نیم قدشان پدر به هر کدام از بچه‌ها و نوه‌ها 10 تومان عیدی داد، 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد اولین روز بعد از تعطیلات بود چهاردهم فروردین که رفتم سر کلاس بعد از کلاس آقای مدیر با کروات نوئی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش رفتم بسته‌ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد گفتم: این چیست؟ گفت: باز کنید می‌فهمید باز کردم 900 تومان پول نقد بود گفتم: این برای چیست؟ گفت: از مرکز آمده است در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه‌ها رشد خوبی داشتند برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند راستش نمی‌دانستم که این چه معنی می‌تواند داشته باشد؟! فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید هزار تومان باشد نه نهصد تومان! مدیر گفت: از کجا می‌دانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟ گفتم: نه فقط حدس می‌زنم همین در هر صورت مدیر گفت که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می‌دهد روز بعد همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم درست گفتی! هزار تومان بوده نه نهصد تومان آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود که خودم رفتم از او گرفتم اما برای دادنش یک شرط دارم گفتم: چه شرطی؟ گفت: بگو ببینم از کجا این را می‌دانستی؟! گفتم: هیچ؛ فقط شنیده بودم که خدا ده برابر کار خیرت را به تو برمی‌گرداند گمان کردم شاید درست باشد 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر قدمی برای اهلبیت برداشتی.. ایشان چندبرابر برات جبران می‌کنند. از خانم حضرت زهرا (س) کم نخواه 🆔@ShahidBarzegar65
💫پارت(46) جلداول کتاب ازقفس تاپرواز خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر🌷 📝روزه♡ 🌷محمدم ۱۲سالش رو تازه تموم کرده بودوباشروع انقلاب تصمیم بزرگی گرفت اونم کجا.مدرسه علمیه😍 اون سال تابستون باماه مبارک مصادف شدوگرمای شدیدهوا ثواب روزه داری رو بیشتر می‌کرد. یه روز غروب محمّد با حالت غش و ضعف خونه رسید و به محض شنیدن اذان فتیرقتلمه ای را باچندتا استکان چای خورد وباعجله به مسجد رفت. فکر میکردم از جنب و جوش زیاد گشنه شده .واسه همین هیچی بهش نگفتم 🌷سحر فردا محمّد با صدای ساعت زنگی از خواب پرید، و از غذای من خورد. اوضاع به همین شکل تا چند شب گذشت . همه چیز رو ازچشم صدای ساعت زنگی میدیدم.براهمین ساعتو توی ایوان گذاشتم تا بچه ها بدخواب نشن اما بازم محمد برای صبحانه و ناهار منزل نمی موند. محمدبا داداشش حاج هیبت یک‌جور رابطه پدرپسری داشتن 🌷 فکر می کردم میره خونش وبعدش با حاجی توی تاکستان خوش میگذرونه. 🌷اون شب طبق معمول، محمد اذان مغرب پیدایش شد و افطاری مفصلی خورد و به مسجد رفت. ظهر روز پنجم با کنجکاوی نزد حاجی رفتم تا از محمد خبر بگیرم 🌷 عروسم(همسرحاج هیبت) گفت:این چندروز اصلا محمد منزل ما ناهار نخورده؟ با ناراحتی دم در منزل نشسته بودم که محمد از طرف مسجدپیداش شد وخودشو به چشمه رسوند .تا زانو توی آب رفت صورتش مثل کوره آتیش وخودش بیحال وتوان. بادیدن این حالش باعصبانیت گفتم: آهای پسر! 🌷مگه بی صاحبی؟ از صبح تادیروقت کجا میری؟ نگفتی از دلواپسی دق میکنم؟ محمدتا صداموشنید با هراس نگاهی روی پل انداخت وباشرمندگی گفت خدا نکنه .من که کاربدی نکردم. 🌷گفتم قسم به ارواح خاک پدرت بگو این روزا به دور از چشم من چکار میکنی؟ محمدنفس زنان جلو آمد و با گوشه چادرم صورتش را خشک کرد گفت: فدات شم مگر نمی خوای پسرت سرباز امام زمان بشه؟ خُب این روزها روزه گرفتم ببینم از عهده انجام واجبات بر میام یا نه؟ این دق کردن داره؟ 🌷گفتم: خدا منوببخشد پس چرا نگفتی غذا برات آماده کنم؟بعدشم مادرجان ؛ هنوز تا سن تکلیفت خیلی وقت داری. گفت :خب ترسیدم اجازه ندی دیگه! مادر.. محمدت برای طلبگی باید ساده زیست بشه .غذای شاهانه ومفصل تعطیله. پرسیدم:چرا؟ گفت:بایدبدونم لیاقت نان ونمک امام زمان رودارم یانه؟ پرسیدم الآن از کجا می آمدی؟ سرشو پایین انداخت : هر ظهر مسجد میرم تا به نیت پدرم نماز قضا و قرآن بخونم تا غروب آفتاب هم خونه میومدم . 🌷محمد برای رفع دلخوریم مدام دلیل می آورد. با خود می گفتم: "فاطمه! تو که طاقت دوری چند ساعت از محمدت رونداری چطوری باید یک هفته بدون او زندگی کنی"؟تا از حوزه بیاد. 🌷 ولی باز خودمودلداری می دادم و میگفتم :روزهای تحصیلش تمام میشه و پسرم با افتخار پیشم برمیگرده. اما با شروع جنگ ۸ساله علیه ایران.. جدایی هولناکی بینمان رقم خورد، هیچوقت گمان نمی کردم روزگار پیکرِ جگر گوشه ام رو درسن جوانیش از من بگیره والان خاطراتش برام بمونه. 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگوارانی که آشپزی میکنید.. این کلیپ حتما به دردتون میخوره... انشالله برکت وثروت توی زندگی همتون جاری باشه 🙏ماروهم دعا کنید 🆔@ShahidBarzegar65
وقتى بچه بودم میگفتند هروقت به تنهایی توانستی بند کفشهایت را ببندی بزرگ شده ای اما من به فرزندم خواهم گفت هر وقت از بخشیدن کفشهایت به انسان پا برهنه ای خوشحال شدی بزرگ شده ای 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روشنفکری... ما تو این زندگی، مدام دنبال چی هستیم؟؟ وقتی خانه تکانی می کنی چیزهایی پیدا می شوند که مدتی برای پیدا کردنشان زمین و زمان را بهم ریخته ای و از نبودنشان اعصابت خط خطی بود. امروز که آن گمشده ها را میبینی، میبینی که زندگی بدون آنها هم جریان خود را داشته دنیا هم همینطور است... امروز هستیم، فردا نه! در نبودمان جایگزینهایی هستند که دنیا از حرکت نایستد! خانه تکانی این مزیت را دارد که به ما یاد می دهد که هیچ تقدیری فاجعه نیست باور کنید... مافقط به حضور خدا درقلبمان محتاجیم وبس... 🆔@ShahidBarzegar65
شخصی میگفت: شبی در عالم رویا، شهیدالوانی را دیدم... از او سوال کردم چه خبر؟ شهید فرمود: از دنیای شما که هیچ خبری نیست؛ هر خبری هست اینجاست که ما هستیم... دوباره سوال کردم از بهشت شما چه خبر؟! شهید فرمود: اینجا خیلی خیلی زیباست؛ اما بالاتر و زیباتر از هر زیبایی این است که ما هر روز به ملاقات مولا و سرورمان امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) مشرف میشویم... 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه آتش سوزی 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تاحالا ((الحمدالله ))نادرست شما انجام دادین؟ 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرم راست میگفت: همیشه که نباید حرف زد؛ گاهی در گوشه ای ارام بگیر خدا تمام حرف های ناگفته ی تو را میداند با بغض به سراغش برو؛ گاهی باید سکوت کرد مطمئن باش، خدا پاسخگو خواهد بود... 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دعای ناب تقدیم به شما.... یه جمله قشنگ از حضرت علی (ع) یه جا خوندم گفتم واسه شما دوستانم بزارم... 🌟امام علی (ع): هرگاه ببینی خدایی که منزه است، بلاهای پی در پی بر تو وارد می‌سازد، بدان که به تحقیق برای آن است که بیدارت کند. 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه شعبان هم گذشت. اما خداوند هیچگاه ازبازگشت بندگانش ناامیدنمیشود. چرا ما از رحمت او نا امیدشویم‌ حالا که باران عفو درماه خودش را وعده داده... به میمانی خدامیرویم. رفقا؛ ضمن تشکرازحضور وهمراهی گرمتان پُستهاهر۲۴ساعت شبهابارگزاری می‌شود. التماس دعا 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه... به نیت نزول رحمت الهی هدیه به اهلبیت (ع) تعجیل درفرج امام زمان (عج) وامام وشهدا مخصوصا شهیدبرزگر... ۳صلوات محبت کنید... ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد... 🆔@ShahidBarzegar65
🍀داستانی عبرت انگیزازحق الناس🍀 ⚡️داستان واقعی از زبان یک زن که به عروس خود خیانت کرد. 🌱آرزو داشتم تنها پسرم با دختر خواهرم ازدواج کند، اما او در دوران دانشجویی به دختری از خانواده ای مستضعف که با هم همکلاسی بودند علاقه مند شد و دختر مورد علاقه اش را به عقد خود درآورد. ❇️ زن ۶۵ ساله با لهجه جنوبی خود در دایره اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد افزود: ✴️ سلیم از ازدواج با فهیمه خیلی خوشحال بود اما هر موقع نامزد او به خانه ما می آمد سردرد می شدم و احساس می کردم این عروس یک لاقبا در شأن خانوادگی ما نیست. من هرچه با خودم کلنجار رفتم تا مهر و محبت این دختر را در دلم جای دهم فایده ای نداشت و خواهرم نیز با نیش و کنایه هایش آتش بیار این معرکه شده بود. 🐍متاسفانه پس از گذشت مدتی، نقشه شومی کشیدم و با کمک پسر خواهرم فردی را اجیر کردیم تا ادعا کند قبلا با عروسم آشنایی و رابطه داشته است. ما با این تهمت های ناروا توانستیم سلیم را نسبت به همسرش بدبین کنیم و او نامزدش را طلاق داد. 🍃من بلافاصله دختر خواهرم را به عقد پسرم درآوردم اما سلیم و دخترخاله اش خیری از زندگیشان ندیدند چون آن ها صاحب دو فرزند معلول شدند و عروسم که تاب و تحمل مشکلات زندگی و جمع و جور کردن این دو طفل بی گناه را نداشت پس از گذشت ۱۵ سال به پسرم خیانت😱 کرد و دنبال سرنوشت خودش رفت. از آن به بعد من و پسرم خودمان را به پرستاری از این دو بچه معلول سرگرم کردیم. هر روز که می گذشت من به خاطر ظلم و خیانتی که در حق عروس قبلی ام کرده بودم عذاب وجدان بیشتری پیدا می کردم و خیلی دنبال فهیمه گشتم تا او را پیدا کنم و حلالیت بطلبم. ولی هیچ آدرس و نشانی از او پیدا نکردم. 🌹وقتیکه که برای سفر زیارتی به مشهد آمدیم. در این جا هنگام عبور از خیابان با یک موتورسیکلت تصادف کردم و وقتی که برای مداوا به بیمارستان انتقال یافتم باورم نمی شد پرستار مرکز درمانی همان کسی باشد که سال ها دنبالش می گشتم ❣ فهیمه با مهربانی از من پرستاری و مراقبت کرد و زمانی که دست هایش را محکم گرفتم و با شرمندگی برایش تعریف کردم مرتکب چه گناه بزرگی شده ام، او با لبخندی معصومانه دستم را بوسید و گفت: مادرجان حتما قسمت این طوری بوده است و من از شما هیچ دلخوری و ناراحتی به دل ندارم و همین جا شما را بخشیدم. زن ۶۵ ساله گفت: از این که می بینم فهیمه با فردی شایسته ازدواج کرده است و ۲ دختر زیبا و دوست داشتنی دارد خیلی خوشحالم و برایشان دعا می کنم خوشبخت و سعادتمند بشوند. امیدوارم خدا هم از خطاهایم بگذرد. 👌آری هیچ عملی دراین دنیا بدون پاسخ نخواهدماند.وخداوندبه همه اعمال آدمی حاضروناظراست. 🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج┏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شهید گلفروش اُعجوبه ۱۱ ساله‌ای که حاج قاسم تربیت کرد ❇️ گرچه اهل سنت و افغانستانی بود اما، نامش امیرعلی؛ پدرش فرهاد و پدربزرگش حیدر بود؛ عاشق امام حسین(ع) و پای ثابت هیئت بود و عاقبت هم مزد زیارت‌های مزارحاج قاسم با پای پیاده را، با شهادت گرفت. 🆔@ShahidBarzegar65
🔹یکبار قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده. توی تلگرام به بچه های گروه پیام داد که: نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه. جواب دادم: تو بیا، بالاخره یه کاریش می کنیم. 🌷گفت: شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام.گفتم: همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی. قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد. ✍حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک شهید🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙✨به ماه خدا نزدیک میشویم... وقت بخشیدن و صاف کردن دلهاست ♥️ پس اگر با نگاهی ☞ صدایی ☞ زبــــانی ☞ موجب ناراحتی شما عزیزان شده ام و بر دلتان تَرَکی 💔 انداخته ام, به بزرگی میزبان این ماه مرا ببخشید... 🙏 شاید فرصتی برای جبران نباشد...😔 حــــلالم کـــنید...🙏 پیشاپیش حلول ماه پُر برکت رمضان🌙 بر شما دوستان مبارک باد ❤️🍃 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باشید جهت اطلاع خانوده‌های محترم خواهشا با دقت کامل نگاه کنید و بهش عمل کنید تا گرفتار نشین 🆔@ShahidBarzegar65
🍃امام خامنه‌ای : همین الان کسانی در دنیا هستند که با شهدا اُنس بیشتری دارند، در مشکلات زندگی متوسّل به شهدا می شوند و شهدا جواب می دهند. اُنس با شهدا را امروز تجربه کن : با شهدا انس که داشته باشی، یک قدم به خدا نزدیک تری و حسن اولئک رفیقا🌷🍃 ❤️🌷امروز٢٠ اسفند ماه روز ، پس با یاد و نام ❤️متوسل میشویم به این عزیزان🌷 ❤️بسم الرب الشهدا ♥️ 👌اگر موافقین.. پویش نهال کاری بزاریم. هرکدام ازشما بزرگواران که مایل هستین به نیت امام زمان ویک شهید در حیاط خود؛پدریامادر؛یا کمربندسبز کشور نهال ثمرده بکاریم.(هرنهال یک شهید) زیرا که درخت پربرکت ایران اسلامی با خون شهدا تنومند شده واین قدم کوچک به تقلیداز رهبر عزیزمان سنبلی از قدردانی ماست . اگرهم شرایط نهال کاری ندارید برای حمایت از کارگر ایرانی؛از تولیدات ایران(وسائل منزل؛پوشاک؛و..) حتی خریدجزئی ازیک دستفروش دل همدیگر رو شادکنیم. موافقین؟! 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقصدما انسانیت ماست... چیزی که خدا ازما می‌خواهد... بزرگترین رازدار زندگیت کیه؟ قلبت 🫀 بزرگترین تصمیم گیرنده زندگیت کیه؟ مغزت 🧠 بزرگترین همراه زندگیت کیه؟ پاهات 🚶‍♂ میخوام بگم  قهرمان زندگیت خالقته ✌️ فقط به خدا تکیه کن.......💖 🆔@Shahidbarzegar65