eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.8هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی به امیدتو... ♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) می‌خوانیم. السلام علیک یا صاحب الزمان عج https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d ۳صلوات برای شروع وپایان امروز
◾️انا لله و انا الیه راجعون 🔻حجت الاسلام محمد صباحی امام جمعه محبوب و مردمی شهرستان کازرون آسمانی شد. ✨شادی روح شون صلواتی هدیه کنیم✨ محرابِ مرا زخونِ من گرم کنید شمشیر زده فرق مرا نرم کنید اما..... من شهیدِ در خطبه یِ مظلومیتم تنها نشود سیدعلی؛شرم کنید بای ذنب قتلت⁉️ به کدامین گناه کشته شد😭 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9467
   ☀️ بصیرت ☀️ هیچ وقت فکر نکنیم خوارج ؛؛ گناه کار ؛؛ خلاف کار ؛؛ شراب خوار ؛؛ حرام خوار بودند ؛؛ نَه خوارج فقط بصیرت (تحلیل سیاسی) نداشتند. داستان کشته_شدن (عبدالله بن خباب بن ارت) به دست خوارج رو شنیدیم، و یک نکته مهم خوارج عبدالله و همسر باردارش را در مسیر بصره به کوفه دستگیر کردند ؛؛ وی از شیفتگان حضرت علی (ع) بود. یکی از نزدیکان عبدالله که پنهان شده بود به بالای درخت نخلی رفته بود ؛؛ و ماجرا را تماشا می کرد تعریف میکند که دیدم خوارج_سرعبدالله را جدا می کنند ؛؛ سپس شکم_زن_باردار او را نیز با شمشیرپاره_می کنند ؛؛ جِنین_ازشکم_مادربیرون می کشند ؛؛ و سرجِنین را هم با شمشیرجدامی کنند به_چه_جُرمی آری ؛؛به_جُرم ؛؛ عشق_به_علی (ع) بعد کنار آب رفته و وضو می گیرند ؛؛ راوی می گوید : آنقدر نماز طولانی بود که بالای درخت نزدیک بود خوابم ببرد بعد از نماز نزدیک درخت خرما می آیند خرمایی از درخت به زمین می افتد یکی از خوارج خرما رو برداشته و می خورد ؛؛ که یکی دیگر از خوارج سرش فریاد می کشد و می گوید که چه می کنی مَردک ؛؛ از کجا میدانی که صاحب درخت راضی است ؛؛ مرد خرما رو از دهان بیرون انداخت به_مال_حرام_حساس بودند ؛؛ نمازطولانی می خواندند ؛؛ ولی_بصیرت_نداشتند ؛؛ تحلیل سیاسی نداشتند؛ جنگ صفین شمشیر به روی امام جامعه کشیدند ؛؛ و علی (علیه السلام) رو مجبور به حکمیت کردند بعد از حکمیت هم که دیدند فریب خوردند باز ؛؛ رو در روی  ولایت ایستادن قاتل_علی (ع) کافرنبود ؛؛ ابن ملجم زمانی در کنار علی (ع) شمشیر می زد ؛؛ ابن ملجم پس از به خلافت رسیدن علی (ع) با او بیعت کرد ؛؛ در جنگ جمل در کنار او جنگید ؛؛ اما پس از جنگ صفّین و پایان حکمیت به خوارج پیوست 0 او در جنگ نهروان با علی (ع) نبرد کرد ؛؛ و از معدود افراد بازمانده از این جنگ بود باید بدانیم فاصله حق و باطل ؛؛ این گونه بهم نزدیک است   سابقه دار بودن و کنار امام علی (ع) بودن ؛؛ دلیل بر سعادت نیست ؛؛ با علی (ع) ماندن هنر است تاریخ و سر گذشت صحابه در اسلام را که بخوانیم ؛؛ [[امروز]] را بهتر می توانیم درک کنیم با علی (ع) در بدر بودن شرط نیست ای برادر ، نهروان در پیش رو ست وقتی گرگ حمله می‌کند ؛؛ با صدای بلند حمله می‌کند ؛؛ و فرصتی برای واکنش دارید اما وقتی موریانه هجوم می‌آورد ؛؛ از همان ابتدا مخفیانه و بی سر و صدا از ریشه به جان دارایی‌تان می‌افتد ایستادن در برابر گرگ ؛؛ (شجاعت) می‌خواهد و دفع خطر موریانه (بصیرت) بصیرت ،، سواد نیست ؛؛ بصیرت بینش است. بصیرت ،، یعنی اینکه نگاهت به شخصیت ها نباشد ؛؛ بلکه همواره به شاخص ها باشد بصیرت ،، یعنی اینکه بدانی حتی مسجد می‌تواند ؛؛ مسجد ضِرار باشد ؛؛ و پیامبر (ص) آن را خراب کند بصیرت ،، یعنی اینکه بدانی جانباز صفّین ؛؛ می‌تواند قاتل امام حسین (ع) در کربلا باشد ملاک حال فعلی افراد است بصیرت ،، یعنی بدانی در جنگ با فتنه نمی‌توانی آغازگر باشی ؛؛ اما وقتی شروع کردید ؛؛ باید آن را از ریشه بدر آورید بصیرت ، یعنی مالک اشترها را به تندروی ؛؛ و ابوموسی اشعری ها را به اعتدال نشناسی بصیرت ،، یعنی اینکه بدانی معاویه ها ؛؛ به سُست عنصرهای سپاهِ علی (ع) دل بسته‌اند بصیرت یعنی بدانی ؛؛ تاریخ تکرار می شود ؛؛ نه با جزئیاتش ؛؛ بلکه با خطوط کلی اش چرا علی (ع) دنبال عمار می گشت ؟؟ چون عمار کسی بود که با بصیرت ؛؛ دشمن شناس ؛؛ امام شناس بود ؛؛ جبهه حق را از دشمن تشخیص می داد ان شاء الله خداوند به ما بصیرت و عمل به آن را عنایت فرماید ؛؛ اللهم عجل لولیک الفرج🤲🤲 آمین یا رب العالمین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9448
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بخش‌هایی از مغز شهید آرمان علی‌وردی را در دهانش پیدا کردند / دوستان امنیتی گفتند که ما فیلم‌های شهید علی‌وردی را نمی‌توانیم پخش کنیم ... حرف فرزند شهید سلمان امیراحمدی جگر من را سوزاند ... 🎙 حجت‌الاسلام امینی‌خواه @shahidBarzegar65
🌹جان پناه 🦋خاطرات شهید محمدعلی برزگر 📚جلد اول کتاب ازقفس تا پرواز ☄منو محمدساکن یک محله وباهم دوست بودیم... باشروع جنگ همرزم هم شدیم... خاطرم هست عملیات والفجر مقدماتی درفکه شرکت کردیم... ☄بعدازجنگی سخت و پیچیده مارا از کانالی عبوردادند...همه بچه ها خسته تشنه گرسنه بودندومیگفتندمنطقه درحال محاصره شدن است واگرتاصبح ازمنطقه خارج نمیشدیم معلوم نبودچه سرنوشتی درانتظارمان بود... ☄ازهمه جا ناامیدشده بودم ودرگوشه ای با رملهای فکه برای خودم جان پناه می‌ساختم.. که ناگهان صدایی آشنابه گوشم رسید... سلام...داش قربان...خداقوت... سرم راچرخاندم... ☄گفتم:محمد تویی...عجب حالی داری تو..؟! ولم کن رفیق الان جای شوخی نیست... دستی روی شانه ام کشیدوگفت: ماسربازیم ودرهرصورت پیروزیم...حالا هم بجای ناامیدی بلندشو بریم پیش بچه های هم محلی ... ☄یاعلی گویان دستم را گرفت وبا ناامیدی ازجابلندشدم: هنوز چندمتری از جان پناهم دور نشده بودیم که خمپاره ای درست به جان پناهم اصابت کرد وازهم پاشید...‌ ☄همه حیران ازاین صحنه به تماشایمان نشسته بودند... نمیدانم اگر محمد آن لحظه دستم رانمیگرفت ودرحالت نا امیدی ازرحمت خدا متلاشی میشدم عاقبتم چه می‌شد... ☄خلاصه رفتیم پیش چندتا هم محلی‌ها که درعملیات حضورداشتندو مشغول گفتگو شدیم... که فرمانده ای از گردان دیگری به محل استقرارمان آمدوگفت: ☄عملیات سختی درپیش هست وبه تعدادی رزمنده احتیاج داریم...هرکس داوطلب میدان است بسم الله... آن قدر خستگی ؛تشنگی وگرسنگی به بچه های گردان فشار آورده بود که هیچکس توان شرکت درعملیات درآن شب را نداشت... ☄فقط محمدعلی برزگر... ازمیان جمع ما بلندشدودستش را بالابرد وگفت:بنده باشما می آیم...وتا آخرین قطره خونم آماده ام... محمد با فرمانده رفت ودرهمان عملیات والفجر یک ازناحیه کتف مجروح شد... ☄وما تا طلوع صبح از کانال عبور کرده وبه دیار خود برگشتیم... اما محمد از قافله شهدا جا نماند وخداوند "شهادت" آنچه را لایقش بود نصیبش نمود... 🦋روایتگر:قربانعلی امروزی... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
📌گریشا رابر و همسرش که هر دو از سربازان ارتش وحوش صهیونیستی هستند 11 کودک فلسطینی را در غزه به شهادت رسانده و جنازه آنها را با چاقو تکه تکه کرده اند.😔 گریشا رابر در یک مورد از جنایات خود در غزه با تانک از روی سه کودک مظلوم فلسطینی عبور کرده و آنها را به شهادت رساند. حتی کلمه حیوان هم برازنده اینها نیست چه برسه به انسان .
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با زن تبریزی که سرویس میلیاردی‌اش را به جبهۀ مقاومت هدیه کرد ماجرای زن خانه‌داری که بیش از هزینۀ این سرویس به هموطنانش هم کمک کرده است .https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9454
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥺داستان کوتاه در دبستانی، معلمی به بچه ها گفت آرزوهاشونو بنویسن . اون نوشته های بچه ها رو جمع کرد و به خونه برد . یکی از برگه‌ها ؛ معلم رو خیلی متاثر کرد . همسرش ازش پرسید، چی شده؟ چرا اینقدر ناراحتی ؟ زن جواب داد، این انشا را بخوان؛ امروز یکی از شاگردانم نوشته👇 "خدایا، می‌خواهم آرزویی داشته باشم که مثل همیشه نباشد؛ مخصوص است. می‌خواهم که مرا به تلویزیون تبدیل کنی.می‌خواهم که جایش را بگیرم.  جای تلویزیونی را که در منزل داریم بگیرم.  می‌خواهم که جایی مخصوص خودم داشته باشم و خانواده‌ام اطراف من حلقه بزنند.می‌خواهم وقتی که حرف می‌زنم مرا جدّی بگیرند؛ می‌خواهم که مرکز توجّه باشم و بی آن که سؤالی بپرسند یا حرفم را قطع کنند بگذارند حرفم را بزنم.  دلم می‌خواهد همانطور که وقتی تلویزیون خراب است و به آن می‌رسند، به من هم برسند و توجّه کنند.  دلم می‌خواهد پدرم، وقتی از سر کار برمی‌گردد، حتّی وقتی که خسته است، قدری با من باشد.  و مادرم، وقتی غمگین و ناراحت است، به جای بی‌توجّهی، به سوی من بیاید.  و دوست دارم، برادرانم برای این که با من باشند با یکدیگر دعوا کنند دوست دارم خانواده هر از گاهی همه چیز را کنار بگذارند و فقط وقتشان را با من بگذرانند. و نکتۀ آخر که اهمّیتش کمتر از بقیه نیست این که مرا تلویزیونی کن تا بتوانم آنها را خوشحال و سرگرم کنم.  خدایا، فکر نکنم زیاد چیزی از تو خواسته باشم. مرد نگاهی به همسرش کرد و گفت، "عجب پدر و مادر وحشتناکی‌اند! زن سرش را بالا گرفت و گفت، این انشا را پسرمان نوشته است ! https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9456
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(دشمن شناسی) ⚠️ این کلیپ هم کار خودشونه! ✅ وقتی حوصله و سواد تحلیل نداری، راه حل ساده برای پاسخ به همه اتفاق ها این میشه! ➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9457
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویند حضرت آدم نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ. به یکی از سمت راستی‌ها گفت: «تو کیستی؟» 👈گفت: «عقل.» پرسید: «جای تو کجاست؟» 👈گفت: «مغز.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» 👈گفت: «مهر.» پرسید: «جای تو کجاست؟» 👈گفت: «دل.» از سومی پرسید: «تو کیستی؟» 👈گفت: «حیا.» پرسید: «جایت کجاست؟» 👈گفت: «چشم.» سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد: «تو کیستی؟» جواب داد: «تکبر.» پرسید: «محلت کجاست؟» 👈گفت: «مغز.» 👈گفت: «با عقل یک جایید؟» 👈گفت: «من که آمدم عقل می‌رود.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» جواب داد: «حسد.» محلش را پرسید. 👈گفت: «دل.» پرسید: «با مهر یک مکان دارید؟» 👈گفت: «من که بیایم، مهر خواهد رفت.» از سومی پرسید: «کیستی؟» 👈گفت: «طمع.» پرسید: «مرکزت کجاست؟» 👈گفت: «چشم.» 👈گفت: «با حیا یک جا هستید؟» 👈گفت: «چون من داخل شوم، حیا خارج می شود». https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9460