فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سواد_رسانه(دشمن شناسی)
⚠️ این کلیپ هم کار خودشونه!
✅ وقتی حوصله و سواد تحلیل نداری، راه حل ساده برای پاسخ به همه اتفاق ها این میشه!
➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9457
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویند حضرت آدم نشسته بود،
شش نفر آمدند،
سه نفر طرف راستش نشستند
و سه نفر طرف چپ.
به یکی از سمت راستیها گفت: «تو کیستی؟»
👈گفت: «عقل.»
پرسید: «جای تو کجاست؟»
👈گفت: «مغز.»
از دومی پرسید: «تو کیستی؟»
👈گفت: «مهر.»
پرسید: «جای تو کجاست؟»
👈گفت: «دل.»
از سومی پرسید: «تو کیستی؟»
👈گفت: «حیا.»
پرسید: «جایت کجاست؟»
👈گفت: «چشم.»
سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد: «تو کیستی؟»
جواب داد: «تکبر.»
پرسید: «محلت کجاست؟»
👈گفت: «مغز.»
👈گفت: «با عقل یک جایید؟»
👈گفت: «من که آمدم عقل میرود.»
از دومی پرسید: «تو کیستی؟»
جواب داد: «حسد.»
محلش را پرسید.
👈گفت: «دل.»
پرسید: «با مهر یک مکان دارید؟»
👈گفت: «من که بیایم، مهر خواهد رفت.»
از سومی پرسید: «کیستی؟»
👈گفت: «طمع.»
پرسید: «مرکزت کجاست؟»
👈گفت: «چشم.»
👈گفت: «با حیا یک جا هستید؟»
👈گفت: «چون من داخل شوم،
حیا خارج می شود».
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9460
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢💥یک نمونه جاسوسی بسیار عجیب و #ظریف!
جاسوسی بدون ارتباط مستقیم با سیا !!!
🖐درس عبرتی برای ما که باید مواظب این جاسوسان وطنی بود.
👌اگراهل سیاست باشی
مطمئنم شنیدنش خیلی جالبه براتون
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9462
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشنی که به عزا تبدیل شد⁉️
از همان مهمانیهایی که میگویند
یک شب هزار شب نمیشود؛
اما...شراب
دریک شب از ده ها خانواده قربانی گرفت⁉️
✅ متهم اصلی پرونده مشروبهای الکلی مسموم: به من ربطی ندارد کسانیکه از من الکل صنعتی خریدند با آن چه کار میکنند!
➖➖➖➖➖➖➖
؛شرب خمر با زندگی انسان چه میکند😢
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9463
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸برو دلت رو صاف کن!
✅بله حرف درستیه.
⚠️اما دل چجوری صاف میشه؟!
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9464
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگران چیزهایی ڪه
آرامش را از تو میگیرند نباش
نگرانی ، مشکل فردای تو را
از بین نخواهد برد
اما آرامش امروزت را قطعاً
از تو خواهد گرفت
ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩای ندیدهات ﻧﺒﺎﺵ !
ﺧﺪای ﺩیروز و اﻣﺮﻭﺯﺕ ,
خدای ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ
خدا بزرگتر از هر چیزی است
بزرگتر از هر چیزی که
فکرت را مشغول کرده
تنها چیزی که از فردا میدانم
این است که
خدا قبل از خورشید بیدار است ...
خیالت راحت !
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9465
16.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام علی آلِ یاسین.🤚
اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🇮🇷ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم.
🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐
👌پُستهاهر۲۴ساعت یکباربارگزاری میشود.
هدیه به۱۴معصوم؛شهدا؛اموات صلوات.
اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک🤲
━━━✥⃝آمین یارب العالمین.
https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
🌤 اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی به امیدتو...
♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) میخوانیم.
السلام علیک یا صاحب الزمان عج
https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
۳صلوات برای شروع وپایان امروز
✅ جان فدایان ایران
آرامش و خواب راحتِ مان را
مدیون بیقراری و بیداری حافظان امنیتیم
شادی روحشان سوره حمدی عنایت بفرمایید...
✨سلامتی تمام حافظان امنیت صلوات
#داستانِ آه مظلوم
کلاس پنجم بودم که با تعطیلی مدارس، به مغازه مکانیکی میرفتم. صاحب مغازه مرد بسیار بیرحم و خسیسی بود.
دو شاگرد ثابت داشت که من فقط برای آنان چای درست میکردم و صف سنگک میایستادم و کارم فقط آچار و یدکیآوردن برای آنها بود که از من خیلی بزرگتر بودند.
در مکانیکی لژی داشتند و همیشه صبحانه و نهار در آنجا کلهپاچه و کباب میخوردند.
وقتی برای جمعکردن سفرهشان میرفتم، مانده نان سفره را که بوی کباب به آنها خورده بود و گاهی قطرهای چربی کباب بر روی آن ریخته بود را با لذت بسیار میخوردم.
روزی آچار ۶ را اشتباهی خواندم و آچار ۹ را آوردم. صاحب مغازه پیکانی را تعمیر میکرد که رانندهاش خانم بود.
از تکبر و برای خودنمایی پیش آن زن، گوش مرا گرفت و نیم متر از زمین بلندم کرد. زن عصبانی شد تا صاحب مغازه ولم کرد.
آتش وجودم را گرفته بود. بهسرعت به کوچه پشت مغازه رفتم و پشت درخت توت بزرگی نشستم و زار گریه کردم.
آن روز از خدا شاکی شدم. حتی نماز نخواندم و با خود گفتم:
چرا وقتی خدا این همه ظلم را به من دید، بلایی سر این آقا نیاورد؟
گفتم:
خدایا! این چه عدالتی است؟ من که نماز میخوانم، کسی که بینماز است مرا میزند و آزار میدهد و تو هیچ کاری نمیکنی؟
زمان بهشدت گذشت و سی سال از آن ایام بر چشم برهمزدنی سپری شد. همه ماجرا فراموشم شده بود و شکر خدا در زندگی همه چیز داشتم.
روزی برای نیازمندان قربانی کرده بودم و خودم بین خانوادههای نیازمند تقسیم میکردم.
پیرمردی از داخل مغازه بقالی بیرون آمد. گمان کردم برای خودش گوشت میخواهد.
گفت:
در این محل پیرمردی تنها زندگی میکند. اگر امکان دارد سهمی از گوشت ببرید به او بدهید.
آدرس را گرفتم. خانهای چوبی نیمهویران با درب نیمهباز بود.
صدا کردم، صدایی داخل خانه گفت:
بیا! کسی نیست.
وقتی وارد اتاقی شدم که مخروبه بود پیرمردی را دیدم. خیلی شوکه شدم گویی سالها بود او را میشناختم. بعد از چند سؤال فهمیدم صاحب مغازه است.
گذر زندگی همه چیزش را از او گرفته بود و چنین خاکنشین شده بود.
خودم را معرفی نکردم چون نمیخواستم عذاب وجدانش را بر عذاب خاکنشینیاش اضافه کنم.
با چشمانی گریان و صدایی ملتمسانه و زار به من گفت:
پسرم آذوقهای داشتی مرا از یاد نبر. به خدا چند ماه بود گوشت نخورده بودم که آن روز به بقال گفتم: اگر عید قربان کسی گوشتی قربانی آورد خانه مرا هم نشان بده.
از خانه برگشتم و ساعتی درب خودرو را بستم و به فکر فرورفتم. شرمنده خدا بودم که آن روز چرا نمازم را نخواندم و کارهای خدا را زیر سؤال تیغ نادانیام بردم.
با خود گفتم:
آن روز از خدای خود شاکی شدی و دنبال زندگی صاحب مغازه بودی که چرا مثل او، خدا تو را ثروتمند خلق نکرده است.
اگر خدا آن روز، امروزِ تو و صاحب مغازه را نشانت میداد و میپرسید: میخواهی کدام باشی؟ تو میگفتی: میخواهم خودم باشم.
💢 پس یاد گرفتم همیشه در زندگی حتی در سختیها جای خودم باشم که مرا بهرهای است که نمیدانستم.
👌بسیار زیبا وشنیدنی
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9472
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی عجیب از جانبازان حزب الله در ماجرای انفجار پیجرها
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9473