#داستانِ آه مظلوم
کلاس پنجم بودم که با تعطیلی مدارس، به مغازه مکانیکی میرفتم. صاحب مغازه مرد بسیار بیرحم و خسیسی بود.
دو شاگرد ثابت داشت که من فقط برای آنان چای درست میکردم و صف سنگک میایستادم و کارم فقط آچار و یدکیآوردن برای آنها بود که از من خیلی بزرگتر بودند.
در مکانیکی لژی داشتند و همیشه صبحانه و نهار در آنجا کلهپاچه و کباب میخوردند.
وقتی برای جمعکردن سفرهشان میرفتم، مانده نان سفره را که بوی کباب به آنها خورده بود و گاهی قطرهای چربی کباب بر روی آن ریخته بود را با لذت بسیار میخوردم.
روزی آچار ۶ را اشتباهی خواندم و آچار ۹ را آوردم. صاحب مغازه پیکانی را تعمیر میکرد که رانندهاش خانم بود.
از تکبر و برای خودنمایی پیش آن زن، گوش مرا گرفت و نیم متر از زمین بلندم کرد. زن عصبانی شد تا صاحب مغازه ولم کرد.
آتش وجودم را گرفته بود. بهسرعت به کوچه پشت مغازه رفتم و پشت درخت توت بزرگی نشستم و زار گریه کردم.
آن روز از خدا شاکی شدم. حتی نماز نخواندم و با خود گفتم:
چرا وقتی خدا این همه ظلم را به من دید، بلایی سر این آقا نیاورد؟
گفتم:
خدایا! این چه عدالتی است؟ من که نماز میخوانم، کسی که بینماز است مرا میزند و آزار میدهد و تو هیچ کاری نمیکنی؟
زمان بهشدت گذشت و سی سال از آن ایام بر چشم برهمزدنی سپری شد. همه ماجرا فراموشم شده بود و شکر خدا در زندگی همه چیز داشتم.
روزی برای نیازمندان قربانی کرده بودم و خودم بین خانوادههای نیازمند تقسیم میکردم.
پیرمردی از داخل مغازه بقالی بیرون آمد. گمان کردم برای خودش گوشت میخواهد.
گفت:
در این محل پیرمردی تنها زندگی میکند. اگر امکان دارد سهمی از گوشت ببرید به او بدهید.
آدرس را گرفتم. خانهای چوبی نیمهویران با درب نیمهباز بود.
صدا کردم، صدایی داخل خانه گفت:
بیا! کسی نیست.
وقتی وارد اتاقی شدم که مخروبه بود پیرمردی را دیدم. خیلی شوکه شدم گویی سالها بود او را میشناختم. بعد از چند سؤال فهمیدم صاحب مغازه است.
گذر زندگی همه چیزش را از او گرفته بود و چنین خاکنشین شده بود.
خودم را معرفی نکردم چون نمیخواستم عذاب وجدانش را بر عذاب خاکنشینیاش اضافه کنم.
با چشمانی گریان و صدایی ملتمسانه و زار به من گفت:
پسرم آذوقهای داشتی مرا از یاد نبر. به خدا چند ماه بود گوشت نخورده بودم که آن روز به بقال گفتم: اگر عید قربان کسی گوشتی قربانی آورد خانه مرا هم نشان بده.
از خانه برگشتم و ساعتی درب خودرو را بستم و به فکر فرورفتم. شرمنده خدا بودم که آن روز چرا نمازم را نخواندم و کارهای خدا را زیر سؤال تیغ نادانیام بردم.
با خود گفتم:
آن روز از خدای خود شاکی شدی و دنبال زندگی صاحب مغازه بودی که چرا مثل او، خدا تو را ثروتمند خلق نکرده است.
اگر خدا آن روز، امروزِ تو و صاحب مغازه را نشانت میداد و میپرسید: میخواهی کدام باشی؟ تو میگفتی: میخواهم خودم باشم.
💢 پس یاد گرفتم همیشه در زندگی حتی در سختیها جای خودم باشم که مرا بهرهای است که نمیدانستم.
👌بسیار زیبا وشنیدنی
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9472
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی عجیب از جانبازان حزب الله در ماجرای انفجار پیجرها
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9473
نذرسیب🍎
پنج سال ونیم از ازدواجمان میگذشت
بلطف خدا و معرفی دوستانم تقریبا دوسال پیش با کانال شهیدبرزگر آشنا شدم.
۳بار چله عاشورا برداشتم و بالاخره دفعه چهارم بعد از ۶ماه و...
به آرزویم یعنی مادرشدن دست یافتم
شادی؛اضطراب وهیجان و...هر روز همراهم بود و تا اینکه در ماه هفتم بارداری درحین ظرف شستن سرم گیج رفت و نقش بر زمین شدم.
خوشبختانه همسرم منزل بود و فکر کرد که بخاطر وضعیتم فشارخونم به هم خورده درمانگاه رفتیم و بعداز گرفتن آزمایش بیمارستان ارجاع داده شدم.
دربیمارستان پزشک گفت
جنین شما ۸ساعت است که علائم حیاتی نداشته و باید کار سقط انجام شود.
نمیدانم چندساعت فریاد زدم؛ گریه کردم
آخر چطورممکن است؟
ازشدت عصبانیت گفتم:
تشخیصتان اشتباه هست؛ اما دوبیمارستان دیگر هم نظرشان همین بود؛ تازه وقت زیادی هم نداشتم عفونت در بدنم سرایت میکرد.
به ناچار خودرا برای لحظه تلخ جدایی از میوه دلم آماده کردم.
اما قبل رفتن گوشی موبایل را برداشتم
و تا توانستم به تصویرشهید برزگر شکایت کردم؛ حتی توهین کردم که؛بی معرفت این بود جواب توسلم..⁉️
تو درحقم برادری نکردی نامردی کردی و...
باچشمان خیس اشک به اتاق رفتم.
تاچندساعت بعدازسقط حوصله حرف زدن باکسی رانداشتم.
حوالی ظهر پزشک باچند پرستار دور تختم چرخی زدند پرسیدم چه شده؛
دکترگفت:
باید فورا برای عمل آماده شوی.
یعنی چه؟
فردای آن روز دوباره اتاق عمل...
دو روز بعد از عمل جراحی همسرم جریانی تعریف کرد که شرمنده شهیدشدم
اومیگفت :
توموری در مغزت درحال رشد بود که
اگر ماجرای سقط جنین نبود حتما تورا برای همیشه ازدست میدادم.
پزشکان از روی عکس وآزمایشها مشکوک شده و بااجازه من عمل برداشت تومور را انجام دادند.
گوشی موبایل را برداشتم وتامیتوانستم از شهیدعذرخواهی کردم؛
مطمئنم مرا بخشیده .
چون امسال دوباره مادرشدم ؛برادرشهیدم لطفا برای من و میوه دلم دعاکنید.
داداشم منو ببخش اگر دعای تو نبود معلوم نبود چه برسرم می آمد.
#شهداشرمنده ایم😢
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9474
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا بعضی وقتا هرچی دعامیکنیم
مستجاب نمیشه⁉️🤔
تا جایی که احساس میکنیم خدا صدای ما رونمیشنوه؛
یعنی اهلبیت؛شهدا جواب مارو نمیدن.⁉️.😢
این کلیپ رو گوش کن ...
جواب خیلی ازماهاست....
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9475
13.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
️️🔹سلام بر دلاورمردان خستگی ناپذیر پدافندی ایران اسلامی✌️🇮🇷
چرا حمله رژیم تا دندان مسلح را کوچک می کنید؟! #حمله دشمن ضعیف نبود بلکه پدافند ما بسیار قوی تر عمل کرد
👌اسرائیل با پشتیبانی تمام قد آمریکا، با دهها هواپیما، با فعال شدن نفوذی هاش در تهران و شهرستانها، با صدها موشک و پهپاد و ریزپرنده حمله کرد!!
اما تدابیرِ فرماندهان سپاه حمله بزرگشون خنثی شد و تبدیل به یک آبروریزیِ بزرگ برای اسرائیل شد.
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9476
شخصی نزد همسایهاش رفت و گفت:
گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم.
دوستی به تازگی در مورد تو میگفت؛
همسایه حرف او را قطع کرد و گفت:
قبل از اینکه تعریف کنی،
بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه؟
آن شخص گفت :
کدام سه صافی؟
از میان صافی واقعیت؛
یعنی آیا مطمئنی چیزی که میخواهی تعریف کنی، واقعیت دارد؟
گفت: "نه"
من فقط آن را شنیدهام،
شخصی آن را برایم تعریف کرده است.
سری تکان داد و گفت:
آیا آن را از میان صافی دوم
یعنی خوشحالی، گذراندهای؟
یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی،
حتی اگر واقعیت داشته باشد، باعث خوشحالی من می شود؟
گفت :
دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.
بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند،
آیا از صافی سوم یعنی فایده، رد شده است؟
یعنی چیزی که میخواهی تعریف کنی،
برایم مفید است و به دردم میخورد؟
گفت :
نه، به هیچ وجه!
همسایه گفت :
پس اگر این حرفی که میخواهی بگوئی نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید،
آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی...
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9477
10.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این آقا سالهاپیش تصادف میکنه
امادر یک قدمی مرگ امدادگری فرشته نجاتش میشه
با امید دادن و از خودگذشتگی این فرد رو احیا میکنه؛
بعد از تصادف باوجودمعلولیت باتوکل وپشتکار میشه یکی از قهرمانان ورزشی ایران....
مراقب وجدان خودمون باشیم ...!
کـــــــاری که برای خود نمیپسندی
برای دیگران هم نپسند تا
وجدانی آسوده داشته باشی !
این آسودگی خاطر را کسی
درک میکند که شبها از کابوس
و یا اضطراب نمیتواند سر به بالین
بگذارد زیرا آسودگی ندارد ...
کاری کن که آسوده باشی
انســـــانیت نهایت آسودگی است💌
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9478
🔴 چرا زکام و آبریزش بینی را تا سه روز نباید درمان کرد؟
♻️ در حفره بینی که یکی از بخشهای دستگاه تنفسی فوقانی است، غدد مخاطی با ایجاد رطوبت، محل را پاکسازی میکنند.
🔹 فردی که سرما میخورد و دچار زکام و آبریزش بینی میشود، همین زکام باعث تخلیه عفونتها میشود، پس تا سه روز نباید جلوی زکام و نزله را گرفت.
❗️باید دانست که چرک خشککنها و آنتی بیوتیکها همواره بخش لطیف عفونت را خشک میکنند و بخش غلیظ آن در بدن باقی میماند و به مرور زمان آسیبهای جدی وارد میکند.
🔹 فواید زکام
پیامبر اکرم (ص): « زُکام، سربازی از سربازان خداوند است که خداوند آن را به سرکوب درد بر میانگیزد و درد را از میان میبرد » (الکافی، جلد 8 ،حدیث 578)
امام ششم(ع) فرمودند: «رسول خدا(ص) زکام را درمان نمیکرد و میفرمود: کسی نیست مگر اینکه رگهای از جذام در بدنش دارد، و چون مبتلا به زکام شود، آن رگه جذام نابود خواهد شد». (کافی، ج 8، ص 382)
🌿 #طب_و_سلامت
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9479
10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️شاهرگ جهان در دست ایران؛ جنگ با کشورمان چه بلایی سر دنیا میآورد؟
🔹به نظر شما چرا آمریکا خود را بی خبر از اقدامات اسرائیل کرده؟ چرا آمریکا و هم پیمانانش پیغام و پسغام میفرستند که در حملات احتمالی اسرائیل نقش آفرینی نمیکنند؟
🔹چرا دنیا از جنگ با ایران واهمه دارد؟
این سوالات پاسخی واضح دارد؛ تیغ ایران روی شاهرگ دنیاست!
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9480
💢 #امام_سر_ناصر_را_بوسید
.
▫️همسر شهید : ايشان علاقه زيادی به ولايت و رهبری داشتند...بعد از ازدواج ما ،ايشان به تهران رفتند تا با امام ملاقات کنند . اما در آنجا به او اجازه ديدار را از نزديک ندادند ولی او با اين وجود دو روز تمام در پشت درب بيت رهبری بدون آب و غذا نشستند تا اينکه يکی از ياران امام نزد امام رفتند وبه او گفتند که يک بسيجی برای ديدن شما آمده و دو روز است که برای ملاقات خصوصي پافشاري کرده و پشت درب مي نشيند . امام دستور داد:که او را نزد امام ببرند . ناصر موفق شد با امام ملاقات خصوصي داشته باشد . امام سر ناصر را بوسيد و سخنی زير گوشش گفت: که شهيد آن را به هيچ کس نگفت.ناصر بهترين رزمنده در جبهه معرفي شد و از امام جمعه ی اهواز انگشتری هديه گرفت .که روی عقيق آن نوشته بود:
روح منی خمينی بت شکنی خمينی✨
.
#فاتح_چنگوله
#شهید_ناصر_بهداشت
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9486
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
[خداوند حجاب را از جنس محبت آفرید.] 🌸
آنان ڪه زیبایی اندیشه دارند زیبایی تن را به نمایش نمیگذارند.
✨ #حجاب یعنی: دختر سیبی ست ڪه باید از درخت سربلندی چیده شود، نه در پای علفهای هرز.
✨ #حجاب یعنی: هنر پوشاندن، نه پوشیدنی ڪه از نپوشیدن بدتر است.
✨ #حجاب یعنی: دارای حریمی هستم ڪه هر ڪسی به آن راه ندارد.
✨ #حجاب یعنی: زاده ی عصر جاهلیت نیستم. (وَلَا تَبَرَّجُنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّة..۳۳/احزاب).
✨ #حجاب یعنی: حاضر نیستم برای پرنگ شدن هزار رنگ شوم.
✨ #حجاب_یعنی: هر ڪسی لایق دیدن زیبایی های من نیست.
✨ #حجاب یعنی: آزاد بودن از زندانی به نام: "نظر دیگران"
✨ #حجاب یعنی : پوشاندن و نمایان نکردن تمام بدن! نه فقط سر.
✨ #حجاب یعنی: بی نیازم از هر نگاهی جز نگاه خدا.
✨ #حجاب یعنی: من انتخاب میڪنم ڪه تو چه ببینی.
✨ #حجاب یعنی: زرهی در برابر چشمهای مریض.
✨ #حجاب یعنی: یک پیله تا پروانه شدن.
✨ #حجاب یعنی:احترام به حرمتهای الهی.
✨ #حجاب یعنی:طعمه هوسرانی کسی نیستم.
✨ #حجاب یعنی:
به جای شخص، شخصیت را دیدن.
✨#حجاب یعنی:من یک انسانم نه وسیله.
✨ #حجاب یعنی:خون بهای شهیدان.
✨ #حجاب یعنی: حفاظت از زیبایی.
✨ #حجاب یعنی:حفاظت از امانت خدا.
✨ #حجاب یعنی: نماد هویت انسانی.
✨ #حجاب یعنی: صدفی بر گوهر وجود.
✨ #حجاب یعنی: محتاج جلب توجه نیستم.
✨ #حجاب یعنی: زن والاست نه کالا.
✨ #حجاب یعنی: اثبات تقدس زن.
✨ #حجاب یعنی: مراقبت از تقوا.
✨ #حجاب یعنی: اعتماد به نفس.
✨ #حجاب یعنی: مبارزه با دشمن.
✨ #حجاب یعنی: زن فقط تَن نیست.
✨ #حجاب یعنی: احترام به زن.
✨ #حجاب یعنی: معامله با خدا.
✨ #حجاب یعنی: تــــاج بندگی🌸
👌نشریادتون نره
درثواب ارث مادری سهیم باشید.
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9468