الهی به امیدتو...‌🌸🍃 بخوان دعـای فـــرج را، دعـا اثر دارد دعـا، کبوتر عشق است بال و پر دارد مراقبت بکن از دل، که یوسف زهــرا زِ پشت پرده‌ی غیبت به ما نظر دارد اَلّلهُمَّـ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج💚 https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d از امروز پویش سوره کوثر به نیت فرج امام زمان عج و هدیه حضرت زهرا س داریم با ذکر ۳صلوات برمحمد وآل محمد✨💌

🕊مادر که نباشد، 💫نظم خانه به هم می‌ریزد؛ 🕊علیﷺ‌ در نجف 🕊حسنﷺ‌ در بقیع 🕊حسینﷺ‌ در کربلا 🕊و‌ زینب(س) در دمشق... https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9883

#داستان شنیدنی ثواب دوریالی... من دکتر(س - ص) متخصص اطفال هستم... سال ها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم، کنار بانک دستفروشی؛ بساط باطری، ساعت، فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود.دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است. آن زمان تلفن های عمومی با سکه های دو ریالی کار می کردند؛ جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده... او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت : این ها صلواتی است!!! گفتم : یعنی چه؟ گفت : برای سلامتی امام زمانم صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد. (دو ریالی صلواتی موجود است). باورم نشد، ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم… گفتم : مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی می دهی؟ با کمال سادگی گفت : ۲۰۰تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی می گیرم و صلواتی می دهم... مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم، دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است؛ که یک چهارم از مالش را برای خدا می دهد، در صورتی که من تاکنون به جرأت می توانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم!!! احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم. آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت : برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم. این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد..! مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم… به او گفتم : چه کاری می توانم بکنم؟ گفت : خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم گفت : آقای دکتر؛ شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر... نمی دانید چقدر ثواب دارد! صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم. دگرگون شده بودم، ما کجا این ها کجا؟! از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون؛ "شب های جمعه مریض صلواتی می پذیریم"... دوستان و آشنایان طعنه ام زدند، اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود : با خدا معامله کن خدا پولت را چند برابر می کند و خودت نمی فهمی! راستى یک سوال : شغل شما چیست؟ https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9884

🔻 خواب عجیب حاج قاسم سلیمانی: همه حوادثی که بر سر حضرت زهرا سلام الله علیها آمد را در خواب دیدم. آتش گرفتن در و... همه را دیدم. یافاطمة الزهراء سلام الله🏴 #حاج_قاسم این کلیپ رو ازدست نده https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9885

🕊 کارگران حضرت زهرا (س)در شاهرود! 🔹تابستان ۱۳۶۳_شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری به همراه دو دخترش برخورد کردیم که در حال درو کردن گندم‌هایشان بودند. فرمانده‌ی گروهان، ستوان آسیایی به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندم‌های آن پیرزن را درو کنیم. گفتم: چه بهتر از این! پس از سلام و خسته نباشیدگفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا گندم‌هایتان را درو کنیم؛ فقط محدوده زمین خودتان را به ما نشان دهید و دیگر کاری نداشته باشید. پیرزن پس از تشکر گفت: پس من می‌روم برای کارگران حضرت فاطمه‌ مقداری هندوانه بیاورم! از ۹ صبح تا ظهر، با پانصد سرباز تمام گندم‌ها را درو کردیم؛بعد از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند؛ من هم از این فرصت استفاده کردم و گفتم: مادر چرا صبح گفتید می‌روم تا برای کارگران حضرت فاطمه هندوانه بیاورم؟ گفت: دیشب حضرت فاطمه به خوابم آمدگفت: چرا کارگر نمی‌گیری تا گندمهایت را درو کند؟ این کارها، دیگر از تو گذشته! عرض کردم: خانم شما که می‌دانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است و درآمدمان نیز کفاف هزینه کارگر را نمی‌دهد؛ مجبوریم خودمان کار کنیم. بانو فرمودند: نگران نباش! فردا کارگران از راه خواهند رسید. از خواب پریدم. امروز هم که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت زهرا می‌باشند. با شنیدن این حرفها،ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: سلام بر تو ای حضرت زهرا؛ فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی. 📚 کتاب نبرد میمک، احمد حسینا https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9886

🔳 *اثرِ روضه ی فاطمیه* 🎤 حجة الاسلام کاشانی https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9887

جایگاه زن در اسلام 🤍🌼 #بسیارشنیدنی👌 فاطمه؛ سرآغاز و انتهای هستی است. ‌‌https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9888

📹 بغض و تحسین رهبر انقلاب از یک شعر فاطمی ◾️ زهرا (س) در آتش بود حیدر داشت می‌سوخت... #التماس_دعا https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9889

ای شهدا. . . ! شنیده ام شب جمعه، زانو به زانو می‌نشینید؛ مادر می‌آید و خودش برایتان روضه ی گودال میخواند چه محفلی‌ آنجا برپاست برای ما هم دعا کنید... که سخت محتاجیم🙏 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تصویر شهیدمحمدعلی برزگر🕊 #شهیدفاطمی شهیدی که اذن میدان را از مادر گرفت #نشر آزاد https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9890

.معلمی که قرار بود درس بدهد دست داد... #قصه دستهای عباس https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9892

روز های دل شکستگی‌ مولا علی ع #بزارین آقا برامون از غربت علی وفاطمه ع بگن...😢 آقا بهتر از هرکسی حال امام زمانش رو میفهمه https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9893

🦋🌹یک جرعه امید.. همه ما را از چوب خدا ترساندند ولی یکی به عفو و مهربانی خدا امیدوارمان نکرد در حالیکه خداوند کلامش را همیشه با الرحمن و الرحیم آغاز می کند https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9895

شهید رئیسی: هر جا گرفتار میشدم توسل به صدیقه طاهره میکردم. السلام علیک یا فاطمه الزهرا🖤 فکرمیکنم این کلیپ‌بارها ارزش دیدن وشنیدن داره...یک وصیت ارزشمنده👌 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9897

#درعصرغیبت من چیکاره ام⁉️ آیا من در طولانی شدن غیبت #امام_زمان💝 صلوات الله علیه مقصرم ؟ https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9898

#دو_تا_برادر_که_در_فاو_بشهادت_رسیدند 🕊🕊 ▪️دوتا برادر بودند در لشکر ویژه ۲۵ کربلا، اهل روستای وسطی کلای مازندران. عباس ۲۷ ساله بود و منوچهر ۲۵ ساله ... اول اردیبهشت ۱۳۶۵ عباس در منطقه فاو به شهادت رسید. به منوچهر گفتند برای مراسم برادرت برو مرخصی... قبول نکرد و در جبهه ماند. در طی ۷۲ ساعت، خبر شهادت هر دو را به همسران و نیز مادر داغدارشان رساندند . 🌴 شادی روحشان صلوات✨ https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9899

هر تفکر و نگرشی داری... #این مناجات حال دلت رو عالی میکنه... " بارالها " زمين تنگ است و آسمان دلتنگ  بر من خرده نگير اگر نالانم... #چقدر شنیدنی😍 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9900

سلام برمادرم زهرا س.... تسلیت امام زمانم؛ سرت سلامت آقا🌼سلام علی آلِ یاسین. اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ 🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم. 🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐 👌پُستهاهر۲۴ساعت یکباربارگزاری میشود. هدیه به۱۴معصوم؛شهدا؛اموات صلوات. اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک🤲 ━━━✥⃝آمین یارب العالمین. https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌🌤 ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌

🕊#زیارتنامه_شهدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 👌 پویش سوره کوثر با ذکر ۳صلوات

#داستان سکه طلا آورده اند که روزى یکى از بزرگان به سفر حج مى رفت . نامش عبد الجبار بود و هزار دینار طلا در کمر داشت…چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد.عبد الجبار براى تفرج و سیاحت ، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید. زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت…! عبد الجبار با خود گفت : بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد. در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد. چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم ! مادر گفت : عزیزان من ! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم . عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید. گفتند: سیده اى است زن عبدالله بن زیاد علوى ، که شوهرش را حجاج ملعون کشته اند . او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند. عبد الجبار با خود گفت : اگر حج مى خواهى ، این جاست . بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز و به زن داد و آن سال در کوفه ماند و به سقایى مشغول شد… هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت . (راد اس ام اس)مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد. چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر انداخت گفت : اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات ، ده هزار دینار به من وام داده اى ، تو را مى جویم . اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان ! عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد. در این هنگام آوازى شنید که : اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى ، هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم ، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9904

❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون روایت شهیدی که بعد از شهادت کارنامه دخترش را امضا کرد https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9905

✍خاطره تکان دهنده تشییع شهیدبرزگر 🍃 درخت داغ شکست همسایه شهیدبودیم منزل ماوشهید درکنارچشمه روستا قرارداشت. یادم هست وقتی محمدعلی نوجوان بود نهال بیدی کاشت تابرای زنانی که سرچشمه می آیندسایه ساری باشد. سالهاگذشت💫 تا اینکه محمدعلی شهید شد🩸 ومدتهاشهید گمنام ماند.🌷😭 📢یک روز بهاری به اهل محل خبردادند پیکرمحمدعلی به رستم آبادبرمیگردد🕊 فرداصبح افرادبسیاری خودرابه تشییع شهیدرساندند.💐 بهاربودوهوای دلپذیری حاکم بود.☀️ بوی خوش اسفند وصلوات همه جاراپرکرده بود. تابوت را ازمنزل شهیدبیرون آوردند تابه گلزار شهدامشرف شوند. لحظه ای که تابوت را از کنارچشمه حیاط شهیدعبورمیدادند🏡 درخت بیدتازه جوان باسرسبزی ونشاط به نظاره شهیدتمام قدایستاده بود🌳 همینکه تابوت به کناردرخت بیدسبز رسید ناگاه درخت تکانی خورد ودر مقابل چشم همگان ازکمربه دونیم شد و جلوی تابوت شهید برزمین افتاد🎋😱 خدا میداند هنوزصدای تَرَک خوردن وحشتناک درخت تنومندایستاده درگوشم مانده و هروقت خاطره راروایت میکنم تنم را می لرزاند. آری...نه تنها من که همه ازاین معجزه حیرت زده شدند🤯 حکمتش چه بود؛نمی دانم هرچه بود سرنوشت محمدودرخت بیددست نشانده اش عمرشان باهم به سررسید و دیگر جوانه نَزَد وبرای همیشه خشک شد. گویا درخت بیدنمیتوانست رفتن محمدعلی راتحمل کند.❤️‍🩹🪵🌿🍂 برای همین خودرابه شهیدرسانیدتا ازقافله زندگان جانماند. 👌جالبه بدونیدهیزم همین درخت؛یک تنه غذای سالگردشهیدروآماده کرد.چون آشپزخانه رستوران و..مرسوم نبود. خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر روایتگر: بانو ثریا زنده دل(همسایه شهید) 📚جلد دوم کتاب ازقفس تاپرواز https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9906

⭕️ داستانی تکان دهنده از متحول شدن یک جنایتکار! با عنایت ویژه #حضرت_زهرا سلام الله علیها #فاطمیه_سلام_الله_علیها #ایام_فاطمیه https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9909 دختری که در وسط بیابان بواسطه حضرت زهرا (س)از شر اشرار نجات یافت

#تلنگرانه از شیطان پرسیدند:چه چیزی میزنی؟ گفت:تیر 🏹 پرسیدند:به کجا؟ گفت:به قلب و روح انسان ♥️ گفتند:چجوری؟ گفت: روسری میپو‌شه میگم یِکَم عقب تر! وقتی میخنده میگم یِکَم بلند تر! لباس انتخاب میکنه میگم چَسبون تر! وقتی قرآن میخونه میگم یِکَم سریع تر! هوشیار باشیم 👌 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9900

اگر از حسابتون پول برداشت شد در یکساعت اول بە این شماره👇 اطلاع بدید پول مسدود و به حسابتون برگردونده میشه😳 (ساعت طلایی فقط یکساعت اول می باشد) شماره تلفن. ۰۹۶۳۸۰ ⚖ #حقوقی https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9910