#خاطرات_شهید
سال اول دبیرستان بیماری عجیبی گرفت. دکترها بعداز یک ماه بستری شدن گفتند: رضا فلج شده.
کم کم فلج شدنش از پاها به بالا قلب رسیده و جانش را میگیرد.
بعداز قطع امید پزشکان گفتم هیچکس مصیبت زده تر از حضرت زینب س نیست.
نذرعمه سادات کردم.
تارضاخوب شود برای خودشان.
یک روز درکمال ناباوری دیدم رضا دست به دیوار گرفت و راه رفت.
آن روز زینب کبری س پسرم را شفا داد وامروز رضا فدائی زینب س شد.
#شهید #رضا_کارگر_برزی