#طنز_جبهه😁
#لبخند_بزن_رفیق☺️
خيلي از شبها آدم تو منطقه خوابش نميبرد...
وقتي هم خودمون خوابمون نميبرد دلمون نمي امد ديگران بخوابن...
يكي از همين شبها يكي از بچه ها سردرد عجيبي داشت و خوابيده بود.تو همين اوضاع يكي از بچه ها رفت بالا سرشو گفت: رسووول! رسووول! رسووول!
رسول با ترس بلند شد و گفت: چيه؟؟؟چي شده؟؟
گفت: هيچي...محمد مي خواست بيدارت كنه من نذاشتم!
@shahidMohammadAliHeydari
۞﴾﷽﴿۞
تازَمانے کِھ رِسیدَنْ بِھ #طُ اِمکانِ دارَدْ،
زِندِگے دَرْدِقَشَنْگیستْ کِھ جِریانْ دارَد...:)
#الاهم_عجل_لولیک_الفرج
شما دعوت شده اید به😎
|وِصــآلْ🌱ْ|
اینجا عاشقانه های ما دختران دهه80با اربابمون امام حسین(ع)و اقامون امام الزمان(عج) ب اشتراگ گذاشته میشه والبته پیشنهاد راهایی برای ترک گناه و تقرب به خداجون😍
سعی خدام کانال بر اشتراک گذاری مطالب وعکس های خاص و جدید در کانال میباشد☺️
#اسٺورے[💖🦋]
#اسٺیڪر[🍁💚]
#ٺم_خاص[🌙💧]
#بیـو_گرافے[🖇🔥]
#عاشقانہمذهبے[🌸😍]
#مـڋاحـے[💜🍂]
#طنـز_جبهـہ[😂✌️🏻]
#منـبر_بزرگاݩ[💕🌻]
#رزق_معنوے[✨🕊]
[همہ چے از نوع مذهـبے و شہڋایـے]📿🥀
دیدنش ضرر ندارهـ مجانیهـ😉👇🏻
-----------------------------------------
https://eitaa.com/vesalanee
https://eitaa.com/vesalanee
----------------------------------------
استاد سرکار گذاشتن بچهها بود😁.
روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با دشمن روبهرو میشوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه میگویید؟»🙊
آن برادر خیلی جدی جواب داد:🤔 «البته بیشتر به اخلاص برمیگردد 😇و الا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمیکند. 😟
اولاً باید وضو داشته باشی😎، ثانیاً رو به قبله 😇و آهسته به نحوی که کسی نفهمد🤫 بگویی: اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحمالراحمین»😮😬😉😜
طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد🙃😜 و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است»😱😉 اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:«اخوی غریب گیر آوردهای؟»😰😂😂😂
📚فرهنگ جبهه
#طنز_جبهه😁
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shahidMohammadAliHeydari
#طنز_جبهه
تعداد مجروحین بالا رفته بود
فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت :
سریع بیسیم بزن عقب و بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد!
شاستی گوشی بیسیم را فشار دادم و بخاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواستهمان سر در نیاورند، پشت بیسیم با کد حرف زدم
گفتم: ” حیدر حیدر رشید ”
چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید. بعد صدای کسی آمد:
– رشید بگوشم.
+ رشید جان! حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
-هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟
+ شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟
– رشید چهار چرخش رفته هوا. من در خدمتم.
+ اخوی مگه برگه کد نداری؟
– برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی میخوای؟
دیدم عجب گرفتاری شدهام، از یکطرف باید با رمز حرف میزدم، از طرف دیگر با یک آدم ناوارد طرف شده بودم
+ رشید جان! از همانها که چرخ دارند!
– چه میگویی؟ درست حرف بزن ببینم چی میخواهی ؟
+ بابا از همانها که سفیده.
– هه هه! نکنه ترب میخوای.
+ بیمزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره
– ای بابا! خب زودتر بگو که آمبولانس میخوای!😐😂
کارد میزدند خونم در نمیآمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بیسیم گفتم.
منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک
@shahidMohammadAliHeydari
#طنز_جبهه
|به سلامتی فرمانده|
دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت، حق ندارد رانندگی کند!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده، دست تکان داد
نگه داشتم
#سوار كه شد،
گاز دادم و راه افتادم
من با
#سرعت میراندم و با هم حرف میزديم!
گفت: میگن #فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید!🙄 راست میگن؟!
گفتم: #فرمانده گفته! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی #فرمانده باحالمان!!!
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!😟
پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😶😂
صلواتی هدیه به
《سردار شهید مهدی باکری》
@shahidMohammadAliHeydari