eitaa logo
كانال رسمي ( مجمع جهاني خادمين شهدا)
403 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
262 ویدیو
84 فایل
☫ ﷽ کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان. اسلام سایت و کانال @asganshadt http://martyrsofislamicworld.blog.ir خبری http://shahidd110.blog.ir گروه http://eitaa.com/joinchat/4102750219C440b76c0dd کانال @shahid_110
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 مدافع حرم_سجاد_طاهر_نیا نقل قول از همرزم شهيد شهید از این شعر که بر روی جلیقه ضدگلوله اش نوشته بود می‌گرفت و حتی بارها گفته بود به این شعر حس عجیبی دارد از این شعر خوشم میاد و به من روحیه میده درد شیعه غم زهراست غم یاس خم زهراست بخدا سوز دل من همه از ماتم زهراست و من مطمئن هستم نوشتن این شعر بر روی لباسی که قرار بود در روز عملیات بپوشه هدفی جز گرفتن روحیه نبود و برای از این داغ وارد صحنه جنگ شد... حتی در روز درگیری ی که همراه داشت جمله میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم نوشته شده بود. از زبان شهید:🕊🌹 به گوش من رسونده بودن که سجاد لب تشنه شهید شده،🌹🕊 موقعی که مجروح شده بود،داشت ازش خون میرفت،😔 درخواست آب کرد ولی همرزمانش مانع شدن و بهش گفتن که اگه بهت آب بدیم،تو سریع جون میدی و فعلا آب واسه جسمت خوب نیست... لذا بهش ندادن و لحظات بعد به رسید🕊🌹 وقتی این موضوع رو شنیدم خیلی غمگین شدم،همش به خودم میگفتم که پسرم شهید شده و کاش بهش آب میدادن...😔 لذا یکی دو هفته پیش این خواب رو دیدم: خواب دیدم که تو یک مکان بزرگی هستم و یک کوه در مقابل منه،سجاد من بالای کوه افتاده بود و منم داشتم میرفتم که بهش آب بدم...😭 تا یکم رفتم جلو دیدم که یک خانم چادری باعصا داره میره سمتش...😭(یازهرا(س) ایستادم و نگاه کردم دیدم سر رو گذاشت رو دستانش و داره به سجاد آب میده...😭😭 من خواستم برم پیشش ازش تشکر کنم که یه وقت دیدم واسم دست تکون داد که 😔 (منظورش این بود که بچه ات رو کردم و نگران نباش و برگرد) از وقتیکه این خواب رو دیدم،خیالم راحت شده که سجاد من سیراب شده ✍️ لب تشنه ات یا حسین(ع) شهيد اقا سجاد طاهرنيا در روز تاسوعاي حسيني سال ٩٤ در دفاع از حريم ال الله در سوريه عند ربهم يرزقون شد. روحش شاد. ارشيو زندگي نامه شهداي تيپ صابرين http://eitaa.com/joinchat/3425828867C318ddade73
✾❀🕊❣️🕊❀✾ { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹 ✍بخشی از زندگی نامه و خاطرات شهید .... خانواده شهید آرام و صبورند. زندگی ساده و بی ریایی دارند؛ وقتی با آنان به صحبت می نشینی عشق و ایمان به اسلام و انقلاب در گفته هایشان موج می زند؛ ابوذر دارای یک برادر دوقلو و دومین فرزند خانواده بود؛ جوانی که خوشرویی و ایمانش زبان زد همگان است، هنوز هم که از این شهید بزرگوار سخن به میان می آید نزدیکان و دوستان وی از غم نبودن ایشان متاثر می شوند و البته به حال خوش این شهید که توانست به فیض شهادت نایل آید غبطه می خورند، شهیدی که در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به لقاء الله پیوست و به آرزوی دیرین خویش که شهادت در روز تاسوعا بود دست یافت... به صحبت با پدر بزرگوار این شهید می نشینیم... گفتگو با پدر شهید: پسرم عاشق ولایت و رهبری بود پدر شهید که با شنیدن نام ابوذر اشک در چشمانش حلقه می زند این چنین می گوید: ابوذر همیشه فرزند نیکی برای من و مادرش بود. ایشان هنگام فراغت از تحصيل به ويژه در تعطيلات تابستاني با کار و تلاش فراوان مخارج شخصي خود را براي تحصيل بدست مي آورد و از اين راه به خانواده خود کمک قابل توجهي مي کرد. او با شور و نشاط و مهر و محبتی که داشت به محيط گرم خانواده صفا و صميميت ديگري مي بخشید. ایشان ادامه می دهند: "هنگامي که خسته از کار روزانه به خانه برمي گشتم، باديدن فرزندانم همچون ابوذر تمامي خستگي ها و مرارت ها را از وجودم پاک مي شد" ابوذر به انجام معنویات و عبادات علاقه فراوانی داشت، ابوذر از سن 9 سالگي تا لحظه شهادت در تمام فراز و نشيب هاي زندگي و كاري، هرگز نمازش ترک نشد. اشتياق ابوذر به مسجد رفتن وقرآن خواندن حدي بود که هروقت صدای اذان را مي شنيد دست از كار مي كشيد و روانه مسجد مي شد و تا آخرين لحظات حيات خود، دست از دعا و نيايش برنداشت. پدر شهید ادامه می دهد: پسرم همیشه نماز اول وقت را بر همه چيز مقدم مي شمرد ؛ قرآن و توسل برنامه روزانه او بود. پسرم عاشق ولایت و رهبری بود و عاشق این بود تا برای اسلام و انقلاب جان خویش را فدا کند. ابوذر همچنین هیچگاه از یاد همنوعان غافل نمی شد با آنکه سن زیادی نداشت اما همیشه سعی می کرد تا حد امکان گره گشای مشکلات همنوعان و دوستان و آشنایان باشد. آن چيزي که براي او مطرح نبود خواب و خوراک و استراحت بود. هر زمان که براي ديدار خانواده اش به روستا مي رفت، در آنجا لحظه اي از گره گشايي مشکلات و گرفتاري هاي مردم باز نمي ايستاد و دائماً در انديشه انجام خدمتي به خلق الله بود. ابوذر در خوش خلقی و برخورد نیک با همسایگان و اقوام زبانزد بود و همه او را دوست داشتند... ابوذر در سال 1383 مقطع دبيرستان را با موفقيت پشت سر گذاشت و پس از اخذ ديپلم با نمرات عالي در سال 1385 به استخدام سپاه پاسداران در آمد غريب به 3 سال در سپاه جوانرود خدمت كرده وبعداز آن عضو نيروهاي يگان ويژه صابرين سپاه تهران شد . شهادت.. برادر دوقلوی شهید می گوید: برادرم بیسیم چی بودند اما در عملیات ها شرکت می کردند و در تماس هایشان می گفتند که به منطقه می رویم و به دفاع مشغولیم؛ تا اینکه شهيد كربلايي ابوذر در يكي از ماموريت ها خود در سوريه به همراه يكي ديگر از دوستانش به نام شهيد مير دوستي، در راه دفاع از حرم دعوت حق را لبيک گفتند و سرانجام در 1 آبان ماه سال 1394كه ساعت هشت و نیم صبح روز تاسوعاي حسيني به لقاء خداوند شتافتند. آری شهید ابوذر امجدیان عارفي وارسته، ايثارگري سلحشور و اسوه اي براي ديگران بود که جز خدا به چيز ديگري نمي انديشيد و به عشق رسيدن به هدف متعالي و کسب رضاي خدا و حضرت احديت، شب و روز تلاش مي کرد و سخت ترين و مشکل ترين مسئوليت هاي كاري و خانوادگي را با کمال خوشرويي و اشتياق و آرامش خاطر مي پذيرفت و در نهایت هم به دیدار معبود شتافت چه عاشقانه و چه عارفانه و سبک بال.. روحش شاد و یادش گرامی.. ان شاالله با کمک خداوند متعال و عنایت ویژه شهدا بزودی کتاب حدیث صابرین به چاپ انبوه خواهد رسید تا زندگی نامه و خاطرات سراسر عشق شهیدان مظلوم و پاسداران گمنام اقا امام عصر عج در یگان صابرین در اختیار محبان شهدا قرار گیرد. ان شالله 🌐کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام ( مجمع جهانی خادمین شهدا) https://eitaa.com/sabarin_shahid_ir/184