eitaa logo
كانال رسمي ( مجمع جهاني خادمين شهدا)
417 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
258 ویدیو
83 فایل
☫ ﷽ کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان. اسلام سایت و کانال @asganshadt http://martyrsofislamicworld.blog.ir خبری http://shahidd110.blog.ir گروه http://eitaa.com/joinchat/4102750219C440b76c0dd کانال @shahid_110
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹 تیپ_نیرو_ویژه_صابرین زندگینامه 🔸نام تکاور ، رنجر ، کماندو و چریک نامی نیست که با پوشیدن لباس آنها بتوانیم خود را بدین اسم بنامیم . نامهای فوق نیازمند داشتن آمادگی جسمی و روحی بالا میباشد . شهید فرشاد شفیع پور نیز یکی از کسانی هستند که از دوران نوجوانی ، پیشرفت خود را با چریک بودن شروع کردند . 🔸ایشان متولد شهر خرم آباد بودند و از ابتدای انقلاب در عرصه های مختلف مبارزه با گروهکهای معاند اول انقلاب فعالیت می کردند. شهید شفیع پور در دوران نوجوانی درواقع اهمیت خدمت به اسلام، ایشان را مشتاق به خدمت در این عرصه نموده بود و علیرغم سن کم ، جان خودشان را دردست گرفتند و از همان دوران نوجوانی به مبارزه با گروهک های معاند و ضد انقلاب غرب کشور می پرداختند . ایشان هوش اطلاعاتی بسیار خوبی داشتند . 🔸یکی از دوستان تعریف میکنند : در اردویی در کویر کاشان مشغول پیاده روی بودیم. 🔸ایشان در طول حرکت در کویر نکات جالب و جدیدی را به بچه ها میگفتند ؛ در حین حرکت در آن مسیر بچه ها به یک موتوری برخوردند جلوی آنرا میگیرند و از او پرس و جو می کنند ، او که خودش را بومی این منطقه معرفی کرده بود بعد از سوال جواب هایی با آن موتوری خدا حافظی میکنند ؛ شهید شفیع پور از بچه ها میپرسند چرا ایشون رو آزاد کردید؟ 🔸بچه ها گفتند چطور ؟ آقا فرشاد گفتند : سیگاری که آن موتوری میکشید سیگار این منطقه نیست و مردم این منطقه محروم هستند ولی کفش کتانی ای که پای این مرد بود کفش اسپورت و گران_قیمتی بود ... نباید به این سادگی اورا ول میکردید ... ! 🔸شم اطلاعاتی واژه ای هست که مفهوم آن در شهید فرشاد شفیع پور تجلی پیدا می کند بطوری که اولین فرمانده یگان ویژه صابرین مدتی پیش می گفتند شهید شفیع پور یک فرمانده لشگر بود و می توانستیم با خیال راحت یک لشگر را به او بسپاریم ... 🔸سردار سرتیپ دوم پاسدار شهید فرشاد (مهدی) شفیع پور این شهید والا مقام ضمن اینکه از نظر اطلاعاتی توان بسیاری داشتند معلم خوبی نیز در موضوعات اطلاعاتی بودند در همین رابطه خاطره ای رو بیان می کنیم از آموزش اطلاعاتی این شهید: 🔸در دوره یکم صابرین بزرگترین ستون کشی تاریخ نیروهای مسلح ایران (قبل یا بعد انقلاب) توسط صابرین به ارتفاعات توچال انجام شد. در این ستون کشی شهید شفیع پور و جناب سرهنگ (و.ج) که مسئولیت بخشی از مربیگری و آموزش نیروهای دوره یکم صابرین رو به عهده داشتند سعی می کند درس اطلاعاتی و فراموش نشدنی خاصی رو به بچه های صابرین بدهند. 🔸به همین جهت این دو عزیز ضمن پوشیدن لباس مبدل زنانه ، اقدام به جلب نظر نیروها می کنند و با اینکار بدنبال فریب نیروها و بهم خوردن تمرکز شان در انجام ماموریتهای محموله شان می شوند . 🔸 این جریان دقایقی طول کشید که ناگهان این دو عزیز از زیر مانتو های خودشون سلاح کلاشینکف را بیرون آوردند و همه بچه ها را با تیر مشقی دقایقی به رگبار می بندند ! 🔸و همه بچه ها ناگهان زمین گیر میشوند و سپس این شهید به نزدیکی بچه ها می آیند و میگویند : ضد انقلاب در غرب همین گونه عمل میکند ... و این درسی شد برای هزار مطلب دیگر... 🔸نقل از همراهان سردار شهید فرشاد شفیع پور: به خاطره علاقه عجیبی که به سردار شهید شوشتری داشت هرجا که به کمکش نیاز بود سریع حاضر می شد.حالا اون با شهید شوشتری عازم مناطق به شدت نا امن سیستان و بلوچستان شده بود. 🔸مدتی که گذشت فرشاد قرار بود بره مرخصی ولی به خاطر یه حس خوشایند که دلشوره خویی تو وجود مبارکش انداخته بود تصمیم گرفت تامرخصیش رو عقب بندازه . 🔸اون شب فرشاد حال عجیبی داشت .همش می گفت فردا روز مهمیه . آخه قرار بود با بالا اومدن خورشید همراه شهید شوشتری برای بازدید به نمایشگاه فعالیتهای مردمی برند .تامین امنیت مراسم هم با خود محلی ها بود. 🔸صبح که برای نماز بیدار شدیم فرشاد اومد پیش من و گفت دیشب خواب عجیبی دیدم .گفتم چه خوابی گفت خواب دیدم سردار شوشتری از آسمون داره برام دست تکون میده گفتم انشاالله خیره به شوخی گفتم نکنه میترسی ...ئکه بی معطلی گفت من اگه از این چیزا می ترسیدم تهران می موندم 🔸راست میگفت ترس پیش فرشاد واقعا واژه کوچکی بود . آخه زمان جنگ اون جزو نیروهای برون مرزی سپاه بود که دائم درحال ماموریت بود. 🔸از بحث دور نشیم . موضوع خواب فرشادو برای شهید شوشتری گفتم . خندید گفت انشاءالله خیره . به اتفاق شهیدان شوشتری و شفیع پور راهی بازدید شدیم وارد محوطه که شدیم فرشاد با دقت همه چیز رو زیر نظر داشت . 🔸هنوز مدتی نگذشته بود که شهید شفیع پور متوجه حرکات مشکوک یکی از حاضرین شد . انگار که اونم متوجه شده بود فرشاد متوجهش شده . اون شروع به دویدن کرد بی شک فقط فرشاد متوجه شد زمانی که شهید دست به سلاحش برد عامل انتحاری متوجه شد که از این نزدیکتر نمی تونه بر