ارباب ارباب نوکر ؟
ارباب ... ارباب ... نوکر ... ؟؟
ارباب به گوشی ؟
مگه میشه به گوش نباشی ؟!
اونی که همیشه بوده شمایی ارباب ، این منم که خیلی وقتا به گوش نبودم ...
ارباب جان حال روزمون اینور خیلی خرابه ،
تو جبهه اگه توپ و تانک بعثیها بود ، اما الان گناههای رنگ و وا رنگ دور بچهها رو گرفته آقا ...
ارباب به گوشی ؟
بچهها خسته شدن ، کمک میخوان ... نَفْسشون مبادا کم بیاره ، نکنه بازندهی جهاد اکبر بشن ... نکنه نفَس کم بیارن ...
بچهها دیگه فقط خودتو میخوان ارباب ...
@shahid_beyzaii
✳پاسداری برای پاسداری
🔸مثل بچه بسیجی ها زندگی می کرد ، خیلی ساده و به دور از تجملات
❇نمی پذیرفت که درخانه حتی مبل داشته باشد ، روحیه اش این طور بود.
✳این طور نبود که بخواهد تظاهر به زهد کند.
🔅این اواخر یک بار هم که در حاشیه میدان آرژانتین روی چمن ها نشسته بودیم و داشتیم ساندویچ می خوردیم
❓پرسیدم با حقوق پاسداری زندگی چگونه
می گذرد؟
✨گفت:من راضی به گرفتن همین حقوقی که میگیرم هم نیستم.
◆✧ دعاے روز یازدهم
مـ🌙ـاه مبـارڪ ✧◆
✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨
بسم الله الرحمن الرحیم
〖اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین〗
✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨
【خدایا دوست گردان بمن در این روز نیکى را و نـاپسند بدار در این روز فسق ونافرمانى را وحرام کن بر من در آن خشم وسوزندگى را به یاریت اى دادرس داد خواهان】
@shahid_Beyzaii
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
✨سائل از گوشهی مسجد برخاست ، پرسید:
✨یا علی ، به من بگو واجب کدام است ؟ واجب تر کدام است ؟
✨نزدیک کدام است ؟ نزدیک تر کدام است ؟
✨عجیب کدام است ؟ عجیب تر کدام است ؟
✨مشکل کدام است ؟ مشکل تر کدام است ؟
❣امیرالمومنین (ع) در پاسخ فرمود:
👌واجب ، ترک گناه است و واجب تر از آن توبهی از گناه است.
👌نزدیک ، قیامت است و نزدیک تر از آن مرگ است.
👌عجیب ، بیوفایی دنیاست و عجیب تر از آن دل بستن به این دنیای بیوفاست.
👌مشکل ، سرازیر قبر شدن است و مشکل تر از آن با دست خالی سرازیر قبر شدن است.
@shahid_Beyzaii
🔸〰〰▪️🌻▪️〰〰🔸
#خاطره 📚
راوی : #شهید_مصطفی_صدرزاده
تعریف می کرد تو حلب شبها با موتور حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش میرسوند . ما هر وقت می خواستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم .
یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم . چراغ موتورش روشن می رفت . چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناص ها بزنند . خندید . من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو می زنند . دوباره خندید . و گفت: مگر خاطرات #شهید_کاوه رو نخوندى،که گفته شب روى خاک ریز راه می رفت . و تیر هاى رسام از بین پاهاش رد میشد نیروهاش میگفتن فرمانده بیا پایین . تیر میخورى .
در جواب می گفت اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده.
و شهید مصطفى می گفت: حسن می خندید و می گفت: نگران نباش اون تیرى که قسمت من باشه . هنوز وقتش نشده .
و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهایى براش افتاد . و بعد چه خوب به شهادت رسید.
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
@shahid_Beyzaii
🍃🌷🍃
#دلنوشته_ادمین
دلتنگم!
نمےدانم وقتی مےنویسم #دلتنگم! میتوانم عمق دلتنگےام را بیان کنم یا نه؟؟؟
مےخواهم بنویسم
از رفیق شهیدم
از #شهید_بابک_نوری_هریس
مےخواهم بنویسم که سر بزنگاه آمد و... اکنون جزئی جدانشدنی از زندگےام شده است...
از شهیدبابک مےگویم
از کسی که تا زمان شهادتش نمےشناختمش و او ، خود، دست دوستی به سمتم دراز کرد...
و وقتی از او نشانه خواستم ببینم مرا به دوستی قبول دارد یا این رفاقت، توهمی از جانب من است؛
نشانه ای فرستاد از رفاقت دوطرفه مان....
حالا این منمـــ
با کوله باری از گناهان
و چشمانی پر امـید به عنایات خداوند
که فرمود:
" شهدا نزدش روزی مےخورند"
و رفاقتی از جنس ِ شهدا....
به امید اینکه این رفیق، آمین گوی دعاهایمان باشد....
من این روزها... سخت، دلتنگ رفاقتت هستم داداش #بابک
##شهادت_روزےمون
@shahid_Beyzaii
هدایت شده از کف خیابان🇵🇸
💠خاطرات احمدرضا بیضائی برادر معزز شهید مدافع حرم آقامحمودرضا بیضائی👇
@shahid_Beyzaii
💠برای محمودرضا / شانزده
🌷رابطه من با محمودرضا به دو نوع تقسیم میشد؛ یکی رابطه برادری که به لحاظ انتساب خونی وجود داشت، یکی هم رابطهای که به لحاظ بسیجی بودنش بین ما برقرار بود و رابطهای که به عنوان یک بسیجی با او داشتم به مراتب پررنگتر از ارتباطی بود که به لحاظ برادری بین من و او برقرار بود. این ارتباط دوم خیلی خاص بود. از نظر برادری خونی هم با اینکه از نظر سنی از من کوچکتر بود ولی حریمی داشت برای خودش که من زیاد نمیتوانستم از آن عبور کنم و به او نزدیک شوم و از او حیا میکردم. با اینکه بسیار اهل شوخی بود و عالم و آدم را سرکار میگذاشت و با دوستان، همرزمان و همکارانش در محیط کار خیلی شوخی داشت، هیچوقت با من شوخی نکرد. یکی از چیزهایی که درمورد او برایم عجیب بود، همین مورد بود. هیچوقت برای من لطیفه تعریف نکرد، شوخی نکرد، سرکارم نگذاشت… ادبش چیزی بود برای خودش. این اواخر وقتی معانقه میکردیم، شانهام را میبوسید. آب میشدم از این حرکتش.
@shahid_Beyzaii
⭕️
آیت الله مجتهدی:.
روزه میگيری اما غيبت هم میکنی،
صدقه ميدهی اما منت میگذاری
دست نگه دار بابا جان!
ثوابهايت را در کيسهٔ سوراخ نريز❗️
@shahid_Beyzaii