حاجآقا #حقشناس:
در خاطرم هست وقتی در قم #زیارتعاشورا میخواندم، که البته چهل روز طول کشید، همانطور که در حجره بودم، گفتم : بیبیجان اگر من چهل روز درِ خانهی کسی را زده بودم بالاخره یک فحشی به من میداد!
حالا یا حاجت من را بدهید یا من را از این حالت انتظار خارج کنید!
همین که داشتم از پلّه پایین میآمدم، بین پلّه اول و آخر #حاجتم داده شد.
هر کسی که دری را بکوبد و دست برندارد، مداومت و لجاجت کند، بالاخره کسی در را باز خواهد کرد.
@shahid_Beyzaii
#مرامشهدایے
🍃آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (سلام الله علیها ) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود.
وقتی ایام #محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده میگرفت.
🍃با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی #عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد...
🍃بهش میگفتن آقا حامد شما #افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت:
🌷 "اینجا یه جایی هست که اگه #سردارم باشی باید #شکسته شوی تا #بزرگ بشی"
و همینطور می گفت:
🌷"#شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها #حاجتم رو خواهم گرفت"
که بالاخره این طور هم شد....💔
#شهیدحامدجوانے
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
@shahid_Beyzaii